حميد استيلي چه در دوران فوتبالش و چه در دوران مربيگرياش از جمله اهالي فوتبال ما بوده كه كاريزماي خاص خودش را داشته است.
استيلي پستي و بلنديهاي زيادي را در دوران حضورش در فوتبال تجربه كرده است. گاهي به دليل زدن گل قرن به آمريكا در جامجهاني1998 فرانسه گل سرسبد فوتبال ما بوده، گاهي هم بهخاطر حضور در نيمكت مربيگري پرسپوليس مورد انتقاد سكوها قرار گرفته است.
براي بررسي اتفاقات حاشيهاي فوتبال ايران و بهخصوص تاثيرپذيري فوتبال از سكوها سراغ حميدخان رفتيم و سعي كرديم در قالب يك گفتوگوي بيپرده و رك با او، جريانات همسو و جهتدار روي سكوها را از خواستههاي واقعي هواداران فوتبال تفكيك كنيم تا متوجه شويم خيل عظيم تماشاگران چه زماني بازي ميدهند و چه زماني بازي ميخورند و چگونه به يك سمت و سو هدايت ميشوند.
آنچه پيش روي شماست حاصل گفتوگو با حميد استيلي و نقطه نظرات سرمربي سابق پرسپوليس در مورد سكوهاي ورزشگاههاست.
- اولينبار كه از طرف تماشاگران مورد تشويق قرار گرفتيد چه زماني بود و پيراهن چه تيمي را بر تن داشتيد؟
اگر منظور شما تشويق جدي از سوي تماشاگران است، اين اتفاق زماني رخ داد كه به عنوان بازيكن پرسپوليس عضويت اين تيم را پذيرفتم. من آمده بودم كه در تيم محبوبم بازي كنم و اين اتفاق با تشويق تماشاگران روبهرو شد.
- تشويق از سوي سكوها چه حسي دارد؟
تشويق از سوي سكوها طبعا حس خوبي دارد و نيروي انگيزشي بازيكن براي تلاش دوچندان را افزايش ميدهد. وقتي از سوي سكوها مورد تشويق قرار ميگيري يعني هستند كساني كه براي ديدن بازي تو وقت ميگذارند و پول خرج ميكنند تا شاهد تلاش و هنرنمايي تو در زمين فوتبال باشند. اين يك حس لذتبخش و يك اتفاق خوب در دنياي فوتبال است كه ارزش زيادي دارد.
- تاثيرپذيري بازيكن، مربي و در كل فوتبال و دستگاه تصميمگيرندهاش از سكوها چقدر است؟
خب سكوها در تصميمگيريهاي فوتبال ما نقش دارند اما اينكه نقش تعيينشده به چه ميزان باشد هم حكايت خاص خودش را دارد.
- يعني چطور؟
مثلا يك مدير فوتبالي هست كه هميشه نگاهش به سكوهاست و گوشهايش را تيز كرده تا ببيند سكوها از او چه ميخواهند و چگونه ميتواند انجام وظيفه كند تا مورد اقبال تماشاگران باشد. يك نفر هم هست كه صلاح كار را در اطاعت از سكوها نميداند و وقتي پا به ورزشگاه ميگذارد تازه پنبه در گوشهاش ميگذارد تا صداي تماشاگر را نشود.
- ميشود يك مثال از هر دو نمونه بزنيد؟
طبعا از مثال زدن معذورم اما اگر با دقت به مديران سابق و كنوني فوتبال ايران نگاه كنيد حتما از هر دو طيف به وفور پيدا ميشود. كساني كه پنبه در گوش ميگذارند و كساني كه به صداي سكوها گوش ميدهند فراوانند.
- رفتار كداميك را تاييد ميكنيد؟
همانطور كه گفتم هم مديرعامل لجباز داريم و هم مديري كه به حرف سكوها گوش ميكند ولي من اعتقاد دارم نبايد با سكوها لجبازي كرد و از طرف ديگر نبايد صرفا به شعارهاي آنها گوش داد و مطيع تصميمات آنها بود. هر دو طرف اين قضيه نكوهيده هستند و روش غيرمنطقي به حساب ميآيند.
- در دوران بازي در پرسپوليس84 بارها پروين از سوي سكوها مورد بيحرمتي قرار گرفت. آن روزها را به خاطر ميآوريد؟
كاملا يادم هست كه چه اتفاقاتي رخ داد. بعد از حضور غمخوار در پرسپوليس هواداران اين تيم دو دسته شده بودند؛ گروهي كه طرفدار پرسپوليس بودند و گروهي كه طرفدار پرسپوليسِ پروين بودند.
گروه اول طاقت نتايج نهچندان خوب تيم را نداشتند و كافي بود در يكي دو بازي تيم ضعيف كار كند تا از زمين و زمان انتقاد كنند. طبعا اين عدم سازگاري ايجاد مشكل ميكرد و همين اتفاق هم افتاد تا پرسپوليس رو به زوال برود.
خوب به خاطر دارم كه يك بار وقتي پرسپولس با يك تيم شهرستاني -فكر ميكنم فجرسپاسي- مساوي بود، تماشاگران از دقيقه20 شروع به شعار دادن عليه پروين كردند.
راستش دلم به خاطر اين همه ناسپاسي سوخت. با خودم گفتم بيانصافها هر تماشاگري كه حتي به تيم تعصب هم ندارد تازه از دقيقه80 شروع به شعار دادن ميكند، آنوقت شماها از دقيقه20 توقع داريد گلزني كرده باشيم و چون گل نزدهايم بايد ناسزا بشنويم!
- اين شعارها چقدر خطي و چقدر خودجوش است؟
راستش اگر قبلا بود ميگفتم شايد خيلي از موارد خودجوش باشد، اما الان معتقدم نيمي از اين شعارها خودجوش و نيم ديگر برنامهريزيشده است.
بعضيها وقتي در زمين بازي و روي نيمكت نميتوانند به هدفشان برسند سراغ حواشي اينچنيني و سكوهاي ورزشگاه ميروند و تمايل دارند از اين راه مقاصد خود را عملي كنند.
مديرعاملهاي سكوهراس هم به اين جريان دامن ميزنند. وقتي هيچ استدلالي پاي اين رفتارها نيست، كسي هم نبايد به جريانات اهميت بدهد.
- خود شما هم در دوران حضورتان در نيمكت مربيگري پرسپوليس قرباني همين اتفاق شديد.
بله، خوب به خاطر دارم همان رفتاري كه با پروين از دقيقه بيست بازي با فجرسپاسي شد، با سوت آغاز بازي ديدار ابتداي فصل در برابر ملوان با من هم همين كار را كردند.
دوست ندارم در اينباره فرد يا افرادي را متهم كنم اما واقعيت مطلب اين است كه گروهي از تماشاگران پرسپوليس را عليه من تحريك كرده بودند تا به مقاصد شخصيشان برسند. متاسفانه اين اتفاق هم رخ داد و دوستان خيلي زود تيم را به حاشيه بردند و به مراد دلشان رسيدند.
- خب چرا با اين جريان مقابله نكرديد؟
چطوري مقابله كنم؟ من هم به اين گروه پول بدهم تا سكوها را از آن خود كنم؟ آنوقت از اين فوتبال چه چيزي باقي ميماند؟! من هرگز راضي نميشوم با اين شيوه بر مسند كار بمانم و از اين راه مقاصد شخصيام در يك تيم را تا حصول نتيجه نهايي پيگيري كنم. نه، اين راه اصلا جوانمردانه نيست.
- خب با اين گروه صحبت ميكرديد و برايشان توضيح ميداديد كه روش پيش روي آنها اخلاقي و ورزشكاري نيست.
ببينيد، اين جماعت فقط زبان پول را ميفهمند. تا فردا صبح هم با دليل و مدرك آنها را توجيه كنيد كه رفتارشان درست نيست، «مشت بر سندان كوبيدن است».
البته دوست دارم يك بار ديگر تاكيد كنم منظورم هواداران واقعي پرسپوليس نيست بلكه طرف سخنم كساني هستند كه از آب گلآلود به نفع خودشان ماهي ميگيرند و به هر تنشي دامن ميزنند تا دو ريال كاسب شوند.
- چه راه علمي و اصولي براي مقابله با چنين اتفاقاتي وجود دارد؟
بايد فرهنگسازي شود و به تماشاگران واقعي يك تيم ياد بدهند گول اين جريانات ساختگي و شبيهسازيشده را نخورند و اجازه ندهند يك عده از آنها استفاده ابزاري كنند.
تماشاگران بايد تحليل درستي از اتفاقات حاشيهاي و متن فوتبال داشته باشند و بدانند اگر از دقيقه يك عليه فلان مربي شعار ميدهند يا از فلان بازيكن انتقاد ميكنند چه دليلي دارد.
متاسفانه خيلي از ما بنده ضربالمثل «خواهي نشوي رسوا، همرنگ جماعت شو» هستيم و علاقه نداريم خودمان درست فكر كنيم و بهترين تصميم را بگيريم. طبعا تا زماني هم كه اين جريانات در ورزشگاهها ديده شود نميتوان به آينده سكوها اميد چنداني داشت.
در فوتبال ما همسويي با اين جريانات همراه شدن با اكثريت جماعت نيست بلكه همراه شدن با عده قليلي است كه تمايل دارند بقيه تماشاگران را با خودشان به اينسو و آنسو بكشند و در راستاي منافعشان بدنام كنند.
- هيچوقت به شما هم پيشنهاد پرداخت پول براي حمايت از سكوها شد؟
اگر اشتباه نكنم هيچكس تا به حال بهصورت مستقيم چنين پيشنهادي به من نكرده كه پول بدهم تا سكوها را داشته باشم، چون ميدانند هرگز حاضر به پذيرش نبوده و نيستم.
معتقدم آن شعارهاي مخالف «حياكن رهاكن» به اين حمايتها شرف دارد و كسي كه اصل ماجرا را ميفهمد زير بار چنين خفتي نميرود تا اين گروههاي كمتعداد اما هوچيگر و سفسطهباز را همراهي كند.
- شعار عليه خودتان را هم حتما به ياد داريد.
بله، روزهاي سختي بود... روزهاي عجيب و غريب. كمكم به قسمتي از طنز روزانه مردم در گفتوگوها تبديل شده بود.
- از طنز شدن ماجرا ناراحت بوديد؟
نه به هيچ وجه. اتفاقا اگر منطقي به قضيه نگاه كنيم، طنز شدن شعار عليه من، نشان ميدهد كه ماجرا اصلا فوتبالي نبود. اينكه هر كسي هر كاري انجام ندهد، سريع عليه او شعار بدهند و اسم فرد ديگري را صدا كنند به يك اصطلاح بدل شده بود.
ميگفتند طرف سوار تاكسي شده و موقع پرداخت كرايه، فهميده كه كرايهها گران شده است، بعد شروع ميكند شعار دادن عليه استيلي. اين يعني اوضاع شكل و ظاهرش ربطي به منِ استيلي ندارد.
- و مثلا طنزي كه درباره دختر شما ميگفتند.
بله، مثلا همين. من براي فرزندم مثلا شكلات نميخرم و فرزندم عليه من شعار استاديومي ميدهد. اينها يك اصطلاح ضربالمثلي است به نظرم.
- موافقيد كه مصاحبه با استيلي بدون صحبت در مورد پرسپوليس لطفي ندارد؟
پرسپوليس فعلي شور و شعف حاميان اين باشگاه را به چالش كشيده است. نميشود شما طرفدار پرسپوليس باشي و از كنار آنچه به سر اين مجموعه آمده بيتفاوت بگذري.
- چطور شد پرسپوليس به اينجا رسيد؟
عوامل زيادي دست به دست هم داد تا پرسپوليس به اين حال و روز بيفتد. تكتك اين عوامل در اين اتفاق نقش دارند؛ مثل بازيكن ضعيف، نداشتن پيشتوانه مالي مطمئن، كوچك شدن نام و اعتبار اين باشگاه و خيلي مسائل ديگر.
اما آنچه بيش از هر مورد ديگري به اين تيم ضربه زده، عدم ثبات در اين مجموعه است. عدم ثبات در مديريت و اعضاي كادر فني و رسيدن به ثبات در مجموعه تيم، حلقه مفقوده زنجيرپرسپوليس است.
- حضور برانكو را چقدر در اين تيم مثبت ارزيابي ميكنيد؟
برانكو مربي خوبي است كه در زمان بدي به پرسپوليس آمد و گاهي اوقات چنين اتفاقاتي رخ ميدهد تا يك مربي بزرگ نتواند در مجموعهاي كه تحت امرش قرار گرفته توفيق داشته باشد.
برانكو نه اين تيم را بسته و نه از ابتداي فصل تيم را تمرين داده تا بداند چه دارد و چه ندارد و چه ميخواهد. در ضمن سالهاست در ايران حضور نداشته و همين موضوع اجازه هر گونه واكنش به موقع در مربيگري را از او ميگيرد.
اصلا دل بستن به موفقيت برانكو در فصل جاري يك اقدام اشتباه بود و اگر كسي وعده چنين كاري را هم داده اشتباه كرده است، چون برانكو ابزاري براي موفقيت ندارد كه بتواند پرسپوليس را متحول كند.
پرسپوليس پتانسيل بالايي براي تبديل شدن به يك تيم قدرتمند را دارد كه اگر معكوس عمل كند، همين پتانسيل بالا ميتواند باعث تخريب اين تيم شود.
- مثلا بازيكنسالاري و رفتار نفراتي مثل پيام صادقيان؟
راستش را بخواهيد بعضي از بازيكنان اين تيم ارزش پيراهن پرسپوليس را به خوبي درك نكردهاند و تحت تاثير جو موجود حرفهايي به زبان ميآورند و رفتاري نشان ميدهند كه از يك بچه چهارساله انتظار نداري.
آخر ما از اين فوتبال چه ميخواهيم كه اينگونه عمل ميكنيم! مگر بازيكنان بزرگ فوتبال ايران به اين شيوه بزرگ شدهاند كه ما هم اين راه اشتباه را در پيش گرفتهايم؟
- در مورد راهآهن بگوييد.
اين روزها سعي كردهام اصلا به راهآهن و اتفاقاتي كه در اين باشگاه رخ داد فكر نكنم. در اين مورد به ذكر دو نكته بسنده ميكنم. اولا اينكه اگر پا پيش گذاشتم و در اين باشگاه قبول مسئوليت كردم فقط اين نيت را داشتم كه بتوانم راهآهن بازيكنساز و گربهسياه فوتبال تهران را احيا كنم.
راهآهني كه قابليت اين را داشت كه يقه بقيه تيمهاي بزرگ را بگيرد و اسم و رسم گذاشتهاش دوباره احيا شود، كه معتقدم داشت اين اتفاق رخ ميداد.
در ضمن دوست دارم اين نكته را هم يادآوري كنم كه اين راهآهن با همين داشتههايش بايد در ليگ برتر باقي ميماند، چون در اين تيم استعدادهايي هستند كه در آينده فوتبال كشور نقش تعيينكنندهاي را ايفا خواهند كرد.
- طرح خصوصيسازي سرخابيها را چگونه ميبينيد؟
خصوصيسازي تنها راه حيات سرخابيهاست؛ اما نه به اين شيوه و نه از اين راه و نه با اين ساز و كار. اگر اين دو باشگاه در يك مسير درست و با يك راه حل منطقي به بخش خصوصي واگذار شوند، تا سالهاي متمادي اثر مثبت آن در فوتبال كشور پديدار خواهد بود، اما خصوصيسازي با اين شيوه مثل بار كجي است كه به منزل نميرسد.
- اگر حرف خاصي مانده بفرماييد.
اول اينكه دوست دارم در پايان اين مصاحبه يك بار ديگر تاكيد كنم اگر در مورد هواداران و بهخصوص هواداران پرسپوليس اظهار نظر كردم منظورم گروه اندكي بود كه مثل آفت به جان سكوهاي ما افتادهاند وگرنه با بقيه هواداران غير از تشكر هيچ حرفي براي گفتن ندارم و غير از حس احترام هيچ حس ديگري در مورد آنها ندارم.
كمال ذاكرزاده/منبع:همشهريتماشاگر