حادثه اخیری که در مهاباد رخ داد را میتوان مصداقی عریان از کینهتوزی اپوزيسیونی دانست که در تلاش است تا به هر قیمت و بیهیچ عنایت و توجهی به وسیله، تنها و تنها رویای ثباتزدایی از نظام جمهوری اسلامی را تحقق بخشد.
تلخی حادثه ناگوار کشتهشدن مهماندار مهابادی اگرچه ریشه در پیچیدگیهای اجتماعی و فرهنگی داشت اما، سهل و آسانی تبدیل شدن آن به یک اعتراض خارج از چارچوبهای قانونی آن هم با تاثیر مستقیم شایعهپراکنی اپوزيسیونی کینهتوز، حساسیت مدیریت افکار عمومی را بار دیگر به مسئولان سیاسی، قضائی و امنیتی گوشزد کرد.
فارغ از چگونگی حادث شدن این حادثه ناگوار و بدون پرداختن به زمینههای فرهنگی و اجتماعی که منجر به بروز آن شد.
باید به این نکته توجه داشت که اتفاقی از این دست بهانهای برای فعالان ضدانقلابی شد که در پیوند با قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای بیآنکه نه موضوع برایشان اهمیت داشته باشد و نه نتیجه و نهایت ماجرا، تنها به ثباتزدایی و ایجاد شکافهای قومیتی و مذهبی میان اقشار اجتماعی کشور بیندیشند.
آمار قابل تاملی که یکی از رسانههای اصولگرا درباره منطقه جغرافیایی تويیتهای اعتراضی نسبت به حادثه مهاباد منتشر کرد، حجتی عریان درباره گذاره فوق است: «چیزی که فعالیت پرحجم تويیتر در ماجرای مهاباد را مشکوک میکند، مکان جغرافیایی بیشتر تويیتهایی است که درباره این ماجرا ارسال شده است.
عربستان با 32درصد بیشترین فعالیت را در این خصوص در تويیتر داشته است. بعد از عربستان ایران با 19درصد، سوریه 7درصد، آلمان 6درصد، عراق 3درصد و نروژ با 5درصد جزو بیشترین کشورهایی هستند که در این مورد با هشتگ «مهاباد» توییت کردند.
اگر به قسمت موستاینفلونس (بیشترین ارتباط) نگاه کنید میبینید که تقریبا 99درصد افرادی که بیشترین درگیری را در این مورد داشتند، افرادی هستند که ادعاهای خیالی در مورد جدایی اهواز و تشکیل کشور «الاحواز» در سر دارند.
جای انکار نیست که با گسترش شبکههای اجتماعی و دوسویه شدن تاثیر متقابل رسانه و جامعه، نميتوان انتظار داشت تا تنها با ایجاد محدودیت رسانهای افکار عمومی را از گزند شایعاتی از آن جنس که منجر به حادثه مهاباد شد مصون داشت.
اما اقناع و بالابردن ضریب نفوذ اعتماد رسانهای برای دفع فتنههایی از جنس آنچه در مهاباد رخ داد، بهترین راهکار در قبال توطئه اپوزيسیونی است که در خدمت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای برای ثباتزدایی از کشور قرار گرفته است.
این درست نکتهای است که رسانههای انقلابی بلافاصله بعد از وقع حادثه به مسئولان گوشزد کردند.
اگرچه اطلاعرسانی به موقع استاندار در کنار آگاهسازی دادستانی درباره روند و چگونگی بروز حادثه در کنار اقدام عملی قوه قضائیه در بازداشت متهم اصلی، توانست در نهایت افکار عمومی هموطنان در مهاباد را اقناع و مطمئن به تحقق عدالت کند اما نمیتوان انکار کرد که انجام زودتر همه اقدامات فوق میتوانست از خرده بهرهبرداریهای ضدانقلاب در این ماجرا جلوگیری کند.
مشرق در این باب آورده است که: «مساله اصلی این رویدادها وجود فضای سایبر و بهخصوص شبکههای اجتماعی اینترنتی و موبایلی نیست، بلکه مساله اصلی دیر واکنش نشان دادن مسئولان کشور اعم از مسئولان امنیتی و رسانهای به شایعات و اخبار کذب در اینگونه از رسانههای «ارتباط لحظهای با مخاطب» است.
بهطور قطع نهادهای امنیتی و همچنین رسانهای اصلی ایران مانند «خبرگزاری صداوسیما» در حال رصد فضای سایبر و بهخصوص شبکههای اجتماعی اینترنتی و موبایلی هستند اما در مدیریت و مبارزه با این دست از اقدامات در فضای سایبر نمره قابلقبولی ندارند...
تاخیر در اطلاعرسانی در برخی موارد و حتی مخفی كردن برخی مسائل و اخبار موجب کماعتمادی مردم به مجاری رسمی انتشار خبر و تمایل آنها به دریافت اخبار از رسانههای غیررسمی و رسانههای خارجی ميشود.»
ضدانقلاب، اگر ترس از عریانی وقاحت خود نداشت، تردیدی در اعلام حمایت از ترورهایی که در مناطقی چون بلوچستان میشود، نشان نمیداد اما در نهایت این بازتعریف مدیریت اقناع افکار عمومی است که میتواند ثمرات ثبات برای رشد، تولید و ایجاد ثروت در مناطقی با ترکیب جمعیتی قومی و مذهبی را به عنوان اصلیترین مانع جهت تحقق اهداف کینهتوزان، تثبیت کند.
ميرجلال الدين طباطبايي/منبع:همشهريماه