لحافدوزها، برفپاروكنها و قبلتر آبحوضيها مردماني شريف بودند كه كاسبيشان را صدا ميزدند. اكثرا هم با آهنگي اين كار را ميكردند. الان اما شاهد حضور وانتيهايي هستيم كه بلندگو به دست ميگيرند و خيليهايشان حتي زحمت حرف زدن در بلندگويشان را هم نميكشند و از صداي ضبط شده استفاده ميكنند. اغلب هم با يك فرايند خيلي وحشتناك به لحاظ صوتي؛ خيليهايشان كهنهخري ميكنند و خريدار آهنآلات و ضايعات هستند و عدهايشان هم ميوه ميفروشند و چنان آلودگي صوتياي ايجاد ميكنند كه آرامش همه را به هم ميريزند.
كاملا هم كدگذاري شده به محلهها ميآيند. من الان ميدانم دقيقا چه ساعتي سبزيفروشي به كوچهمان ميآيد، آهنآلاتي چهوقتي ميآيد و از هر منظري كه بنگريم اين كار خلاف مقررات و قانون است. هم آلودگي صوتي ايجاد ميكنند و آرامش محله را به هم ميزنند و هم اينكه نفس كارشان غيرقانوني است. وانتي را راهانداختهاند و نه مالياتي ميدهند و نه زيرمجموعه صنفي هستند.
متاسفم كه اينها جايگزين كاسبهاي شريفي شدهاند كه زحمتكش بودند و حواسشان هم بود كه چهساعتي بيايند و ميدانستند كه مثلا ساعت 2 بعدازظهر كه مردم در حال استراحت هستند زمان مناسبي براي آمدن به كوچه نيست. وانتيها اما وقت و بيوقت براي مردم مزاحمت ايجاد ميكنند. اعتراض هم كه ميكنيم ميگويند داريم كار ميكنيم دزدي كه نميكنيم. در حالي كه به نظرم قبح مردمآزاري كمتر از دزدي نيست.
بهعنوان يك آهنگساز كه به سكوت و آرامش نياز دارم واقعا از اين موضوع در عذابم. بارها در حال نوشتن نت يا حتي ضبط، آرامشم با صداهاي ناهنجار اطراف به هم ميريزد. اين خالقان صداهاي وحشتناك(!) علاوه بر آلودگي صوتي عامل ترافيك هم هستند. شهرداري موظف است با اين افراد برخورد كند و جلوي كار غيرقانونيشان كه آرامش شهروندان را نيز سلب كرده است بگيرد. بهعنوان راهكار ميتوان به ايجاد بازارهايي در محلهها فكر كرد كه مثلا در روزهاي تعطيل محلي براي خريد آهنآلات و ضايعات باشد نه اينكه يك نفر با وانت بلندگو به دست بگيرد و وقت و بيوقت با صداي ناهنجارش مزاحم مردم شود.