دکتر حسن بشیر استاد ارتباطات و عضو هيأت علمي دانشگاه امام صادق (ع) در گفتوگويي همزمان با هفته روابط عمومي، در پي طرح پيشنهاد «تعطيلي يك هفتهاي روابط عموميها»، گفت: به نظر میرسد اگر هر سال نه یک هفته، بلکه یک ماه و یا یک فصل کامل نیز بزرگداشتی در این رابطه صورت گیرد، باز هم آنچه که مورد نظر است، به دست نخواهد آمد. به نظرم به جای یک هفته بزرگداشت روابط عمومی، «هفته تعطیلی روابط عمومی» مطرح شود.
وي چهار محور را براي پيگيري در اين يك هفته به كارگزاران روابط عمومي پيشنهاد كرد:
- به جای اینکه در صدد تبلیغ برای سازمان باشند، در صدد بررسی اشکالات، انتقادات و طرحهای تبلیغاتی و ارتباطی سازمان باشند. یک هفته صادقانه و صمیمانه در این زمینه بنشینند و مطالعه کنند، بررسی نمایند و به صورت جدی به موضوع روابط عمومی فکر کنند که چگونه میتواند رابطه سازمان را با جامعه بهبود بخشد.
- قطعا مدیران در وضعیت مزبور، ارزیابی خاص خود از مهم یا غیرمهم بودن روابط عمومیها در سازمان خواهند داشت. به عبارت دیگر در این شرایط است که مدیران سازمان بطور واقعی با مساله ضرورت یا عدم ضرورت روابط عمومیها روبرو خواهند شد و به عبارتی با یک «واقعگرایی عملیاتی» روبرو خواهند بود. در این صورت، بهترین زمینه به وجود خواهد آمد که مدیران با کارشناسان و کارگزاران روابط عمومی در این زمینه بررسیهای خود را آغاز کنند و مسائل را با واقعیت بیشتری مورد کنکاش قرار دهند.
- مردم، با این واقعیت جدید روبرو خواهند بود که چیزی در جامعه تغییر کرده است. یک شرایط جدیدی ایجاد شده است که بدون دخالت تبلیغات با واقعیت تولیدات روبرو شوند. این شرایط درجه نیازمندی جامعه را به تبلیغات روابط عمومیها روشنتر میکند. آیا واقعا این تبلیغات توانستهاند نیازهای اجتماعی جامعه را برآورده سازند؟ آیا در جهت بالندگی اجتماعی حرکت کردهاند؟ آیا جامعه در نبودن آنها احساس خلأ کرده است؟ به هر حال این مسائل باید روزی مورد بررسی قرار گیرند و در این هفته میتوان نوعی از نیازسنجی را انجام داد.
- مهمتر از همه توجه کارشناسان و کارگزاران روابط عمومیها به خود است. این هفته فرصتی طلايی برای «خودبازنگری» خواهد بود که به دور از قیل و قال تبلیغاتی، این افراد به خود بیایند و «خودارزیابی» از خود و فعالیتهای خود داشته باشند. آیا واقعاً منافع سازمان را در جهت منافع کشور میبیند؟ آیا تا کنون صادقانه و با شفافیت کامل با مردم صحبت کردهاند؟ آیا ضعفها و کاستی را به مردم منعکس کردهاند؟ آیا دستاوردها را به صورتی که وجود دارند بدون مبالغه مطرح کردهاند؟ و آیا اخلاق ارتباطی را بطور کامل به اجرا گذاشتهاند؟
بشير در بخشي از اين گفتوگو با اشاره به حجم قابل توجه فعالیتهاي سالانه انجمنهاي مرتبط با روابط عمومي، گفت: متاسفانه میبینیم که سازمانها و دولت که به یک معنا باید حمایت کافی و لازم از فعالیتهای اجتماعی کشور داشته باشد، توجه کافی به این حوزه مهم ارتباطی ندارند. اینکه میگویم دولت، مقصودم دولت خاصی نیست. اتفاقا همه دولتها بعد از انقلاب اسلامی، البته بطور کلی، توجهاتی به این حوزه داشتهاند اما اقدامات عملی در این زمینه متاسفانه کمتر صورت گرفته است و بیشتر به آئیننامههایی اکتفا شده است که بیش از آنکه تاثیرگذار باشند، با گذشت زمان و عدم تاثیرگذاری، مأیه ناامیدی شدهاند.
اين استاد ارتباطات افزود: حوزه روابط عمومی، حوزه بسیار مهمی است. اصولا نوعی از دیپلماسی درونی و بیرونی کشور در سطح کلان است که باید مورد توجه قرار گیرد. سازمان، هر سازمان، بدون حوزه ارتباطی که به نام حوزه روابط عمومی نامیده شده است، نمیتواند با جامعه مرتبط باشد. این ارتباط، ارتباط ساده نیست. نوعی از «گفتمانسازی» است، گونهای از «تفاهم دائمی» است و به عبارتی ایجادسازی یک «معنای مشترک» میان سازمان و مردم است. بنابراین، نه تنها ضرورت دارد که باید مورد توجه قرار گیرد، بلکه حیات سازمان به آن وابسته است.
وي گفت: هم اکنون بیش از جشن گرفتن سالروز ارتباطات و روابط عمومی، علاقمندان و کارشناسان روابط عمومی در صدد بودهاند که در سالهای اخیر، «هفته روابط عمومی» را نیز مطرح کنند و این هفته را جشن بگیرند و فعالیتهایی را در این زمینه داشته باشند. تحلیل گفتمانی طرح این هفته، این است که آنقدر روابط عمومی در دیدگاه مدیران، کارشناسان، کارگزاران و مردم جامعه اهمیت پیدا کرده است که یک روز برای بزرگداشت این حوزه کم بوده و نیازمند یک هفته است. اما تحلیل عمیقتر آن میتواند بیانگر آن باشد که روابط عمومیها تاثیرگذاری یک روز را برای طرح اهمیت و متقاعدسازی سازمان و جامعه در مورد روابط عمومی را کافی ندانسته و با طرح یک هفته، در صدد هستند که حداقل یک جریان و یک گفتمان ارتباطی در حوزه روابط عمومی ایجاد كنند.
دكتر بشير تصريح كرد: زمینهسازی فعالیت برای علاقهمندان روابط عمومی فراتر از یک هفته فعالیت در این زمینه است. در حقیقت، مساله در «باور سازمانی» و «اعتقاد مردمی» نهفته است. به عبارت دیگر در شرایطی که هنوز سازمان بطور کلی و مدیران سازمان بطور اخص، باور جدی در مورد کارکردهای ارتباطی روابط عمومی ندارند و جامعه نیز اثرات این ارتباط را بخوبی مشاهده نکردهاند، نمیتوان دل به این کارها بست. البته این مساله به معنای عدم تاثیرگذاری حداقلی این نوع فعالیتها نیست.
منبع: برگرفته از وب سايت شخصي دكتر حسن بشير