صادق زیباکلام . استاد دانشگاه تهران در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر ظریفکاری «ظریف» نوشت:
آمدن دقیقه ٩٠ دکتر ظریف به تهران اگرچه از پیش برنامهریزیشده اعلام شد، اما برخی رسانهها از رایزنیهای او در تهران برای آخرین جمعبندیها و سپس بازگشت وی به وین خبر دادند. این امر میتواند مبین این نکته باشد که توافق نهایی پیشروی طرفها قرار دارد وگرنه دلیلی برای این اقدام وجود نداشت.
اگر احتمالا بنبستی به وجود آمده بود، یقینا او بهجای گرفتن این تصمیم، در هتل کوبورگ میماند و تلاش میکرد با چانهزنیهای دشوار که تخصص وی است، بنبستشکنی کند. ظرف نزدیک به دوسال گذشته، ظریف و همکارانش در تیم مذاکرهکننده، صدهاساعت مذاکره، بهویژه با طرف آمریکایی داشتهاند. در این دو سال، مقاطع زیادی وجود داشته که دو طرف با مواردی از اختلافات روبهرو بودهاند که به نظر نمیرسیده راهحلی برای آنها وجود داشته باشد. اما بعد از ساعتها مذاکره، سرانجام راهحل مورد قبول هفت کشور پیدا شده است. ایران یک گام به عقب برداشته و یکی، دو گام هم طرف غربی و نهایتا طرفین تن به مصالحه دادهاند. اینبار هم به نظر نمیرسیده اختلافنظر جدی به وجود آمده باشد و لاجرم به منظور حلوفصل آن، ظریف راهی تهران شده باشد. بهعلاوه درباره مسائل و اختلافات عمده، تا حدود زیادی چارچوبهای اولیه توافقات به دست آمده است.
رایناساس احتمال اینکه سفر ظریف بهواسطه بهوجودآمدن بنبست جدی در مذاکرات صورت گرفته باشد، خیلی اندک است. با توجه به این واقعیت که بهجز جان کری، سایر وزرای خارجه کشورهای مذاکرهکننده هم به پایتختها بازگشتهاند بنابراین میتوان نتیجه گرفت که برنامه جامع اقدام مشترک و ضمائم آن تقریبا آماده شده و وزرای خارجه هفت کشور برای گرفتن آخرین تأییدها از دولتهای متبوع، به کشورهایشان رفتهاند. اگر این فرض درست باشد، بنابراین از نخستین ساعات اولیه امروز، باید شاهد بازگشت مجدد همه مذاکرهکنندگان ارشد به وین باشیم. درعینحال این رفتوآمدها حاوی یک نکته ظریف دیگر هم میتوانسته باشد. مخالفان و منتقدان تیم مذاکرهکننده نظام، ظرف ١٨ماه گذشته و با وجود موفقیتهایی که دکتر روحانی و دیپلماتها به دست آوردهاند، از هیچ حمله و انتقادی نسبت به آنها فروگذار نکردهاند. با اینکه مسئولان ارشد نظام بارهاوبارها رضایت و اطمینانخاطر خودشان را از تیم مذاکرهکننده ابراز کردهاند، اما مخالفان همچنان به همان روشهای تخریبی قبلی مشغول هستند و بر حجم آن افزودهاند. آنها حتی از مراسم ملی تشییع شهدای غواص و تریبونهای مذهبی ماه مبارک رمضان هم علیه دولت یازدهم سوءاستفاده کردهاند. با توجه به این واقعیت که در توافق نهایی، طرفین متعهد به برداشتن گامهای جدی و اخذ تصمیمات جدیتر شدهاند.
بنابراین از فردای توافق این احتمال وجود دارد که تیم مذاکرهکننده با دور تازهای از شماتت و تندخویی از سوی تندروها مواجه شود. از سوی دیگر ممکن است افراطیون به مصوبه اخیر مجلس که دولت را موظف میکند از دستاوردهای هستهای دفاع کند، استناد کرده و توافق را به مجلس بکشانند و از آن طریق مشکلاتی سر راه دولت یازدهم به وجود آورند. درحالیکه آمدن و رفتن ظریف به تهران مبین این خواهد بود که مقامات ارشد نظام در جریان آخرین تحولات مذاکرات و مواضع طرفها قرار گرفتهاند. این امر سبب میشود فشار تندروها تا حدی کاهش یابد. اگرچه همانطور که پیشتر هم یادآور شدم. اینبار هم آمدن و رفتن دکتر ظریف در دقیقه ٩٠، سبب نمیشود تندروها از فردای اعلام رسمی توافق حمله و انتقاد به دولت یازدهم را مجددا از سر نگیرند. درعینحال این حرکت ظریف باعث خواهد شد تا حدودی حاشیه امن و دفاعی برای سیاستهای هستهای دولت یازدهم به وجود بیاید و دستکم از آتش سنگین مخالفان تا حدودی کاسته شود.
دو سوی این نقشه راه
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
1- در چالش هستهای پیشروی که 12 سال به درازا کشیده است، ما و حریف هردو در پی «توافق خوب» هستیم و هر دو طرف نیز «توافق نکردن» را به «توافقبد» ترجیح میدهیم. اختلافنظر در تعریف «توافق خوب» است. توافق خوب از نگاه ما، توافقی است که در آن صنعت هستهای کشورمان پا بر جا بماند، اگرچه در جریان بده و بستان مذاکرات، ملزم به پذیرش برخی از هزینهها باشیم و به قول رهبر معظمانقلاب در دیدار اخیر مسئولان نظام؛ «ما از ابتداء گفتهایم میخواهیم تحریمهای ظالمانه برداشته شود که البته در مقابل آن، حاضریم یک چیزهایی بدهیم، به شرط این که صنعت هستهای متوقف نشود و لطمه نخورد». این تعریف از توافق خوب، یک تعریف قانونی و منصفانه است چرا که موضوع - کف- مذاکرات، «صنعتهستهای ایران» است و دستور کار مذاکرات، یافتن راه کاری است -سقف- که حفظ صنعت هستهای کشورمان را با اطمینان از غیرنظامی بودن آن تضمین کند. بنابراین اگر نتیجه نهایی و خروجی مذاکرات، لغو همه تحریمها و پا بر جا ماندن صنعت هستهای ایران نباشد، مذاکرات از «کف» عبور کرده و مفهوم و معنای حقوقی- و حتی سیاسی- خود را از دست میدهد.
طرف مقابل اما، از «توافق خوب» تعریف دیگری دارد که با نگاه و تعریف مورد نظر ما، نه فقط متفاوت، بلکه کاملا متضاد است. از نگاه آمریکا و متحدانش، توافق خوب، توافقی است که نتیجه آن برچیده شدن کامل صنعت هستهای کشورمان باشد و یا، نابودی نهایی آن را در یک سند بدون بازگشت- نظیر توافقهای ژنو ولوزان- تضمین کند. از این روی به آسانی میتوان نتیجه گرفت مادام که صورت واقعی مسئله چنین است - که هست- رسیدن به توافق ناممکن و محال خواهد بود.
بیرون از این جغرافیا نمیتوان «افق مذاکرات هستهای» را آنگونه که واقعا هست به ارزیابی نشست و دراینباره گفتنیهایی هست که با توجه به مرحله کنونی مذاکرات هستهای اشارهای گذرا به چند نکته در این زمینه ضروری به نظر میرسد.
2- برخلاف تصور برخی از دوستان که روزهای پیشروی را مرحله پایان مذاکرات تلقی میکنند و احتمال دستیابی به یک توافق را دور از انتظار نمیبینند، با قاطعیت و به یقین میتوان گفت که هیچ توافقی در پیش نخواهد بود، و باز هم مانند 12سال گذشته، مذاکرات در مرحله پایانی خود با شکست روبرو میشود مگر آن که یکی از دو حالت اتفاق بیفتد. اول آن که ما از حق مسلم و قانونی خود که حفظ صنعت هستهای کشورمان است دست بکشیم و به تعبیر رهبر معظم انقلاب«به یک کاریکاتور از فعالیت هستهای و تابلوی بیمحتوا» تن بدهیم و حالت دوم این که، حریف با دست کشیدن از نگاه سلطهجویانه خود، برخورداری ایران اسلامی از صنعت هستهای را بپذیرد. ولی هیچیک از دو حالت یاد شده در افق پیشروی دیده نمیشود بنابراین، از هماکنون به جد میتوان پیشبینی کرد که توافقی در میان نخواهد بود و از آنجا که طرف مقابل قواعد بازی و اصول مذاکرات را رعایت نکرده و برخلاف روال تعریف شده مذاکرات، موضوع مذاکره- کف مذاکره- را که برخورداری ایران از صنعت هستهای بوده است، دور زده است، به عنوان عامل اصلی شکست مذاکرات شناخته میشود. روشنگری مستند در اینباره وظیفهای است که علاوه بر دستاندرکاران مذاکرات هستهای برعهده همه جریانات سیاسی- صرفنظر از سلیقههای متفاوت آنها- نیز هست و باید در انجام این وظیفه، دولت و تیم هستهای را همراهی کنند.
گفتنی است که معرفی عامل شکست مذاکرات برای حریف از اهمیت ویژهای برخوردار است و از چند هفته قبل تلاش گستردهای را به منظور معرفی ایران به عنوان عامل و علت اصلی شکست مذاکرات آغاز کرده و با جدیت دنبال میکند. دراینباره اگرچه اسناد و شواهد فراوانی قابل ارائه است ولی از آن میان به خبر زیر بسنده میکنیم؛
یک ماه و چند روز قبل- روز چهارشنبه 6 خردادماه/27 می- پایگاه اطلاعرسانی «شورای آتلانتیک» از نشست سفرای انگلیس، فرانسه و آلمان خبر داد که با عنوان «اروپا و توافق هستهای ایران» در محل این شورا در آمریکا برپا شده بود. پایگاه آتلانتیک در گزارش خود آورده است؛ «سفرای سه کشور یاد شده به این نتیجه رسیدند که در صورت شکست مذاکرات ایران و 5+1 اگر افکارعمومی جهانیان به این نتیجه برسد که آمریکا در شکست مذاکرات مقصر بوده است، نظام تحریمهای اقتصادی به شدت آسیب میبیند و صاحبان صنایع در اروپا و آمریکا، ادامه تحریمها را غیرقابل توجیه تلقی میکنند ولی چنانچه ایران به عنوان مقصر تلقی و معرفی شود، ادامه تحریمها قابل توجیه خواهد بود».
3- متاسفانه باید گفت؛ توافقهای ژنو و لوزان که در آن از خطوط قرمز هستهای کشورمان عبور شده بود، به حریف امید داده بود که میتواند توافق مورد نظر خود را به ایران تحمیل کند و پروژه برچیدن صنعت هستهای جمهوری اسلامی ایران را کلید بزند ولی بیانات صریح و قاطع رهبرمعظم انقلاب در دیدار اخیر مسئولان نظام با ایشان، پروژه تحمیلی آمریکا را با بنبست جدی روبرو کرد که در این خصوص گفتنی است؛
تلقی حریف آن بود که از ایران اسلامی درباره توافق هستهای دو صدای متفاوت و در پارهای از موارد، متضاد به گوش میرسد. دیدگاه طیفی که آمریکا را قابل اعتماد و توافق «برد-برد» را دور از دسترس نمیداند و در همان حال گشایش اقتصادی را به توافق هستهای گره زده است. و طیف دیگری که به آمریکا کمترین اعتمادی ندارد و نگران از دست رفتن دستاوردهایی است که تاکنون در عرصه فنآوری هستهای به دست آورده است.
رهبر معظم انقلاب در بیانات اخیر خود، از یکسو بر سلامت و دلسوزی تیم هستهای کشورمان تاکید ورزیده و آنان را افرادی، مومن، امانتدار و صاحب غیرت و شجاعت معرفی کردند و در همان حال خطوط قرمز و غیرقابل عبور نظام در مذاکرات هستهای را برشمرده و تعریف مشخصی از این خطوط ارائه کردند. این اقدام هوشمندانه خط بطلانی بود که با قاطعیت و اقتدار بر توهم دوصدایی نسبت به توافق احتمالی و سرنوشت صنعت هستهای کشورمان کشیده شد. ایشان با تأکید بر دو گزاره یاد شده دندان طمع دشمن را که برای بهرهگیری و سوءاستفاده از دوگانگی مورد اشاره تیز شده بود، کُند کرده و شکستند.
در پی بیانات رهبر معظم انقلاب بسیاری از مقامات و رسانههای آمریکایی، اروپایی و شرقی، معادلات پیشبینی شده درباره نتیجه مذاکرات را به نفع ایران تغییر یافته ارزیابی کرده و از جمله بر این نکته تاکید داشتند که «حمایت آیتالله خامنهای از تیم مذاکرهکننده و بر شمردن خطوط قرمز ایران، علاوه بر آن که پشتیبانی دلگرمکنندهای برای تیم هستهای بود، برطرف کننده نگرانی طیفهای دیگر نیز بود»، از جمله، نیویورکتایمز نوشت؛ «برخی بر این باورند که مواضع رهبر عالی ایران سبب محدود شدن فضای مانور تیم مذاکرهکننده ایران میشود، اما کارشناسان هستهای معتقدند این سخنان بسیار هوشمندانه و جهت تقویت مذاکرهکنندگان بوده است زیرا آنها در مقابل خواستههای 5+1 خواهند گفت؛ از خط قرمزهای رهبر خود کوتاه نیامده و امتیاز بیشتری نخواهند داد» و خبرگزاری اسپوتنیک روسیه، نوشت «اینبار ظریف با شرایطی به مذاکرات میرود که بتواند توافقی مبنی بر رفع یکجای تحریمها امضاء کند وگرنه فعلا ایران نیازی به توافقی که نتیجهاش مشخص نیست ندارد» و نمونههای مشابه دیگری از این دست.
4- در پی بیانات اخیر حضرت آقا و حمایت کمنظیر ایشان از تیم هستهای کشورمان، برخی از تحلیلگران داخلی بر این گزاره و تحلیل تاکید میکردند- و شاید هنوز هم میکنند- که وقتی رهبر معظم انقلاب تیم مذاکرهکننده را امانتدار، مومن، غیرتمند و شجاع میدانند، میتوان نتیجه گرفت توافقی که مورد تائید این تیم با این ویژگیها باشد، همان «توافق خوب» است. در این برداشت اگرچه بر سلامت و ایمان و شجاعت تیم مذاکرهکننده تاکید شده است ولی باید توجه داشت که بیاناتحضرتآقا نیمه دیگری نیز دارد و آن، این که، سلامت تیم هستهای تنها معیار و میزان برای ارزیابی یک «توافق» خوب نیست بلکه رهبر معظم انقلاب با برشمردن خطوط قرمز هستهای، «توافق خوب» را توافقی میدانند که در آن از خطوط قرمز یاد شده عبور نشده باشد. به بیان دیگر معیار و میزان برای ارزیابی یک «توافقخوب» و تشخیص آن از «توافق بد»، همان خطوط قرمز ترسیم شده در بیانات رهبر معظم انقلاب است و دراینباره اشاره به نکتهای ضروری به نظر میرسد.
حضرت آقا میفرمایند «آنچه رهبری در جلسات عمومی میگوید عینا همان مسائلی است که در جلسات خصوصی به رئیسجمهور و دیگر مسئولان ذیربط میگوید».
با توجه به این بخش از بیانات حضرت آقا اولا؛ تاکید ایشان بر «امانتداری، غیرت، شجاعت و تدین اعضای تیم مذاکرهکننده» باور و اعتقاد قلبی رهبرمعظمانقلاب است و علتتراشیهای دیگر برای آن، غیرقابل قبول و مردود خواهد بود.
و ثانیا؛ خطوط قرمزی که حضرت آقا ترسیم کردهاند نیز، قابل تخفیف و عقبنشینی نبوده و نیست بلکه از باور عمیق و عالمانه حضرتش درباره نتیجه مورد نظر ایشان از مذاکرات هستهای ریشه میگیرد.
نتیجه آن که حمایت از تیم هستهای با تاکید بر حفظ خطوط قرمز یاد شده وظیفه همگان است و در هیچیک از دوسوی این قضیه کمترین زمینهای برای تردید و «اما و اگر» وجود ندارد.
5- در فاصله کوتاهی بعد از بیانات قاطع رهبر معظم انقلاب در جمع کارگزاران نظام، حریف که نقشه قبلی خود را نقش بر آب میدید، گزینه دیگری را پیش کشیده و در آن دمید و آن گزینهای بود که دو روز بعد از بیانات حضرت آقا، شبکهتلویزیونی C.N.N از آن خبر داد و به عنوان نتیجه احتمالی مذاکرات، اعلام کرد؛ «احتمال دارد متن توافق 5+1 با ایران که شامل ضمایم فنی است، بدون امضای طرفین حاضر در مذاکرات منتشر شود».
درباره این گزینه که ترجمان ترفند موذیانه دیگری از سوی حریف است گفتنیهایی هست که به بعد موکول میکنیم.
- وظيفه دولت فراتر از افشاگري است
روزنامه اعتماد در ستون سرمقالهاش آورد:
ميگويند فرمانفرما براي مرحوم مدرس پيغام فرستاد كه لطفا پاي خود را از روي دم ما برداريد. مرحوم مدرس از طريق آورنده پيام پاسخ داد كه به حضرت اشرف بگوييد مشكل از دم شماست كه ما هر جا پا ميگذاريم آنجا هست. قضيه امروز ايران است كه هر موضوعي را ميخواهيم بحث كنيم، به ناچار پاي دولت سابق به ميان كشيده ميشود، حتي اگر علاقهاي به اين كار نداشته باشيم. اين وضعيت يك علت خاص نيز دارد و آن اينكه كمتر كسي از عمق مشكلاتي كه در دولت پيش ايجاد شده بود اطلاع داشت، لذا هرچه ميگذرد ماجرا پيچيدهتر ميشود و نكات تازهتري برملا ميشود و جذابيت خبري براي بيان و انتشار پيدا ميكند و با طنز و هجو نيز همراه ميشود، نمونه اخيرش «آن دكل را لولو برد» است. اين مساله فقط به مخالفان احمدينژاد محدود نميشود، بلكه خود او و طرفدارانش نيز در همين مسير حركت ميكنند.
نمونه روشن آن افشاگري اخير احمدينژاد عليه منوچهر متكي، وزير خارجه دولت خودش است كه اگر مطالب گفته شده وي درست و دقيق باشد، به نوعي آن را ميتوان فاجعه مديريتي به ويژه در سياست خارجي در دولت احمدينژاد دانست و گمان نميرود خبري كه در خصوص گم شدن يك دكل نفتي مطرح شده يا اخبار مربوط به فسادهاي مالي در آن دولت، اهميت بيشتري نسبت به خبر منتشره از سوي احمدينژاد عليه متكي داشته باشند. در هر حال مساله مهمي در اين ميان وجود دارد كه نبايد از آن غفلت كرد، به ويژه خطاب اين موضوع به دولت است. در مبارزه با خلافهاي رخ داده در دولت گذشته، نبايد بر همان مسيري گام نهاد كه آن دولت رفت. اظهارات گوناگون و كلي درباره فسادهاي رخ داده در آن دولت، همان كاري است كه احمدينژاد انجام ميداد و براي هشت سال تهديد ميكرد كه يك ليست در جيب خود دارد. اين نحوه رفتار ممكن است در كوتاهمدت رقيب را تضعيف كند، ولي در بلندمدت موجب بياعتمادي كلي جامعه ميشود. نه تنها بياعتمادي را دامن ميزند، بلكه اغتشاش فكري و تحليلي و اطلاعرساني را نيز ايجاد خواهد كرد و طولي نخواهد كشيد كه موارد مشابه آن عليه ديگران گفته و پذيرفته خواهد شد. اين نحوه افشاگريها اذهان جامعه را مشوش و نگران ميكند و پس از مدتي گردش اطلاعاتِ درست و معتبر، مخدوش شده و دوغ و دوشابِ خبري قاطي ميشود.
اين نحوه افشاگري را شايد بتوان از افراد غيرمسوول و كساني كه دستشان به اطلاعات نميرسد پذيرفت، ولي مقامات دولتي حق ندارند اينگونه افشاگري كنند. آنان بايد شيوه ديگري را پيش گيرند، زيرا به اسناد و مدارك و افراد دسترسي كامل دارند، و ميتوانند و بايد افشاگريهايشان به صورت مستند و در قالب شكايت و درخواست از دادستان و دستگاه قضايي براي پيگيري مقصرين يا خلافكاران باشد. اگر مقامات دولتي به وقوع خلاف و سوءاستفادهاي اطمينان دارند، نبايد از مردم هم انتظار داشته باشند كه به دليل اطمينان آنان، مردم هم ادعايشان را بپذيرند. چنين شيوهاي نادرست است. مقامات دولتي بايد ادعاهاي خود را مستند و مستدل و مكتوب ارايه كنند. مهمتر از اصل مبارزه با فساد ، شيوههاي مبارزه با آن است. اگر امروز حرف و سخن شما را ميپذيرند، فردا هم بيهيچ دليلي ، حرف و سخن ديگران را عليه شما خواهند پذيرفت؛ فردايي كه دسترسي شما به رسانهها ساده و راحت نيست، همچنان كه ديروز هم ادعاهاي مشابه را از احمدينژاد ميپذيرفتند و همه شما ناراحت از پذيرش آن ادعاهاي موهوم و غيرمستند بوديد. دولت در هر بخش خود كارشناسان فراوان و در اين مورد خاص حتي افراد باانگيره دارد، ضمن آنكه اسناد كافي نيز در اختيار دولت هست. اگر هم اسناد از ميان رفته باشد، باز هم قابل بررسي است.
از اين رو وزارت نفت اگر ميخواهد فساد نفتي را ريشهكن كند، بهتر است به جاي عنوان اينكه يك دكل نفتي گم شده، شرح كل ماجرا را با ريز جزييات و به پيوست كپي اسناد و مدارك طي يك گزارش رسمي به اطلاع عموم مردم برساند و نسخهاي از آن را از طريق اداري براي پيگيري قضايي به مراجع ذيصلاح ارسال كند. وظيفه دولت افشاگري نيست. اين وظيفه رسانههاست. وظيفه دولت تهيه گزارشهاي مستند و كارشناسانه و پيگيري حقوقي ماجراست.
رسانهها هم حتي اگر بتوانند بايد گزارشهاي خود را مستند و مستدل كنند و فقط وقتي بايد به اقدامات افشاگرانه متوسل شوند كه راهي براي تهيه و تكميل گزارشهاي تحقيقي نداشته باشند. مشكل اصلي دولتِ پيشين اين نبود كه فساد در آن زياد شد و به حد خطرناك و غيرقابل باور رسيد، مشكل اصلي آن دولت استفاده از شيوههاي نادرست در انجام امور بود. آن دولت را ميتوان به معناي دقيق كلمه دولت شفاهي دانست. به طوري كه حتي مانع از تهيه و انتشار گزارشهاي اقتصادي سالانه سازمان برنامه و گزارشهاي نظارتي بر انجام برنامههاي پنج ساله كشور شد. همچنين تا حد امكان مانع از انتشار گزارشهاي آماري درباره توليد و اقتصاد كشور از سوي بانك مركزي شدند و آن را به تاخير انداختند، رييس دولت همه مسائل حساس را شفاهي بيان ميكرد. طرحهاي مهم مثل مسكن مهر و هدفمندي يارانهها فاقد گزارشهاي سياستگذارانه و دقيق و معتبر متناسب با اندازه طرح هستند. هميشه هم ليست مفسديني كه هيچگاه افشا نشدند در جيب رييس دولت بود، و در نهايت با بازداشت همكاران آن دولت وجود اين ليست در جيب رييس دولت تعبير به چيزي ديگر و مايه طنز شد. در هر حال اميدواريم كه دولت موجود تمام كوشش خود را معطوف به اين مساله كند كه شيوههاي نادرست دولت پيشين در اين دولت متروك شود.
- خطراتی که ما را تهدید میکند
روزنامه ايران نيز ستون سرمقالهاش را به قلم سید مسعود رضوی اختصاص داد و نوشت:
بسیاری از کشورهای اسلامی در اقیانوسی از مشکلات و بحرانها دست و پا میزنند. وضعیت این کشورها یک تراژدی واقعی است. یافتن علل این وضعیت آسان نیست اما یک علت اساسی آن فساد نظامهای حکومتی و فقدان یا ضعف قوانین در میان این ملتها است. بسیاری از اقلیتها یا گروههای پیرامونی و شهروندان این کشورها تن به قانون نمیسپارند و به بهانههای مختلف برای خود ساز جداگانه سر میدهند و دولتها نیز بدون حس مسئولیت و اتکا به نگاهی فراگیر و عدالتمحور به جای اقناع و جلب رضایت ملتها، مشروعیت خود را در ثروت و قدرت و استفاده نابجا از پول و اسلحه مییابند. ملتها از نظم میگریزند و به حکومتها اعتماد ندارند و حکومتهای فاقد مشروعیت در پی سوءاستفاده از ثروت ملی و سرکوب هر صدای منتقد و مخالفی هستند.
ما درایران با موقعیتهای متفاوتی رو به رو هستیم. تفاوت کیفی، عقلی، فکر دینی، دگرگونیهای عظیم فرهنگی و تحولات اجتماعی در یک سده اخیر، بخشهای مهمی از زندگی ما را درگیر تجاربی کرده است که به واسطه آن تا حدودی از دامچالههای فرقهای و تعصبات سلفی و تکفیری جدا شده و در مقابل آن مصونیت یافتهایم. ما تنها کشور اسلامی با نظام مردم سالار و امنیت اجتماعی پایدار به حساب میآییم. قدرتهای جهانی نیز این موضوع را فهمیده و پذیرفتهاند. به لحاظ فرهنگی نیز، کمیات و کیفیات تفکر و اندیشه و باورهای ایرانیان قابل توجه است و بازنمود همه اینها را در آثار مکتوب و هنری و ورزشی و غیره میتوانیم ملاحظه کنیم.
اینها دستاوردهای ما است و بهای بسیار گزافی برای آن پرداختهایم. تعلق به همه مردم دارد و قشر خاصی نمیتواند مدعی این دستاوردهای عظیم باشد و خود را میراثبر امکانات و عقاید و مفاخر کشور بداند. اما گویا برخی از گروههای افزونطلب، اکثریت مردم و برآیند افکار عمومی را طفیلی خواستهای تندروانه خود میدانند و نگاه کوتهنظرانه خود را به فرهنگ بزرگ و اعتقادات عمیق و اصیل عموم تحمیل مینمایند. از جمله نمونههای نزدیک این قضایا را در چهار مورد ذکر میکنیم تا دانسته شود این هیاهوها چگونه به مملکت و نظام اسلامی ایران خدشه و زیان وارد کرده و چه جایگاه ناخوشایندی دارد.
1- در روزها و هفتههای اخیر که غم جانسوز بازگشت پیکر جمعی از فرزندان رشید ایران و شهدای والامقام اسلام که مصداق واقعی غربت و مظلومیت و شهامت بودند، یعنی غواصان شهید، بر دلهای مردم سنگینی میکرد، یک جریان خاص به جای ترویج وحدت و تکیه بر اهداف والای این شهیدان و سوگواری در مظلومیت و شهادت غریبانه فرزندان ایران و اسلام، سنگری برای بیان تبلیغات خود ایجاد نمود و به دولت و بسیاری از ارکان کشور توهینها کرد. این دولت برگزیده اکثریت ملت است و براحتی میتوان استدلال کرد که گروه فوق به اکثریت مردم ایران و خواستهای آنها بیاعتنایی و توهینهای ناصواب روا میدارند. برخی رسانههای نزدیک به این جریانات نیز با کنار نهادن نظرات و عقاید عموم، لطمههایی به باورهای مردم ایران میزنند.
2- مذاکرات ایران و 1+5، به حساسترین لحظات خود نزدیک میشود. درست در همین لحظات سرنوشتساز، تاجران تحریم که تصور میکنند میتوانند همچنان در انزوای ایران، موقعیتی نصیب برند، شروع به کوبیدن اعتبار مذاکرهکنندگان و حیثیت دولت نمودهاند. هدف آنها مشخص است اما منافعشان به دلیل فقدان شرایط شفاف و استفادههای عظیم و پنهانی در آن هشت سال معروف و خاص، چندان هویدا نیست ولی بیشک اگر پردهها برافتد مشخص خواهد شد که در انزوای ایران و رنج اقتصادی ملت چه کسانی از درآمدهای افسانهای سود برده و یک شبه به میلیاردرهای رانتی تبدیل شدند.
3- در انتظار انتخابات مهمی در پایان سال جاری هستیم و هر یک از دفعات حضور مردم ایران در پای صندوقهای رأی، تأکیدی دوباره بر ماهیت مردم سالار حکومت جمهوری اسلامی ایران است. این انتخابات و تمامی آرایی که مردم ایران از سال 1358تاکنون به صندوقها ریختهاند، امانت بزرگی است که ضمناً دستاورد عظیم جمهوری اسلامی ایران نیز محسوب میشود. این نوع حکومت، در واقع بیعت مردم بر اساس هر دو پایه اسلامیت و جمهوریت بوده است. کسانی که در هر یک از این دو خدشهای وارد سازند، عملاً به بنیادهای اساسی حکومت تعرض کرده و اساس بیعت مردم را خدشه دار نمودهاند. انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان در سال جاری، در شرایط بسیار حساسی در جهان اسلام و ایران برگزار میشود. هم رویارویی دیپلماتیک ما در موضوع هستهای با ابرقدرتهای جهانی مطرح است و هم فروپاشی کشورها و جنگهای داخلی و نیابتی در نزدیکی مرزهای وطن عزیزمان.
مبادا کسانی به بهانه دفاع از اقلیت یا گروههایی که خود میپسندند اکثریت مردم را از انتخاب آزاد محروم نمایند و در زمانی که چشم دنیا و امید مسلمانان به ما است، تنها سازوکار سیاسی آبرومند در جهان را از حیثیت تهی کنند و خدشه انتصابات را بر انتخابات مستولی سازند. این خطر و این گناه به هیچ وجه قابل بخشش نیست و ضربهای به کلیت و اعتبار نظام قدرتمند ما خواهد زد که به هیچ روی قابل جبران نخواهد بود.
4- یک مسأله مهم دیگر اعتبار قانون و حفظ انضباط کشور است. رئیس جمهوری با توجه به اهمیت این امر و جایگاه آن در حفظ وحدت و انسجام ملی و اعتماد عمومی، بارها این امر مهم را متذکر شده است. اما گروهها و جریانات تندرو، برای کاهش اعتبار دولت و قدرت نمایی، طریقت زشتی را زیر پوشش شرع و مقدسات دنبال میکنند: کنسرتها را بر هم میزنند، اجتماعات و جلسات دارای مجوز را خدشه دار و تعطیل میکنند. به سینماها هجمه میکنند و... چگونه ممکن است کسانی نظم عمومی را بر هم زنند و بدون مجوز به اماکن بریزند و خود را فوق حکومتی بدانند که فقیه عادل و عالم و متقی در رأس آن است و مجامعی را بر هم بزنند که مجوز قانونی دارند و این مجوزها را نظام اسلامی و دستگاههای قانونگذار تنفیذ نموده و چون نظام ما دینی است، این رفتارهای ناهنجار و ضدقانونی، مستقیماً مقابله با مصالح حکومت اسلامی و ولایت فقیه محسوب میشود. از آن بدتر در سطح جهانی، به دستگاههای تبلیغاتی دشمنان اسلام اعلام میکند که نظام اسلامی، بیقانونی را میپذیرد و توان ایجاد نظم قانونی و دفاع از شهروندان بیدفاع را ندارد.