قبلا اگر مديري بركنار ميشد تا مدير جديدي بر سر كار بيايد؛ مدير جديد كه از فرط خوشحالي سر از پا نميشناخت اعلام ميكرد من فقط با هدف خدمت آمدهام و قصد دارم در طول مديريت خودم به همه خدمت كنم، هدفي جز خدمت ندارم و حرفهايي از اين قبيل...
آنقدر اين مصاحبههاي تكراري برخي مديران ورزشي راجع به خدمت زياد شده بود كه منتقدين جواب ميدادند: «ما اگر نخواهيم شما خدمت كنيد بايد چهكار كنيم؟!»
با اين حال مديران قصه ما لبريز از عشق خدمت به كرسي مورد نظر ميچسبيدند و ولكن ماجرا هم نبودند.
عشق خدمت به حدي در وجود اين مديران موج ميزد كه پس از كلي خدمت وقتي از آنها خواسته ميشد كرسي مورد نظر را رها كنند و بروند و حتي استعفا هم بدهند، راضي به اين كار نميشدند.
نكتهاي كه در اين مطلب قصد داريم بدان اشاره كنيم اين است كه مديران ما تغيير رويه دادهاند؛ مخصوصا مديران ورزشي كه ناگهان به عنوان عضو هياتمديره، مديرعامل يا سرپرست باشگاههاي پرطرفدار كشور انتخاب ميشوند.
آنها ديگر در مصاحبههاي خود نميگويند ما به عشق خدمت آمدهايم بلكه با روانشناسي خاصي متوجه شدهاند كه آن حرف ديگر تكراري است و خوب ميدانند كه ذائقه مردم هم به مرور زمان تغيير ميكند.
آنها حالا ميگويند ما فقط و فقط براي شادي هواداران پا به عرصه گذاشتيم و حاضر شديم اين پست مهم و خطير را بر عهده بگيريم.
آنها اصرار دارند هدفي جز شادي مردم و هواداران ندارند و در اين راستا دست به هر كاري ميزنند تا هواداران خوشحال شوند. اين در حالي است كه تجربه ثابت كرده معمولا در پايان، عملكرد آقايان باعث ميشود كه اشك هواداران درآيد.
- تاريخ مصرف نژادفلاح تمام شد
برخي بازيهايي كه از مديران غير ورزشي ميبينيم واقعا پيچيدهتر از بازيهاي شطرنج است و ما هم بايد خدايمان را هزار و يك مرتبه شكر كنيم كه ورزشينويس شدهايم.
با اين حال وقتي برخي تصميمات مديريتي سياسيون را ميبينيم سرگيجه عجيبي ميگيريم كه واقعا چرا چنين تصميمي گرفته شد و اصلا نميدانيم جابهجايي مهرهها چطور انجام شد.
در شطرنج لااقل مسير حركتي مهرهها معلوم است اما در سياست، بازي با مهرهها بسيار عجيب و غريب به نظر ميرسد و آدم سر از كار كارگردانها و يا بازيگران درنميآورد.
در ماجراي انتخاب هياتمديره باشگاه پرسپوليس كسي تصور نميكرد ناگهان همهكاره امور اجرايي سرخپوشان حذف شده و به مهرهاي سوخته تبديل شود.
نژادفلاحي كه قصد داشت پرسپوليس را براي قهرماني ببندد و حتي قبل از حضور برانكو در تهران كار نقل و انتقال بازيكنان را شروع كرد و با برخي بازيكنان مورد نظر وارد مذاكره شد.
نژادفلاح گفته بود من با تمام قدرت به كارم ادامه ميدهم و پرسپوليس را براي قهرماني ميبندم. اما ناگهان 5عضو جديد هياتمديره انتخاب شدند و از نام نژادفلاح در اين ميان خبري نشد.
نژادفلاحي كه پس از رفتن حميدرضا سياسي تقريبا همهكاره پرسپوليس بود و وظايف يك مديرعامل را انجام ميداد. واقعا براي خيليها جاي سوال است كه چرا ناگهان مرد همهكاره سرخها و مسئول امور اجرايي پرسپوليس كنار گذاشته شد.
آدم ياد اين جمله سياسيون ميافتد كه برخي مهرهها تاريخ مصرف دارند. يا اينكه آنها ميگويند فلاني مهره سوخته است.
البته ما ميدانيم نژادفلاح مدير باتجربه و كاربلدي است و در دوراني كه از نظر قانوني باشگاه نه ميتوانست اسپانسر بگيرد و نه وزارت ورزش به سرخابيها پول ميداد، او توانست براي سرخها در سفرهاي خارجي پرواز اختصاصي بگيرد.
يا اينكه خيلي خوب حقوق هفتگي بازيكنان را با دستاني خالي پرداخت ميكرد. اما كاملا معلوم بود كه تاريخ مصرف او تمام شده بود و خود نژادفلاح هم ناگهان دچار شوك شد و رفت! خود او هم اصلا متوجه نشد «از كجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود/ به كجا ميروم آخر ننمايي وطنم؟!»
وقتي نژادفلاح خودش از سرنوشت، آمدن و رفتنش خبر ندارد، ما چه حرفي براي گفتن ميتوانيم داشته باشيم؟!
خوردبين هم كه پس از اين بازي نامعلوم كه نژادفلاح در شوك عظيم فرو رفته بود بركناري او را به خودش، خودم، خودت و... تبريك گفت تا معلوم شود بازيهاي روزگار چقدر پيچيده و عجيبند.
نژادفلاحي كه مثل يك مهره قلعه در بازي شطرنج يا يك مهره وزير بود ناگهان خودش سوخت و از بازي خارج شد و از بازي بيرحم ورزشي، سياست و... سر درنياورد كه چرا ناگهان اينطور شد و اصلا چه شد كه اينطور شد؟!
ضمن اينكه هنوز هم چون ذهنش گرم است متوجه نميشود اصلا چه بلايي به سرش آمده اما ما اطرافيان كه از بيرون بازي را ميديديم متوجه شديم كه مرد همهكاره پرسپوليس كه خودش مثل مهره قلعه يا وزير ميتوانست به هر سمتي حركت كند و همه را بزند ناگهان سوخت! تا خوردبين ادعا كند او ميخواست مرا هم بركنار كند و... تا نژادفلاح باشد وارد اين بازيها نشود.
او كه در سه بازي تاريخي پرسپوليس در ورزشگاه بزرگ آزادي مرد اول سرخپوشاني بود كه از نظر تماشاگر در آسيا ركورد زد. هر چند برخي منتقدين نژادفلاح معتقدند او ميخواست حضور 330هزار هوادار در سه بازي و حتي ثبت احتمالي اين ركورد در كتاب
گينس را به نام خود ثبت كند اما نژادفلاح در مصاحبههايش از اين موضوع به افتخار و نيكي ياد ميكند.
راستي نژادفلاح، با حضور در پرسپوليس توانست به زيارت خانه خدا هم مشرف شود و قبل از بازي با النصر عربستان تيم را رها كند تا بازيكنان در راهروهاي هتل تمرين كنند.
آري حضور در پرسپوليس هم خوب است هم بد! البته او بايد خدايش را هم شكر كند كه به سرنوشت رويانيان و سياسي دچار نشد و سر از زندان درنياورد. آري، بازي تمام شد و تو سوختي آقاي نژادفلاح!
شهرام اصغري /منبع:همشهري تماشاگر