ایرج میلانی یکی از آن آدمهای خوشمشرب و دوستداشتنی است که هیچ چیز را بیشتر از اندازهای که باید، جدی نمیگیرد.
او که لیسانس کارگردانی و فوقلیسانس هنرش را از دانشگاه تهران گرفته، علاوه بر اجرا در تلویزیون، یکی از مشهورترین ایرانگردان کشورمان هم هست و شاید کمتر نقطهای در سراسر ایران باشد که از دستش در رفته باشد.
ایرج میلانی چند وقتی است که به عنوان مجری اصلی برنامه قدیمی «صبح بخیر ایران» فعالیت میکند و توانسته نوآوریهایی هم در برنامه ایجاد کند.
او دقیقا همانطور به سوالات صفحه آخر پاسخ داد که از یک گردشگر انتظار داشتیم. راحتی و بیتکلف بودن ویژگی مشترک تمام جوابهای میلانی است.
- طولانیترین روز زندگیتان کی بود؟ چرا به نظرتان اینقدر طولانی آمد؟
احتمالا وقتی که در دوران سربازی سه، چهار روز زندان بودم.
- اگر آخرین بازمانده زمین باشید، چه کار میکنید؟
قاعدتا همه همزمان میمیرند و یک نفر به عنوان آخرین نفر نمیماند، چون الان اینقدر زندگیها وابسته به هم است که آخرین شدن مقدور نیست.
- میخواهید به سیاره دیگری سفر کنید، فقط میتوانید یک چیز با خودتان ببرید، چه چیزی را برمیدارید؟ چرا؟
فکر میکنم یک کولهپشتی بهترین چیز باشد. کولهپشتی یک چیز حساب میشود، ولی خیلی چیزها در آن جا ميشود.
- اگر فردا صبح از خواب بیدار شوید و بفهمید صندوق دریافت مسیجهایتان در فیس بوک یا وایبر و... به صورت عمومی در آمده، چه کار میکنید؟ چیزی هست که بابت آن خیلی نگران شوید؟
میگویم الحمدلله! چون سه چهار سال بود میخواستم این کار را بکنم، ولی نمیشد، حالا خودش شده. همین الان هم کل اکانتهای شبکههای اجتماعیام باز هستند.
- یک دزد به ماشینتان دستبرد زده، ترجیح میدهید تلفن همراهتان را برده باشد یا ۱۰ میلیون تومان پول نقدی که توی داشبورد بود؟ چرا؟
تلفن را ببرد بهتر است. مخصوصا این تلفن الان را ببرد که مجبور شوم يكي بخرم.
- تا به حال شده به اسام اسها یا ایمیلهای کسی دسترسی داشته باشید؟ آنها را خواندهاید؟ بعدش نظر متفاوتی راجع به آن فرد پیدا کردهاید؟
بله، خواندهام، ولی نظرم تغییر نکرده. حالا شانس آوردم آدم خلافکاری نبوده.
- اگر به خاطر یک اظهار نظر شخصی در فضای مجازی مورد هجوم کاربران قرار بگیرید، چه کار میکنید؟
یکی دو بار قرار گرفتم. میگویم آقا من تسلیم هستم. هرچه میخواهید بفرمایید. مهمترین چیزی که باید تمرین و حتی وانمود کنیم، این است که خودمان را مجبور کنیم ساکت باشیم.
- یک جمله، شعر، ذکری هست که موقع نگرانیها آرامتان کند؟ چه جملهای است؟
شعر که خیلی بلد نیستم. سعی میکنم این مفهوم را در ذهنم مرور کنم که ما عمر محدودی داریم. کمتر کسی را دیدهام که افسوس بخورد که چرا مثلا شدت و حدت بیشتری در گذشته خودش نداشته. همه معمولا میگویند ای کاش سادهتر میگرفتیم.
- اگر بخواهید با یک سلبریتی شام بخورید، چه کسی را انتخاب میکنید؟ چرا؟
میگردم یک فیلسوفی که خیلی هیاهو و جنجال رسانهای ندارد و سر در گریبان خودش است، انتخاب میکنم، چون حس میکنم هر کس که در بیان عقایدش خیلی بیش از دیگران تلاش و انرژی و جوش و خروش به خرج میدهد، فکر میکند عقیده خودش قطعا بهترین است و بهتر است به مقابله با دیگران برخیزد. در حالیکه آدم هرچه دانش بیشتری به دست میآورد، حس میکند که کمتر میداند و باید بیسر و صداتر باشد.
- اگر بخواهید فیلم زندگی یک نفر را بسازید، فیلم چه کسی را میسازید؟
اگر بخواهم فیلم بسازم، باز هم شخصیتهایی را میسازم که خیلی تعمق کردهاند و تلاش خستگیناپذیری برای شناخت یک مقولهای به خرج دادهاند ولی قدرشان دانسته نشده. زیاد هم هستند؛ مثلا در حیطه تخصصی خودم ایرج افشار را خیلی میپسندم. شخصیت بیسر و صدایی بوده که کار خیلی زیادی در حوزه ایرانشناسی کرده.
- دوست دارید به چه چالشی دعوت بشوید؟ چرا؟
چالشهای سطلگونه خیلی راحت است. هرچه میخواهید بیاورید بریزید روی سرم! ولی مثلا دوست دارم دعوت شوم به اینکه یک بار پیاده دور زمین را بگردم. اگر امکانات و شرایطش را کسی تامین میکرد، خیلی دوست داشتم، مثلا در طول10 سال دور زمین را بچرخم. البته یک مقدار بیشتر طول میکشد.
- همین الان چه کسی، چه کار کند خیلی ذوق خواهید کرد؟
الان یک کسی بیاید بگوید کارهایت را تعطیل کن، این پول را هم بگیر و همان سفر 10 ساله را شروع کن.
- آخرین باری که بهتزده شدید کی بوده؟ چه اتفاقی افتاده؟
داشتیم یک برنامه علمی ضبط میکردیم. چیزی که خیلی برایم جالب بود، این بود که فهميدم الان میتوانند با یک میکروسکوپ اتمی سلول سرطان را فشار بدهند و ببینند نرم است یا سفت.
- اگر مجبور باشید بین یک اورانگوتان، ایگوانا، اسب آبی و زرافه یکی را به عنوان حیوان خانگی یک هفته نگه دارید، کدام را انتخاب میکنید؟
اگر در خانه جا داشتیم، زرافه نگه میداشتم، چون از بالا به مسائل نگاه میکند.
- تجربه اولین عشقتان چطور بود؟
خوب و شیرین بود، سلام میرساند.
- تا به حال اسمتان را در گوگل سرچ کردهاید؟ هر چند وقت یکبار این کار را میکنید؟
تقریبا سه چهار ماه یک بار این کار را میکنم. میگردم ببینم اگر کسی فحشی چیزی به ما داده، مطلع باشیم.
- میتوانید جایی/کسی/چیزی را نام ببرید که زندگیتان را به دو قسمت قبل و بعد تقسیم کرده باشد؟ قبلش چی فکر میکردید، بعدش چی؟
اجرا در تلویزیون. من قبل از اینکه مجری تلویزیون بشوم، خیلی آزادتر بودم، ولی الان که یک بخشی از مردم مرا میشناسند، دیگر آن شرایط را از دست دادهام؛ مثلا در رانندگی نمیتوانم سرم را از شیشه بیرون بیاورم و فحش بدهم.
- اگر الان بفهمید سرطان دارید، چه حسی پیدا میکنید؟ اولین کاری که انجام میدهید چیست؟ چرا؟
اتفاقا یکی از جذابترین شرایط برای من است. این امکان را پیدا میکنم که از همه چیز جدا شوم و در مدت باقیمانده عمرم دقیقا آنچه دوست دارم باشم؛ مثلا آن سفری را که گفتم، شروع میکنم. یک قران هم پول درمان نمیدهم.
- وقتی به مرگ و مردن فکر میکنید از دست دادن چه چیزی/ کسی از همه بیشتر ناراحتتان میکند؟ چرا؟
من خیلی آدم وابستهای نیستم. معمولا در فکر و خیالات خودم هستم و مرگ را خیلی راحت میبینم. برای همین اگر یک تصادف مرگبار ببینم، یک غرقشدهای را از آب بیرون بکشم یا یک بچه را به بیمارستان برسانم که در راه فوت کند، تاثیر شدیدی روی من نمیگذارد. همه این مواردی را که گفتم، تجربه کردهام. مرگ برای من بخشی از زندگی روزمره است. نمیدانم چرا اینقدر بزرگش کردهایم.
- اگر فردا دنیا تمام شود، چه کار انجام ندادهای دارید؟
از این دست کارها زیاد دارم؛ مثلا همیشه دوست داشتم یک سیستم اطلاعرسانی گردشگری بهدردبخور راه بیندازم.
- به نظر شما آخرش چی میشه؟!
همه چیز ادامه مییابد و ما مینشینیم که خستگی در کنیم.
منبع:همشهري جوان