انتقاد به اينكه «چرا عباديپور بازي كرد؟» يا «نقش سعيد معروف در حذف ظريف چه بود؟» يا حتي«اصلا چهكسي كواچ را انتخاب كرده؟» و... از اين مدل انتقادها را ميشد در برنامههاي تلويزيوني، گزارش بازي و... هم پيدا كرد. انتقادهايي كه درست يا غلط يك موضوع بسيار مهم را ناديده گرفته بودند؛ آن هم حضور تيم ملي واليبال در ليگ جهاني و مسابقه با غولهاي دنياي واليبال.يعني تكهاي از ايران براي قدرتهاي حوزه خودش دستنيافتني شده. تكهاي از ايران كه كاملا حرفهاي عمل كرده و با يك برنامهريزي طولاني مدت و زحمت مربيان و واليباليستهايش حالا در جهان آقايي ميكند.
تيمي كه قهرمان جهان را در تهران جان به سر ميكند، قهرمان المپيك را در خانهاش ميبرد و از قهرمان ليگ جهاني در تهران 6 امتياز ميگيرد.واليبال حالا تكهاي ارزشمند از ايران است؛ تكهاي كه از نظر كيفيت، نه با صنعت قابل قياس است نه كشاورزي، نه صادرات و نه...اصلا شايد راحتتر بشود گفت كه فقط حوزههاي خاصي وجود دارند كه با واليبال قابل قياس باشند.
در اين ميان اما ما همچنان در مورد مدل حضور تماشاگران در استاديوم آزادي مشكل داريم، در بليتفروشي مشكل داريم، در تصويربرداري، انتقال صوت و تصاوير مانند دهههاي گذشته عمل ميكنيم، گزارشگرهاي مسابقه كمابيش گزارش كاملي ندارند و... اما تقريبا همه كساني كه چوب انتقاد دستشان گرفتهاند و يكي از بهترين تيمهاي واليبال جهان را آن هم از نظر فني زير سؤال ميبرند، خودشان كلي ايراد دارند.
از صداوسيما بگير تا پيرمردي كه در تاكسي از آبشارهاي محمودي خوشش نميآيد. البته كه منتقد بودن ايراد نيست. البته كه تيم ملي هم بايد بهتر باشد و هميشه قهرمان جهان باشد. البته كه حق انتقاد و آزاد حرف زدن بايد براي همه وجود داشته باشد. اما بد نيست منتقدان نگاهي هم به دور و اطراف خودشان بيندازند. حضور تيم ملي واليبال در ليگ جهاني غيرقابل نقد نيست اما آنها به سطح اول رسيدهاند و بد نيست بقيه هم خودشان را برسانند. از همان برنامهاي كه اين واليبالها را پوشش ميدهد بگير تا ورزشهاي ديگر مثل فوتبال و حتي حوزههاي غيرورزشي. واليبال و شكست برابر لهستان كام همه را تلخ كرد اما انتقاد كردن از اين تيم آخرين كاري است كه ممكن است فايدهاي هم داشته باشد. ما براي همه حوزههاي ورزشي يك تيم ملي واليبال ميخواهيم. همينقدر جهاني، همين قدر درجه يك.