به گزارش هنرآنلاين، مشایخی که اکنون در واشنگتن زندگی میکند، در عکاسی به دنبال سوژه یابی نیست. او رهگذری است مثل هزاران رهگذر دیگر در کوچه و خیابان که موبایلهایشان را هم به همراه دارند، اما لحظههای گذرا و ناپایدار زندگی نظر او را به خود جلب میکنند و او را وا میدارند که دوربین موبایلش را به کار اندازد واین لحظهها را از دریچه دوربیناش به ثبت و ثبات برساند.
خود او معتقد است: آدمها به جزئیات اطرافشان توجه نمیکنند، آنها نه به جزئیات آدمهای دیگر و نه به محیط اطرافشان توجه میکنند، در حالیکه چیزهای زیبا دور و بر آنهاست و به قول سهراب، زیبایی را باید جور دیگری دید. عکاسی با موبایل را انتخاب کردم چون امروزه موبایل یک وسیله همراه انسان است و وقتی مثلاً در خیابان راه میروم، سوژههایی که نظرم را جلب میکنند با استفاده از موبایل عکسشان را میگیرم. یکی از عواملی هم که باعث شد عکاسی با موبایل را دوست داشته باشم این است که میتوان با دوربین موبایل به اشیاء نزدیکتر شد در حالیکه در دوربینهای حرفهای برای نگاه نزدیکتر حتماً باید لنز دوربین را عوض کرد و از لنز ماکرو استفاده کرد.
او که در واشنگتن زندگی میکند، با اشاره به حدود ۵ سال فعالیت عکاسیاش، میگوید: در دورهای که برادر بزرگم به سرطان مبتلا شد به عکاسی با موبایل رو آوردم چون برایم حکم تراپی و درمان را داشت. برادرم که فوت کرد به کلاس نقاشی رفتم و چون هیچگاه نقاشی نکرده بودم کلاس نقاشی انتزاعی با آکریلیک را انتخاب کردم و به مدت یک سال و نیم در چند دوره این کلاسها شرکت کردم. این کلاسها به من در نگاهم به ترکیببندی و رنگ خیلی کمک کرد و روی عکاسیام اثربسیاری گذاشت.
همان روزها بود که خانمی ایرانی که در واشنگتن گالری دارد و خودش هم نقاش است در فیسبوک عکسهای مرا دید و از آنها خوشش آمد و گفت آثارت مثل نقاشی است که به جای قلم مو با لنز دوربین انجام شده است و پیشنهاد داد که در یک نمایشگاه گروهی چهار نفره شرکت داشته باشم. این نمایشگاه در سال ۱۳۹۳ (نوامبر و دسامبر ۲۰۱۴) درگالری Exhibit ۹ واقع در حومهٔ واشنگتن دایر شد و از هر نفر شرکت کننده ۱۰ اثر به نمایش در آمد.
البته به نظر میرسد انتزاع موجود در عکسهای او تنها از دورههای آموزشی نقاشی انتزاعی که گذرانده متأثر نباشند و اگر به پیشینه تحصیلی مشایخی نیز دقت کنیم پی میبریم که رشتههای تحصیلیاش در دانشگاه در نوع نگاهش در عکاسی بیتأثیر نبوده است.
او در مقطع لیسانس "بهداشت عمومی" و در مقطع فوقلیسانس رشته "بهداشت و ایمنی محیط کار" را تحصیل کرده و بنا به گفته خودش طی دوران تحصیلات دانشگاهی خیلی چیزها را زیر میکروسکوپ میدید و آنها را اینچنین با نگاهی بسیار نزدیک بررسی میکرد. اینگونه است که تأثیر این نگاه نزدیک یا بهتر است بگوئیم خیلی نزدیک را در عکسهایش به وضوح میتوان مشاهده کرد.
مشایخی به صورت ناخودآگاه در محیط اطرافش همان ترکیبهای انتزاعی را میبیند که مشابه آنها را در زیر میکروسکوپ میدید. بر این اساس است که در عکسهای او تمرکز بر فرم خاصی دیده نمیشود و مجموعهای از عناصر در کنارهم سوژه انتزاعی عکسهای او را میسازند. مثلاً در عکسی، مجموعه برگهای پائیزی ریخته بر زمین، بافت سبز چمن که فقط از جاهایی سربرآورده و دیده میشود، نقش و بافت مخصوص موزائیک سنگفرش شده، باریکه آب روان با فرمهایی که به واسطه حرکتش در آن به وجود آمده و در نهایت، سنگفرش آجری، همه دست به دست هم دادهاند تا عکسی دلنشین و زیبا و در عین حال انتزاعی از یکی از عادیترین لحظههای زندگی یعنی لحظهای از لحظههای پس ازبارش باران به ثبت برسد.
چنین نگاهی در همه عکسهای مشایخی به نوعی دیده میشود حتی در عکسی که قفسههای یک فروشگاه چمدان فروشی برای عکاسی درنظر گرفته شده و اجزای تشکیل دهنده این عکس، هر یک برای خود فرمهایی کامل و شناسنامه دارند اما وقتی در کادری قرار گرفتهاند که همه آنها در کنارهم دیده میشوند، شکل فیگوراتیوهریک از این چمدانها هویت خود را از دست میدهند و در کنار یکدیگر تعریفی انتزاعی را ارائه میدهند.
مشایخی در عکسهایش علاوه بر توجه به ترکیب بندی، به زیبایی آنها هم اهمیت میدهد. چنانکه خود او هم اذعان میکند: نشاندادن زیبایی مهم است و به نظرم لازم نیست آدمها در عکاسی به دنبال معناهای عجیب و غریب باشند. زیبائیها در اطراف ماست و ما متأسفانه حین اینکه از کنار آن زیبائیها میگذریم، آنها را نمیبینید.
ما حتی چیزهای کوچک را هم نمیبینیم، در حالی که وقتی به آن چیزهای کوچک نزدیکتر میشویم و آنها را از نزدیک موردبررسی قرار میدهیم میبینیم برای خودشان دنیایی دارد. مثل یک برگ که اگر از نزدیک آن را ببینیم متوجه میشویم چه زیبائی در آن نهفته است. در همان دورهای که من در دانشگاه واحدهای درسی بیولوژی و شیمی را میگذراندم یاد گرفتم که به جزئیات و زیبائیهای اطرافم بیشتر توجه کنم چون خیلی از زیبائیها در سطح میکروسکوپی اشیاء پنهان است.
مشایخی برای زیباتر کردن عکسهایش از دو شیوه بهره برده است. یکی اینکه با استفاده از برنامه فتوادیتور موبایلش رنگ بعضی ازعکسهایش راکمی پررنگتر کرده و دیگر اینکه علاوه بر کاغذ از پلکسی گلاس و فلز برای چاپ بعضی از آثارش استفاده کرده است. خودش درباره انتخاب این شیوه از چاپ میگوید: در یک سری از عکسهایم چون انعکاسهای روی شیشه پنجره را عکاسی کرده بودم برای اینکه، همان شفافیت انعکاس شیشه نشان داده شود، عکسها را روی شیشه و پلکسی گلاس چاپ کردم. برای تعدادی از عکسها هم صرفاً میخواستم استفاده از چاپهای مختلف را امتحان کنم و نوآوری داشته باشم. دلیل دیگر هم اینکه، به دنبال راهی برای دکوراتیوتر کردن عکسهایم میگشتم و چاپ عکسها روی مواد مختلف راه گشایشی در این زمینه بود.
با اجرایی شدن چنین فکر و ایدهای است که عکسهای مشایخی در کافه گالری ایرانشهر، زنده و شفاف و ملموس شدنی به نظر میرسند. عکسهای مشایخی رنگیناند، قصد ارائه هیچ پیامی را ندارند اما میشود در برخی از آنها معانی را استنباط کرد، انتزاعیاند اما در عین حال تغزلی و شاعرانه، عکسهایی که از مجموعهای از عناصر کنارهم تشکیل شدهاند و سوژه خاصی را نشانه نرفتهاند، عکسهایی که در ظاهر به نظر میرسند مخاطب خاص داشته باشند اما سادگی سوژههای این عکسها، زیبایی، رنگین بودن و شفافیتشان مخاطب عام را هم به همان اندازه جذب خود میکند و حظ بصر را در بیننده این عکسها به وجود میآورد.