اعضاي اين باند كه در يك شب به 6مغازه دستبرد زدند در كمتر از 36ساعت دستگير شدند و روز گذشته به بازسازي صحنه سرقت پرداختند.چهارشنبه شب كارگراني كه در پاساژ پله نوروز خان در بازار بزرگ تهران مشغول تماشاي فوتبال بودند سر و صداهاي مرموزي شنيدند. آنها نگاهي به اطراف انداختند اما مورد مشكوكي نديدند براي همين براي ادامه تماشاي بازي به داخل پاساژ رفتند.
اين كارگران كه اهل شهرستان بودند معمولا بيشتر شبها در مغازه ميخوابيدند. آنها آن شب باز هم سر و صدايي مرموز را شنيدند و اين بار وقتي از پاساژ بيرون آمدند چند سارق مسلح كه قمه بهدست داشتند را در حال فرار ديدند. آنجا بود كه متوجه شدند سارقان با تخريب قفل و كركره برقي دست به سرقت چندين مغازه در آن راسته از بازار زدهاند.
با گزارش ماجرا به پليس تيمي از مأموران كلانتري بازار به همراه مأموران پايگاه هفتم پليس آگاهي به رياست سرهنگ ميرزكي (رئيس پايگاه هفتم) در محل حاضر شدند و در تحقيقات معلوم شد كه دزدان مسلح به 6مغازه دستبرد زدهاند. از همان زمان بررسيهاي تخصصي كارآگاهان براي ردگيري دزدان شروع شد تا اينكه تجسسهاي آنها جمعه شب به دستگيري متهمان انجاميد.
سردار ساجدي نيا فرمانده انتظامي تهران روز گذشته در حاشيه بازسازي صحنه سرقت توسط دزدان گفت: بهدنبال تلاش مأموران پليس آگاهي و پايگاه هفتم متهمان بامداد جمعه در كمتر از 36ساعت دستگير شدند.وي افزود: در اين عمليات، درگيري مسلحانه بين مأموران و اعضاي باند سرقت رخ داد كه در جريان اين درگيري، يكي از متهمان زخمي شد و در حال حاضر در بيمارستان بستري است.
فرمانده انتظامي تهران ادامه داد: در تحقيقات مشخص شد سارقان كه در پوشش كارگر مدتي را در بازار فعاليت ميكردند، موفق شده بودند تعداد 6مغازهاي كه گاوصندوق داشتند را شناسايي و نقشه سرقت از آنها را طراحي كنند. آنها در اين سرقت از 3مغازه محتويات 3گاو صندوق را خالي كردند و از 3مغازه ديگر مقداري از اجناس را دزديدند كه سرانجام دستگير شدند.
بر اساس اين گزارش، ظهر ديروز زماني كه متهمان براي بازسازي صحنه به محل سرقت منتقل شده بودند، يكي از مالباختهها كه صاحب مغازه لوازم تحريري در بازار است به همشهري گفت: شب حادثه يكي از كارگراني كه در پاساژ است ماجراي سرقت را به من گزارش داد كه فورا خود را به بازار رساندم. وقتي رسيدم متوجه شدم كه دزدان با ديلم گاوصندوق را باز كرده و از داخل آن 16ميليون تومان پول و چندين چك در وجه حامل كه حدود 30ميليون تومان بود، دزديدهاند. آنها همچنين از مغازههاي ديگر چند ميليون تومان پول نقد و لوازم ديگر دزديدند كه خوشبختانه با سرعت عمل پليس دستگير شدند.
- من اشتباهي بودم
نخستين متهم مدعي است كه براي كار به تهران آمده اما در نهايت وارد باند سرقت شده است.
- اهل كجايي و در پايتخت چه ميكردي؟
اهل يكي از شهرهاي غرب كشور و براي كارگري به تهران آمدم. ميگفتند هركس براي كار به تهران بيايد پولدار ميشود اما دروغ بود. خيال پردازي بود. به تهران كه آمديم با هم محلي مان مجبور بوديم در بازار تهران كارگري كنيم. با چرخ بار ميبرديم.
- از كي نقشه سرقت كشيديد؟
من ناخواسته و اشتباهي وارد باند شدم. رئيس باند چند وقت پيش وقتي موضوع سرقت را مطرح كرد نميخواستم قبول كنم اما بهخاطر خانوادهام و براي اينكه ميخواستم براي آنها پول بفرستم، قبول كردم.
- در اين سرقت چقدر پول گيرت آمد؟
300هزار تومان!اشتباه كردم، پشيمانم من حتي سابقه كيفري هم ندارم. اين نخستينبار بود كه دزدي ميكردم بهخاطر خانوادهام مجبور شدم.
- از باربري تا سرقت
دومين متهم اما مدعي است كه فقط 400هزار تومان از سرقتها گيرش آمده است.
- چند وقت مغازهها را زيرنظر داشتيد؟
من و دوستانم در بازار باربر بوديم و در اين مدت مغازههايي كه گاوصندوق داشتند را شناسايي كرده و آنجا را زيرنظر داشتيم. زمانش دقيقا خاطرم نيست اما چند ماهي ميشد.
- سابقه داري؟
يك بار به اتهام سرقت دستگير شده بودم.
- چطور سرقت كرديد؟
با ديلم قفل مغازهها را شكستيم، كركرهها را بالا كشيديم و وارد آنجا شديم.
- چرا شب بازي فوتبال را براي اين كار انتخاب كرديد؟
من كه اصلا فوتبالي نيستم، نقشه و زمان سرقت را سردسته باند كشيد. او ميدانست چه زماني مسابقه فوتبال شروع ميشود براي همين از ما خواست كه براي سرقت برويم و ما هم طبق برنامهريزي قبلي به آنجا رفتيم.
- مأموريت: نگهباني
سومين عضو اين باند پسر 24سالهاي است كه هنگام سرقت وظيفهاش نگهباني بود. او مدعي است كه براي نخستينبار بود كه سرقت ميكرد.
- چرا نقش نگهباني را انتخاب كردي؟
وقتي قرار شد به مغازهها دستبرد بزنيم چون من سابقهدار نبودم و نخستينبارم بود دزدي ميكردم، به آنها گفتم كه من نقش نگهبان را اجرا ميكنم.
- در مدتي كه اطراف را زيرنظر داشتي كسي را ديدي؟
وقتي همدستانم در حال باز كردن گاوصندوقها بودند صداي كارگري را شنيدم اما از ترسم به سرعت داخل مغازه پريدم تا مرا نبيند كه خوشبختانه نديد.
- مسلح بودي؟
با چاقو و قمه ايستاده بودم.
- از آنها استفاده كردي؟
نه. اما آنقدر ترسيده بودم كه اگر كسي جلويم ظاهر ميشد شايد او را ميزدم.