ماجراي اين پرونده به 16فروردينماه سالجاري برميگردد. آن روز مرد برجساز وقتي از سفر نوروزي بازگشت ناباورانه با تخريب در خانهاش روبهرو شد. دزدان به خانه او دستبرد زده و فرشهاي نفيسش را سرقت كرده بودند. با شكايت اين مرد، تيمي از مأموران راهي محل سرقت كه يك باغ ويلاي مجلل در محدوده پل ملاصدرا بود شدند.
مالباخته ميگفت كه سارق يا سارقان با وجود اموال با ارزش ديگري كه در خانه بوده تنها 7 تخته فرش قديمي بسيار نفيس و مقداري طلا و جواهرات سرقت كردهاند. به گفته او اين فرشها دستباف و بسيار قديمي بودند و از چند نسل قبل به او به ارث رسيده و منحصر بهفرد بودند و 2ميليارد تومان ارزش داشتند. تا جايي كه پيش از اين مشترياني بودند كه قصد داشتند با پرداخت مبلغي بيش از 2ميليارد تومان فرشها را خريداري كنند اما وي آنها را نفروخته بود.
- تماسهاي مرموز
در شرايطي كه تيمي از مأموران پايگاه دوم پليس آگاهي تهران دست بهكار شده بودند تا ردپايي از سارق يا سارقان فرشهاي ميلياردي بهدست آورند فردناشناسي با مالباخته تماس گرفت و مدعي شد كه سرقتها توسط شركاي مالباخته انجام شده است. مالباخته در زمينه ساختوساز ساختمان و برج فعاليت داشت كه به گفته خودش فردناشناس مدعي بود كه سرقت از سوي شركاي يكي از پروژههاي ساختماني وي كه از چندي قبل با او دچار اختلاف مالي شده بود صورت گرفته است.
اين تماس كافي بود تا مأموران احتمال سرقت از سوي يك آشنا را بررسي كنند. آنها تحقيقات خود را روي تماس فرد ناشناس و شركاي مالباخته متمركز كردند تا اينكه چند روز بعد نامه تهديدآميزي به مالباخته ارسال شد. متن نامه چنين بود: «درصورت ادامه پيگيري پرونده سرقت فرشها، مشكلات جدي براي شما و اعضاي خانوادهتان ايجاد خواهد شد.»
- ردپاي آشنا
مالباخته پس از دريافت اين نامه از ترس اينكه مبادا سارق يا سارقان بلايي سر اعضاي خانوادهاش بياورند راهي اداره پليس شد و مأموران را در جريان گذاشت. تحقيقات با حساسيت بيشتري ادامه يافت و حالا مأموران ميدانستند كه سارق از پيگيريهاي مستمر مالباخته براي شناسايي دزدان باخبر شده و احتمالا از آشنايان نزديك اوست. از سوي ديگر از آنجا كه در ورودي باغ ويلا تخريب نشده بود مأموران احتمال دادند دزد آشنا كليد آنجا را در اختيار داشته است. همه فرضيههاي بهدست آمده كنار هم چيده شد تا اينكه مأموران به پسر 35سالهاي به نام محسن مظنون شدند. او حدود 2 سال پيش با خواهرزاده مالباخته نامزد شده بود و با آنها رفتوآمد داشت.
شاكي درباره اين مرد گفت: خواهرزادهام در كودكي خانوادهاش را ازدست داد و از آن زمان من و همسرم سرپرستي او را برعهده گرفتيم. محسن، نامزد خواهرزادهام گاهي وقتها به خانه ما رفتوآمد ميكرد و اطلاعات كاملي درباره زندگي ما داشت. با اين اطلاعات محسن چند روز پيش بهعنوان مظنون دستگير شد و وقتي مأموران در بازرسي از خانهاش 3 تخته از فرشهاي مسروقه را كشف كردند، چارهاي جز اقرار به سرقت نديد.
وي گفت: از آنجا كه ميدانستم مالباخته به همراه همه اعضاي خانوادهاش در سفر هستند نقشه سرقت را طراحي كردم. پيش از آن از كيف نامزدم كليد خانه دايي او را سرقت كردم و پس از آن منتظر ماندم تا با رفتن آنها به سفر، نقشه سرقت را عملي كنم. دزد آشنا 3تخته فرش را داخل خانهاش و مابقي را در خانه دوستش پنهان كرده بود تا در فرصتي مناسب و زماني كه آبها از آسياب افتاد آنها را بفروشد.
حتي در اين مدت با ارسال نامه تهديدآميز و تماس با مالباخته سعي در گمراه كردن پليس داشت و ميخواست وانمود كند كه سرقت از سوي فرد ديگري رخ داده اما در نهايت دستش رو شد. سرهنگ داوود مرادي، رئيس پايگاه دوم پليس آگاهي تهران، با اشاره به اينكه خواهرزاده مالباخته به هيچ عنوان نقش، مشاركت و يا اطلاعي از انجام سرقت توسط متهم نداشته است، گفت متهم پس از اعتراف به طراحي و انجام سرقت، با قرار يك ميليارد توماني روانه زندان شد.