تهران، ۱۰ روز حال و هوای عجیبی داشت. ۱۵۰۰ بیلبورد بزرگ شهر به یکباره از تبلیغات خالی شد و تابلوها و آثار فرهنگی، جایشان را گرفت.
از کمال الملک و سهراب سپهری تا ونگوک و داوینچی. تغییر حالت تهران، چنان جالب بود که هم حال شهروندان را عوض کرد و هم رسانههای معتبر داخلی و خارجی به آن واکنشهای گستردهای نشان دادند تا معلوم شود، این کار چقدر عجیب و یک خرق عادت جهانی بوده است.
خبرگزاری فرانسه با عبارات «تهران، نمایشگاه هنری روباز» و «تهران، فلورانس خاورمیانه» به این ماجرا پرداخت و گاردین با عکسهایی از حامد خورشیدی خودمان، گزارشی با مفهوم آثار پیکاسو در خیابانهای تهران منتشر کرد.
نیویورک تایمز، هافینگتون پست، ایندیپندنت و... هم با حیرت از تغییر شمایل تهران نوشتند و حتی العربیه، شبکه رسمی عربستان سعودی هم به انعکاس هنری شدن تهران پرداخت.
اما این پروژه چگونه اجرایی شد؟ دو سال قبل، ماجرا کلید زده شد تا به مرور در شورای شهر و شهرداری پخته شود، اما زمان قطعی شدن تا اجرای و نمایش آثار روی بیلبوردها حدودا ۲۵ روز طول کشید.
تقریبا اواخر فروردین بعد از توافق قطعی سازمان زیباسازی شهرداری تهران با شرکتهای تبلیغاتی برای اینکه 10روزی قید تبلیغات شهری را بزنند، کلید اجرایی شدن نهایی پروژه زده شد.
اما این آثار چگونه جمعآوری شده است؟ مجتبی موسوی، دبیر پروژه و مشاور هنری سازمان زیباسازی به راهها و کانالهای مختلفی که برای جمعآوری این آثار داشتهاند، اشاره میکند: «برنامهریزی خیلی فشردهای انجام دادیم.
از مراکز فرهنگی مثل موزههای مختلف خواهش کردیم تصاویری از گنجینه آثارشان برای ما بفرستند. همزمان سراغ برخی از نشریات تخصصی هم رفتیم و درخواست کردیم آرشیوشان را در اختیار ما بگذارند.
همچنین از آرشیو عکاسان حرفهای که در این زمینه آلبومهای تخصصی داشتند تقاضای همکاری کردیم. در مراحل پایانی مراجعه به کتبی داشتیم که حاوی تصاویری باکیفیت بالا بودند و از رویشان عکاسی کردیم.»
تیم بعد از بررسی کیفی چند هزار اثر جمعآوری شده و تطبیق ابعاد آنها با ابعاد بلیبوردها، نهایتا به حدود ۷۰۰ تصویر باکیفیت میرسد که ۵۰۰ تصویر مربوط به آثار هنر ایران و ۲۰۰ تصویر مربوط به آثار خارجی است.
طبق سیاست این دوره و توافقات، قرار بر این شد که فعلا در دوره اول از آثار هنرمندان در قید حیات استفاده نشود و صرفا از آثار هنرمندان فقید استفاده شد. گفتوگوهایی هم شده است که اگر در آینده این طرح ادامه پیدا کرد در دورههای بعدی از آثار هنرمندانی استفاده بشود که در ایران تثبیت شدهاند و هنرمندان شاخصی به شمار میروند.
بزرگراه شهيد همت، چیدمانی از آثار ایرانی و خارجی است. اما این چیدمان و ترتیب آنها هم نظم و ترتیبی دارد. موسوی ۴۱ ساله یزدیالاصل که مجسمهسازی خوانده و مدتی هم مدیر آثار حجمی سازمان زیباسازی شهرداری تهران بوده، معترف است که چیدمان خاصی برای تابلوها نبوده و ولی برنامهریزی بر این اساس بوده که از همه آثار در تمام نقاط شهر استفاده شود.
در چیدمانی که هفته قبل در شهر دیدیم، آثار دوران ایران باستان، دوره اسلامی، سنتی و آثار خارجی و معاصر... به طور پراکنده در تمام نقاط استفاده شده و تفاوتی در حوزهها و مناطق مختلف نبوده است.
اما شهرداری تهران چه اهدافی از این کار دنبال میکرده است؟ یکی از اهداف، دیده شدن آثار و آمدن آنها بین مردم بوده، هدف دیگر آشنایی مردم با هنر و ارتقاي سطح بصری جامعه و تشویق مردم براي رفتن به موزهها و هدف دیگر ارتقا و تلطیف فضای شهری بوده است.
- مشكلاتي كه برطرف ميشود
این طرح برای اولین بار اجرا شد و واکنشهای مختلفی داشت. طبیعتا هیچ طرحی تا اجرا نشود، قابل ارزیابی نیست و به قول قدما، دیکته نانوشته غلط ندارد.
سازمان زیباسازی و شهرداری تهران ترجیح میدهند با تقدیر از تحسینکنندگان و تشکر از آنها، سراغ نقاط ضعف بروند، نقاط ضعفی که بیشتر به دلیل کمبود زمان و نه تجربه، به وجود آمده است.
«یکی از موارد مهمی که با آن برخورد داشتیم این بود که در جانمایی تابلوها و بیلبوردها حق انتخاب نداشتیم و تابلوها از قبل در شهر قرار گرفتهاند و همیشه برای تبلیغ کالاها در حال استفادهاند.
نکته بعدی اینکه ما فهمیدیم این تابلوها و بیلوردها سایزهای استاندارد و یکدستی ندارند و ما با توجه به وقت کمی که داشتیم باید منحصرا برای هر تابلو یک تصویر متناسب پیدا میکردیم.
به خصوص روی عرشه پلها مشکل اساسی داشتیم. عرشهها عرض کم با طول زیاد دارند؛ مثلا عرشهای داشتیم با عرض یک متر در طول ۴۰ متر!
این عرشهها شاید برای تبلیغات یا جملات مناسب باشند، ولی ما متاسفانه آثاري هنری با این ابعاد نداشتیم یا خیلی کم داشتیم.
بنابراین اثار عرشهها خیلی متناسب با سایز عرشهها نیستند و همینطور سایز نوشتههای عرشهها کوچک بودند و قابل خواندن نبودند که ما روی دیگر سازهها این مشکل را نداشتیم. سعی کردیم این اشکالات را روی ۳۰ درصد عرشهها برطرف کنیم.»
موسوی امیدوار است این نکات در دورههای بعدي برگزاری به کارشان بیاید.
- شركتهاي تبليغاتي كمك كردند
اما واکنش شرکتهای تبلیغاتی به این تابلوها چگونه است؟ شرکتها برای بهدست آوردن تابلوها در مزایده شرکت میکنند و قراردادهایی یکساله و چند ساله میبندند و سازمان زیباسازی شهرداری تهران در قراردادشان آمده است که شرکتها موظفند سالیانه درصد یا مقداری از این تابلوها را به کارهای فرهنگی اختصاص بدهند.
امسال سازمان زیباسازی با این شرکتها توافق کرد که سهم فرهنگیشان را کلا به این کار اختصاص بدهند به این معنی که در باقی سال موظف نیستند از تبلیغشان بزنند.
طبق قرار قبلی، سیاستگذاری، داوری، طراحی و انتخاب تصاویر توسط سازمان زیباسازی انجام شده است و در مقابل، شرکتها عملیات چاپ و نصب را از محل سهم خود برعهده داشتند.
به هر شرکتی طرحی که مناسب بیلبوردش بود، میدادند كه با هزینه خودش چاپ كند و نصب آنها را برعهده بگيرد و این وسط، تبادل مالی صورت نگرفت. کل فرآیند توسط سازمان انجام شد.
دی وی دی طرحها به شرکتها داده شد و آنها فقط چاپ و نصب را بر عهده گرفتند. چاپ و نصب این تابلوها در سطح شهر حدودا پنج روز طول کشید و علتش هم این بوده است که سازمان زیباسازی محدودیت چاپ داشته و اصلا این تعداد چاپخانه برای این تعداد از بیلبوردها ندارد.
ضمنا به تعداد کافی تیم نصاب متخصص در اختیار نبودند تا در یک شب از همه آثار رونمایی شود.
- بنرها را نگه ميداريم
حالا که دوره اول تمام شده است، این بنرهای هنری چه میشوند؟ از بین میروند یا نگهداری میشوند؟ واقعیت این است که بنرها معمولا عمر زیادی ندارند و بعد از مدتی بر اثر باران و نور آفتاب از بین میروند و دچار فرسایش میشوند.
اما سازمان زیباسازی از شرکتها، درخواستی کرده با اين مضمون «چون این دوره، دوره کوتاه 10 روزهای بود، ما از شرکتها خواهش کردیم به سالمترین شکل ممکن بنرها را باز کنند تا در صورت امکان از آنها استفاده دیگری بکنیم.
البته به خاطر جنسی که دارند، خیلی قابل نگهداری به معنای آثار ارزشمند نیستند و اگر روی هم قرار بگیرند به مرور زمان فاسد میشوند.
معمولا عمر کوتاهی دارند و برای استفاده موقت طراحی میشوند، اما ما امیدواریم بتوانیم همهشان را سالم تحویل بگيرم، شاید بشود استفادههایی بکنیم و در اختیار نگارخانهها یا موزهها و گالریها یا حتی مدارس و مکانهای فرهنگی یا هنرمندان علاقهمند بگذاریم.»
- انتظار اين استقبال را نداشتيم
اما آیا واقعا برپاکنندگان نگارخانهای به وسعت یک شهر، انتظار چنین استقبالی را داشتند؟ موسوی معتقد است چیزی که مد نظر تیم بود، این بوده که مخاطب خاص، آثار را ببیند.
شاید به نوعی یکی از آرزوهای جامعه هنری برآورده شود و باعث خوشحالی و هیجانزدگی این قشر بشود از این بابت همه اعضا هم خوشحال و راضی بودند.
از طرفی دوست داشتند مخاطب عام هم اثار را ببیند و لذت ببرد. «واقعیتش این است، توقع این همه ابراز احساسات در این سطح را نداشتیم.
صحبت بین افراد خاص و جمع شدن در موزهها و گالریها خیلی عجیب نیست، ولی این ماجرا در هر جمع و مهمانی و تاکسی و محفل و فضای مجازی و اجتماعی که تصورش را نداشتیم، مطرح شد.
تصورش را نمیکردیم بین افراد عادی اینقدر صحبتش بشود.» برای اجراکنندگان پروژه، جهانی شدن هم جالب است؛ «با تعدادی از رسانهها مثل نیویورک تایمز گفتوگو داشتیم.
متوجه شدیم رسانههای خارجی هم فعالیتهاي فرهنگی ما را رصد میکنند.
راستش قبلا خیلی محدود فعالیتهایی مثل سمپوزیوم بینالمللی مجسمهسازی تهران که هنرمندان کشورهای خودشان هم حضور پیدا میکردند، پوشش میدادند و به جز مواردی که با هنرمندان خودشان گفتوگوهایی انجام میشد، کاری نمیکردند. این سطح صحبت و تحسین ماجرا نشان میدهد ثمره این کار از مرزهای خودمان فراتر رفته است.»
اردیبهشت، فرهنگیترین ماه سال است که در تقویم نام هفت شاعر و مفاخر کشورمان در روزهای آن به ثبت رسیده است از روز اول اردیبهشت که روز سعدی است تا روزهای خیام و فردوسی و.... روزهای موزه و ایرانگردی هم در این ماهند و نمایشگاه کتاب هم سالهاست در این ماه برگزار میشود.
حالا میتوان به اردیبهشت ماه، ویژگی دیگری را هم افزود و آن هم برپایی «نگارخانهای به وسعت یک شهر» است؛ اتفاقی که میتواند پای ثابت اردیبهشتهای تهران شود.
منبع:همشهري جوان