تیرماه ۹۲ بود که جلیل سامان فیلمنامهنویس و کارگردان سریالهایی چون «ارمغان تاریکی» و «پروانه» در گفتگو با مهر اعلام کرد قرار است سریالی را درباره شهید مصطفی چمران برای سیما فیلم بسازد. او گفته بود بنا دارد ابتدا طرح و خلاصه داستانی از فیلمنامه بنویسد تا با محک زدن شرایط، دریابد اصلا ساخت سریالی درباره چمران ممکن است یا خیر.
در آذر ۹۲ خبر رسید تعدادی از عوامل سریال شهید چمران به همراه علی دارابی معاون وقت سیما برای تکمیل تحقیقات ميدانی و گفتگو با همسر شهید چمران و همرزمانش و فرزند امام موسی صدر به لبنان سفر کرده و شرايط ساخت در لبنان را بررسی كردهاند.
از کودکی چمران تا حضور در لبنان، آمریکا و مصر
دی ماه ۹۲ سامان در گفتگوی دیگری با مهر برخی از جزئیات سریال تازهاش را در جریان تحقیقات فشردهای که پشت سر میگذاشت آشکار کرد؛ مسائلی از این دست که سریال از کودکی چمران آغاز میشود و فاز اول آن در ۲۴ قسمت تا پایان حضور او در لبنان را در بر میگیرد، ازدواج و جدایی چمران، مقاومت او در لبنان و شکل گیری سازمان امل توسط او، همچنین حضورش در آمریکا و مصر به تصویر درمیآید و تنها برای بخش ایران به سه بازیگر نیاز است تا به مدد گریم به دورههای مختلف زندگی نزدیک شود.
ضرورت بازسازی تهران قدیم برای سریال نیز نکته دیگر مورد اشاره سامان بود، چرا که در حاشیه و متن زندگی شهید چمران اشغال ایران، ملی شدن صنعت نفت، كودتای ٢٨ مرداد، ماجرای ١٦ آذر و قیام ١٥ خرداد ٤٢ تصویر خواهند شد. به شخصیت شهید موسی صدر نیز در سریال پرداخته میشود.
تا فیلمنامه تمام نشود «چ» را نمیبینم
مرحله تحقیقاتی سامان در سال ۹۳ نیز کماکان ادامه داشت و او میگفت برای اینکه تاثیری نگیرد، پس از اینکه نگارش فیلمنامه را تمام کند، سراغ دیدن فیلم «چ» خواهد رفت.
مدیرسابق مرکز سیما فیلم نیز اردیبهشت ۹۳ اعلام کرد خلاصه فیلمنامه این سریال در حال بررسی است. تیر ۹۳ کارگردان سریال «چمران» با سردار حسین دهقان وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح دیدار و گفتگو داشت و همه چيز حكايت از عزم سازمان صدا و سيما برای ساخت این سريال داشت.
شهریور ۹۳ سامان از برگزاری جلسات منظم با مهدی چمران خبر داد و اعلام کرد علاقه دارد پیش تولید صفر سریال را برای طراحی و ساخت اشیا و لوازم گذشته آغاز و بازیگران نقشهای اصلی را نیز براساس شباهت و توانايی انتخاب کند.
انصراف سامان از همکاری با تهیهکننده
آذر ۹۳ پایگاه اینترنتی سریال شهید چمران به نشانی www.chamranserial.com راهاندازی شد و اسفند ۹۳ نیز سامان اعلام کرد از كار كردن با مسعود ردایی به عنوان تهیهکننده مجموعه شهید چمران انصراف داده است.
با این وجود سال ۹۴ نیز از راه رسید و همچنان خلاصه فیلمنامه سریال چمران برای بررسی نزد شورای مجموعه های الف سیما ماند و خبر تازهای از روند پیشرفت این پروژه منتشر نشد.
حالا و با گذشت دو سال از انتشار نخستین خبر درباره سریال شهید چمران، خبری از توليد اين سريال ملی به گوش نمیرسد و به نظر میرسد این پروژه همچنان بلاتکلیف است.
سامان در تازهترین گفتگویش با مهر به مناسبت قرار گرفتن در سالروز شهادت شهید دکتر چمران از انتخاب نامی برای سریالش خبر میدهد: «جانِ شیفته»
او اخیرا فیلم سینمایی «چ» را تماشا کرده و اینطور واکنش نشان میدهد: بالاخره بعد از تمام شدن نگارش اولیه فیلمنامه سریال شهید چمران نشستم و با ولع فیلم «چ» را دیدم. انتظارش را نداشتم. با همه احترامي كه براي آقاي حاتمي كيا قائلم، امیدوارم عده زیادی این فیلم را ندیده باشند. «چ» چمران نیست، پاوه هم نیست. «چ» یک کار سرگرم کننده پریشان است که بیشتر برای آنها که چمران را نمیشناسند حکم ترور شخصیت را دارد و برای آنها که او را میشناسند تحریفی ناخواسته!
چمران هنوز هم غریب است
از سامان درباره وضعیت سریالش میپرسم و او ترجیح میدهد به جای پاسخ یک یادداشت کوتاه را در اختیارم قرار بدهد: ٣٤ سال پیش در چنین روزی جان شیفتهای عروج كرد، مردی كه نیاز امروز و فردای ما است. سیاستمداری كه فریب نمیداد، نظامی كه اسلحهاش قلبش بود و عاشقی كه چیزی برای خودش نمیخواست. حتی معشوق را. چمران همیشه در هجرت و غربت بود. چمران هنوز هم غریب است. ٣٤سال گذشت. نمیدانم چند سال دیگر باید بگذرد كه رسانه بتواند لایق حضورش شود...
او همچنین دستنوشتهای از چمران را در اختیارم قرار میدهد که میگوید تا به حال منتشر نشده و یک سکانس از سریال ساخته نشده چمران یا همان «جانِ شیفته» نیز هدیه و شگفتانه سامان به مناسبت سالگرد شهادت چمران است که برای نخستین بار منتشر میشود:
تهران قدیم. تابستان
«در آسمان، بادبادکی رقص میکند. اوج میگیرد.
روی زمین، چند گنجشک لب حوضچه یا آبگیری میدان مانند، آب میخورند. چند پسربچه با تیر و کمان درصدد زدن آنها هستند. سه نفر با هم سنگها را لای تیرو کمان میگذارند و آرام و بیصدا آماده زدن هستند. دخترکی هفت ساله که اسمش لیلاست، با موهای طلایی اما لباسی مندرس، چشمانش را میگیرد. انگار نمیتواند صحنه را تماشا کند. صدایی از پشت سر میشنود. وقتی سرش را میچرخاند، پسرکی را در جایی که پنهان شده، میبیند. پسرک که حدودا ۹ ساله به نظر میرسد، با اشاره از او میخواهد ساکت باشد. لیلا متوجه هدف او شده و حالا لبخند شیطنت آمیزی میزند. پسرک از جایی که پنهان شده، سرک میکشد. ناگهان با سنگی که در آب میاندازد، نقشه آنها را به هم میزند. پرندهها میپرند و سنگ آنها به هدف نمیخورد. او پا به فرار میگذارد و بچهها به دنبالش. مصطفی پسرکی چالاک و تر و فرز است. او چند دوجین جوراب هم در بغل دارد و این فرار را برایش مشکل کرده است. از چند کوچه و پیچ میگذرد و وارد یکی از خیابانهای اصلی شهر میشود. رژه سربازان متفقین در شهر، سربازهای هندی، انگلیسی، خودروهای نظامی و مردمیکه برای تماشا جمع شدهاند. تعقیب و گریز در میان صدها آدم که با چهرههای غمگین شاهد اشغال تهران هستند، ادامه دارد. چیزی نمانده مصطفی را بگیرند. یحیی- پسرکی درشتتر- سردسته آنهاست و جعفر هم رفیق او. حواس بقیه بچهها هم با عبور هواپیمایی تک موتوره که اعلامیه بر سر مردم میریزد، پرت میشود. اعلامیهها را زمین میریزند و مردم برای جمعکردن آن میشتابند.
در بکگراندِ این تعقیب و گریز میبینیم که عده کمی سواد دارند و باسوادها آن را برای بقیه میخوانند. یحیی در حین میان بر زدن جمعیت ناگهان خود را وسط رژه میبیند و با یک درجه دار انگلیسی برخورد میکند. درجهدار عصبانی، یحیی را میزند. او را گرفته است و به سمتی میکشد که جعفر و بچهها سعی میکنند او را از دست انگلیسی نجات دهند. مصطفی هم برای کمک برمیگردد و با کشیدن یحیی داخل جمعیت او را نجات میدهند. یحیی فرار میکند. یحیی از اینکه کتکخورده خیلی عصبانی است. از موقعیت استفاده کرده و یقه مصطفی را میچسبد. مصطفی خود را رها میکند و به فرارش ادامه میدهد.
هواپیما را دنبال میکنیم. در ادامه راه اعلامیهها را روی خیابان عریض دیگری که ماشینهای شیکی عمود به جوی آب ایستادهاند، میریزد. هواپیما از کنار بادبادک عبور میکند و بادبادک از فشار هوا دور خود میچرخد و سرنگون میشود.»
حال امید میرود با تشکیل اداره کل نمایش سیما و قرار گرفتن محمودرضا تخشید در این سمت، همچنین به ثبات رسیدن سازمان صداوسیما، به زودی شاهد کلید خوردن سریال چمران باشیم.
گزارش از مریم عرفانیان