از اين همه بينظمي و بيقانوني به شدت عصباني و عاصي هستم و از اين ميزان تخطي از مقررات شگفتزدهام. هر چه فكر ميكنم نميتوانم متوجه شوم كه چرا مردمي كه بسياري از آنها تحصيلكرده هم هستند وقتي پشت رل خودرويشان مينشينند تبديل به انسانهايي به شدت قانونگريز ميشوند. البته بسياري از شهروندان هم با آرامش و رعايت مقررات، رانندگي ميكنند و نميخواهم اين مسئله را به كليت جامعه تعميم بدهم ولي تعداد كساني كه هنگام رانندگي به هيچ قانون و مقرراتي پايبند نيستند هم متأسفانه زياد است. افرادي كه نه قانونگريز كه به نظرم قانونستيز هستند.
من در منطقه يك تهران ساكن هستم. منطقهاي كه به نظر ميرسد مردم مرفهي دارد كه هم از نظر مالي در رفاه بهسر ميبرند و هم از نظر فرهنگي سطح قابل قبولي دارند. در مورد رانندگي اما، بسياري از همين شهروندان بديهيترين قواعد و قوانين رانندگي را هم رعايت نميكنند. در تمام كوچههاي محله ما (فرمانيه) كاملا مشخص است كه كجا ورودممنوع است و اتومبيل حق ورود به كدام كوچه را دارد.
با اين همه برخي فقط براي اينكه از كوچه پايينتر تردد نكنند بهراحتي وارد ورود ممنوع ميشوند. بهراحتي در جايي كه نبايد، پارك ميكنند و كوچه را بند ميآورند. خيلي از اينها بچه پولدارهايي هستند كه اساساً ككشان هم بابت اين مسائل نميگزد. اين موارد آنقدر متعدد است كه من بارها بابت چنين رفتارهايي عصباني شدهام. چند بار به رانندههاي متخلف تذكر دادهام.
هر وقت هم به اين جوانها گفتهام چرا داري خلاف ميآيي به من ميگويند: «آقاي خمسه! شما كه در تلويزيون هميشه آدم خندهرو و مهرباني هستيد، حالا ما يك ورودممنوع آمدهايم چرا اين قدر عصباني ميشويد؟»فردي كه با رعايت مقررات نهايتاً 5دقيقه ديرتر به مقصد ميرسد و حاضر نيست از يك كوچه پايينتر تردد كند و ديگران را بهزحمت نيندازد، از عصبانيت من متعجب ميشود.
علتش هم اين است كه اصلا رعايتكردن قوانين رانندگي برايش اهميت ندارد.يا بارها مشاهده كردهايم كه برخي داخل خطوط، رانندگي نميكنند.مثلا در بزرگراه صدر فراوانند خودروهايي كه مدام از باند يك به باند دو يا باند سه ميروند و دائم تغيير مسير ميدهند بدون اينكه به خودشان زحمت بدهند و راهنما بزنند. در مورد راهنمازدن كافي است آمار بگيريد كه چند راننده سر يك چهارراه براي تغيير مسير راهنما ميزنند. نميگويم همه تخلف ميكنند ولي متأسفانه تعداد متخلفان بسيار زياد است.
مجموعه اين مسائل باعث شده كه من از زيستن در اين شهر دلزده باشم. بر اين گمانم كه بايد قوانين را از نو تدوين كرد و آموزش داد.
بايد قائل به نظارتي بسيار جدي بود تا آمار تخلفات رانندگي پايين بيايد. همين شهرونداني كه در تهران مقيد به رعايت قوانين نيستند وقتي به خارج از كشور ميروند اينگونه تخلف نميكنند. حتي در همين جزيره كيش خودمان هم كه ميروند به مراتب بهتر از تهران رانندگي ميكنند.
علتش هم اين است كه وقتي نظارت جديتر و جريمهها سنگينتر است، قوانين رانندگي بيشتر رعايت ميشود. برخي از آدمهاي محله ما كه اصطلاحاً دستشان به دهنشان ميرسد. سالي سه چهار ماه را در خارج از كشور بهسر ميبرند. امكان ندارد اين افراد در يك كشور اروپايي يا هر نقطه ديگري از جهان، مثل اينجا رانندگي كنند. اين ويراژدادنها، راهنمانزدنها، وارد معابر ورودممنوعشدنها و هزار و يك تخلف ريز و درشت ديگر، مخصوص خيابانهاي تهران است و همين متخلفان پايشان كه به آن سوي آبها ميرسد رانندگان مقيد و وظيفهشناسي ميشوند.
در اينجا پرداخت جريمه ورودممنوع براي يك بچه پولدار كه اتومبيلگرانقيمتي هم سوارشده اصلا مهم نيست ولي اگر مقررات سختگيرانهتر باشد شايد بتوان خوشبين بود كه فرهنگ رانندگي در كشورمان تغيير كند. به هر حال بسياري از اين دوستان متخلف هم بهرههوشي بالايي دارند و هم وضعيت فرهنگي قابل قبولي. پس شايد اگر روشهاي بازدارنده ما تغيير كند، رانندگان ما هم ديگر بهراحتي آبخوردن قوانين را زيرپا نگذارند.
- بازيگر سينما، تئاتر و تلويزيون