ظهر 30 ارديبهشتماه مردي وارد يك طلافروشي در خيابان سجاد شمالي در منطقه فلاح شد. مرد كه عينك دودي به چشم داشت از طلافروش خواست سرويس طلايي را به او نشان دهد و زماني كه طلافروش سرش را برميگرداند، لوله سلاحش را روي سر او گذاشت.
مرد كه تا آن زمان وانمود ميكرد مشتري است، شروع به تهديد كرد. او كيسهاي مشكي رنگ به طلافروش داد و تهديد كرد كه بايد همه جواهرات را داخل آن بريزد. مرد طلافروش با وجود شرايط سختي كه در آن قرار داشت حاضر نبود تسليم خواسته سارق مسلح شود و با وي درگير شد. در جريان اين درگيري مرد مسلح گلولهاي شليك كرد كه به پيشخوان مغازه اصابت كرد و پس از آن اسلحه از دستش افتاد. صداي تيراندازي كه در محله پيچيده بود باعث شد همسايهها از ماجراي سرقت باخبر شوند و پليس را در جريان قرار دهند. آنها همزمان به طرف طلافروشي دويدند و سارق را دستگير كردند.
به اين ترتيب مرد مسلح دستگير و به اداره يكم پليس آگاهي تهران منتقل شد. او كه سعيد نام دارد و 34ساله است، در جريان بازجوييها گفت: من پارچهفروشي ورشكسته هستم و بهدليل بدهيهايي كه دارم تصميم گرفتم دست به سرقت مسلحانه بزنم. وي ادامه داد: مدتي قبل از يكي از دوستانم يك كلت كمري به مبلغ 11ميليون تومان! خريدم و چون پول آن را هم نداشتم به دوستم قول دادم كه بعد از انجام چند سرقت پول كلت را پرداخت كنم. او هم قبول كرد و من هم ميخواستم بهعنوان نخستين سرقت به طلافروشي دستبرد بزنم اما مرد طلافروش در برابرم مقاومت كرد و نقشهام نقش بر آب شد.
اين اما همه ماجرا نبود چرا كه در ادامه تحقيقات از سعيد، مخفيگاه او شناسايي شد و وقتي مأموران به بازرسي آنجا پرداختند مدارك شناسايي زن جواني را كشف كردند كه نشان ميداد متهم جرايم ديگري نيز رقم زده است.با شناسايي يكي از صاحبان مدارك شناسايي او به اداره آگاهي دعوت شد و وقتي چشمش به سعيد افتاد او را بهعنوان يك كلاهبردار شناسايي كرد و گفت: اين مرد با ادعاي اينكه مأمور بلندپايه ارگانهاي دولتي است از من و اعضاي خانوادهام كلاهبرداري كرده است.
زن جوان در ادامه ماجرا را اينطور شرح داد: چندماه پيش با سعيد آشنا شدم. در همه مدت آشناييمان او ميگفت كه اگر مشكلي دارم با نفوذي كه دارد ميتواند به راحتي آن را حل كند. آشنايي ما ادامه داشت تا اينكه فروردين امسال تصادف سختي كردم تا جايي كه مجبور شدم ماشينم را بفروشم. آن موقع سعيد ميگفت كه مأمور بلند پايه ارگانهاي دولتي است و نفوذ زيادي بين مسئولان دارد.
او مدعي بود كه يكي از بستگانش مدير يكي از شركتهاي خودروسازي است و ميتواند يك خودرو با قيمت مناسب به ما تحويل دهد. من هم پول فروش ماشينم را به او دادم تا يك دستگاه ماشين تحويل بگيرم اما او پس از دريافت پول ناپديد شد. پس از اظهارات زن جوان، متهم به كلاهبرداري از او نيز اعتراف كرد و مأموران در ادامه توانستند فروشنده سلاح را نيز دستگير كنند. سرهنگ حاجيزاده، معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي تهران با بيان اين خبر گفت: در حال حاضر متهم در بازداشت به سر ميبرد و تحقيقات براي شناسايي ديگر شاكيان احتمالي ادامه دارد.