تاریخ انتشار: ۱ شهریور ۱۳۸۶ - ۰۶:۵۹

بنیامین صدر: توقع جوانان در مواجهه با تحولات تغییر کرده است.

تحولات ساختاری جامعه ایران در سه دهه اخیر و مواجهه با جهانی شدن و رشد فناوری‌های نوین اطلاعاتی ،ارتباطی گرایش‌های جوانان را دچار تغییر و تحول کرده است، به گونه‌ای که فردی شدن، استقلال طلبی، خرد شدن هویت، غیرخطی شدن مسیر گذار و تغییر کیفیت و میزان سرمایه اجتماعی که جوانان به عنوان یک گروه اجتماعی از آن برخوردارند، نقش مهمی در مرزبندی‌ها از عرصه خصوصی و عمومی و به دنبال آن رفتار شهروندی آنها دارد.

جدا از زمینه‌های ساختاری و رویکردهای رسمی به موضوع جامعه مدنی و شهروندی، جوانان به عنوان گروهی «مسئله‌ساز» و نیز «آسیب‌پذیر» تلقی شده‌اند که این امر هر گونه سیاست‌گذاری برای ادغام اجتماعی آنان را با ملاحظه‌های خاصی همراه می‌کند.

 تحقیق بر روی 108 نفر از جوانان 18 تا 30 ساله شهر تهران نشان می‌دهد که نیمی از جوانان معتقدند که سهم آنها در تغییر محیط پیرامون خود به عنوان یک شهروند ناچیز است و فقط حدود 10 درصد سهم خود را در این زمینه زیاد می‌دانند.

محمد سعید ذکایی، عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی در این زمینه می‌گوید: محدودیت‌های ساختاری همچون نهادینه نشدن ارزش کار گروهی و ابهام نسبت به آینده، عده‌ای از جوانان را به دنبال کردن پروژه‌های فردی در برنامه‌ریزی زندگی خود هدایت کرده و بسیاری نیز اساساً از فرصت‌های انتخابی چندانی برخوردار نیستند.


 نداشتن انتخاب در بازآفرینی اجتماعی مدل رفتاری و اجتماعی که جوانان به آن علاقه‌مند هستند، احساس حاشیه‌نشینی آنان را تقویت می‌کند و برای آن گروه از جوانانی که به مسئولیت اجتماعی خود بیشتر متعهدند«ساختن خود»، هدفی است که در اولویت قرار دارد.

ذکایی می‌گوید: در این کشاکش وقتی نوجوانان بی‌حوصله می‌شوند یا احساس ناکامی می‌کنند، گاه به کجروی روی می‌آورند.

مشارکت اجتماعی در ساختن هویت مدنی جوانان دارای نقش مؤثری است: تجربه حاصل از مشارکت، جوانان را متوجه می‌کند که کنش‌های اجتماعی به یکدیگر وابسته بوده و انضباط گروهی رسیدن به اهداف مشترک را تسهیل می‌کند، اختلاف نظرها را با گفت‌وگو حل می‌کنند و دیدگاه‌های گوناگون را همسو می‌سازد.

لشگر5/24 میلیونی جوانان!

جمعیت جوان کشور در آخرین سرشماری 35 درصد کل جمعیت کشور بود که از این میان 75/34 درصد آنان در مناطق شهری و 84/35 درصد در مناطق روستایی‌ زندگی می‌کنند. یعنی از 70 میلیون نفر جمعیت کشور 5/24 میلیون نفر را جوانان تشکیل می‌دهند.

برخی برآوردهای آماری پیش‌بینی می‌کند در دهه  آینده، 66 درصد جوانان به  شهرها روی بیاورند. نکته مهم این است که مناطق روستایی نقش کمتری در جذب جمعیت دارند. تورم نیروی کار در بخش‌های کشاورزی ، جذب و ادغام روستاهای حاشیه در شهرها و درآمدهای انتظاری بالاتر، از جمله عوامل تمرکز هر چه بیشتر جوانان در شهرها هستند.

همچنین پیش‌بینی می‌شود جمعیت جوان جویای کار در سال‌های آینده از نظر سطح مهارت و تحصیلات به مراتب برتر از نسل‌های گذشته باشند که طبعاً نیازهای آنها نیز متفاوت از گذشته خواهد بود.بنابراین سیاستگذاران باید به دنبال بخش‌های عملیاتی طرح اشتغال در بین جوانان 15 تا 29 سال باشند. 

 در حالیکه  هم‌اکنون دست‌کم 80 درصد بیکاران کشور را همین جوانان تشکیل می‌دهند، با طرح‌های مقطعی و اعطای بعضی تسهیلات به جوانان نمی‌توان انتظار داشت که پروسه اشتغال‌زایی به هدف نهایی برسد. وضعیت اقتصاد کلان کشور و تصمیماتی که مدیران عالی به کار می بندند، به شدت بر وضع اشتغال جوانان تأثیر می‌گذارد.

در حوزه اشتغال جوانان وظایف، ماموریت‌ها و عملکرد دستگاه‌ها روشن نیست. حداقل‌های اطلاعاتی منسجم  مانند آمار بیکاری وجود ندارد و نظارت و ارزشیابی به صورت منسجم صورت نمی‌گیرد. از سوی دیگر بین مهارت‌ها و دانشی که در دوران تحصیل به جوانان داده می‌شود و مهارت‌های مورد نیاز بازار کار تناسبی وجود ندارد.

 مشکلات اقتصادی زمینه‌ساز هنجارشکنی

به عقیده جامعه‌شناسان مشکل اقتصادی نخستین بستر شکل‌گیری «نا‌هنجاری» است، مطمئن نبودن از آینده و اینکه چه پیش خواهد آمد، احساس این که جامعه محل زندگی قانونمند نیست، تمایل به خلاص شدن و گرفتن موضع خنثی در مقابل رویدادهای پیرامون، حتی پشیمان شدن از این که اصولاً چرا می‌خواهی ازدواج کنی و بچه‌دار شوی و... می‌تواند به احساس پریشانی اجتماعی دامن بزند.

هرگاه در جامعه‌ای اجتماعی شدن افراد به درستی صورت نگیرد، نظام‌گسیختگی امکان بروز می‌یابد یا زمانی که شعور عمومی جامعه در مقابل یافتن راه‌حل معضلات ناتوان باشد، پریشانی دامنگیر جامعه می‌شود.

هادی مرجایی، محقق و پژوهشگر در تحقیقی پیرامون سنجش و بررسی احساس پریشانی بین بخش‌هایی از جوانان می‌‌نویسد: در شرایط کنونی  شکل‌گیری موانع جدی بر سر راه پیشرفت و تحرک جوانان از جمله مشکلات ازدواج، اشتغال، تضادارزشی و ... بستر مناسبی برای شکل‌گیری وضعیت بی‌هنجاری شده است.

 او جوانان را سرمایه‌های اجتماعی می‌داند و می‌گوید: اگر این سرمایه‌های اجتماعی به دلیل وجود شرایط نابسامان  یا حتی وجود آگاهی کاذب از مشکلات جامعه در مسیر نامطلوب و تخریبی قرار گیرد، جامعه دچار تنش و بحران خواهد شد.

این پژوهشگر، دهه 80 را از منظر جوانان دوران التهاب‌های اقتصادی و پس از آن التهاب‌های اجتماعی می‌داند و ادامه می‌دهد: به این دلیل مهمترین اعتراض  جوانان در دهه 80 تا 90 در کشور به احتمال قوی به سوی مسایل اقتصادی و نابسامانی‌های اجتماعی خواهد بود.بر این اساس گسترده‌ترین نابهنجاری در جامعه کنونی مربوط به شرایط اقتصادی است.

بیکاری، نابرابری در کسب درآمد و اقدامات خلاف عرف و قانون در راستای به دست آوردن منافع اقتصادی بیشتر، مهمترین گفتمان ذهنی بخشی از جوانان جامعه ایرانی در چنین شرایطی است.

رعایت نکردن حقوق متقابل، بی‌قانونی اجتماعی، شرایط نامطمئن و سردرگمی در انتخاب روش و الگوی زندگی نیز در مسیر نابهنجاری‌های اجتماعی قرار دارد.

تحقیقات دیگری در حوزه بی‌هنجاری اجتماعی نشان می‌دهد که هر اندازه پایگاه اقتصادی افراد بالا می‌رود، میزان احساس بی هنجاری در آنها نیز بیشتر می‌شود؛ چرا که با بالا رفتن پایگاه اقتصادی سطح انتظارات فرد نیز افزایش یافته و چون همه انتظارات و آرزوهای فرد در جامعه قابلیت برآورده شدن ندارد، احساس بی‌هنجاری و پریشانی به فرد دست می‌دهد.


نداشتن «امنیت شغلی» نیز از دیگر مسایل اقتصادی است که منجربه پریشانی ذهنی می‌شود؛ اگرکسی احساس کند به دلیل نامشخصی شغل خود را ممکن است از دست بدهد دچار سرگشتگی و بی تعهدی به معیارها و هنجارها خواهد شد.

فاصله‌ها بیشتر می‌شوند

سرگردانی، درخود فرورفتگی، خصومت، سرکشی و بی‌هدفی از علائمی هستند که با افسردگی در دوران نوجوانی و جوانی ارتباط دارند.

مهرداد متین‌راد، روانشناس اجتماعی با اشاره به اینکه در مورد میزان شیوع افسردگی در جوانان تحقیق خاصی صورت نگرفته است، می‌گوید: به طور کلی با توجه به افزایش میزان افسردگی حدود 25 درصد جوانان علایم افسردگی دارند. متین راد ناکامی در کنکور، ارزش‌گذاری شخصیت براساس تحصیلات، بحران کار، فشارهای بیش از اندازه والدین را از جمله عوامل مهم در بروز افسردگی میان جوانان عنوان می‌کند و می‌گوید: در بین مراجعان به مطب‌های روانپزشکی شکست‌های تحصیلی و عاطفی مهمترین دلایل ایجاد افسردگی هستند.

او بی اطلاعی خانواده‌ها از تحولات این دوران را عامل ایجاد شکاف میان خانواده‌ها و نوجوانان می‌داند:«این شکاف خود پیامدهای مستقیم و غیرمستقیمی در پی دارد که مسائلی مانند اضطراب ناشی از پیامدهای مستقیم بوده و از پیامدهای غیرمستقیم نیز می‌توان کشیده شدن جوانان به سمت مسائل جانبی و عاطفی خارج از خانه را نام برد.»

 گاهی اوقات خانواده‌ها با رفتارهای غلط، جوانان را به سمت رفتارهای آسیب‌‌ ‌زا که منجر به افسردگی می‌شوند، سوق می‌دهند. به عنوان نمونه پدری که با دخترش رابطه خوبی برقرار نمی‌کند، سبب می‌شود تا دخترش به صورت غیرمستقیم دچار کمبود شده و به سمت رفتار آسیب زا پیش رود.

خانواده‌ها باید برای جوانان امنیت کافی ایجاد کنند و سطح توقع خود را طوری تنظیم کنند تا مطابق با توانایی جوانشان باشد.رابطه صمیمی و احترام‌آمیز با جوان ، درک تغییرات سنی، نظارت از راه دور و پذیرش آنان، به خانواده‌ها کمک می‌کند تا مانع بروز افسردگی در جوانان باشند. به ویژه زمانه‌ای که فشارها و استرس‌های زندگی روز به‌روز بیشتر می‌شوند.

B-sadr@Hamshahri.org