نمونه آن را در تهديدهاي اخير اوباما براي خروج از مذاكرات ديديم. اما واقعيت اين است كه اين تهديد توخالي است و آمريكاييها بيشتر از ايران به اين مذاكرات و به اين توافق احتياج دارند. همين تهديد ورود آمريكاييها به مذاكرات و پيشنهاد آنها براي نشستن دور يك ميز با ايران، در مرحله اول يك معناي حقيقي بيشتر ندارد و آن يعني آمريكاييها راهحلي به غير از مذاكره نداشتهاند. براي تبيين اين مطلب بايد توجه داشت كه در مورد پرونده هستهاي ايران از سالهاي دور و از دوران رياستجمهوري بوش راهكارهايي مدنظر بوده است. گزينههاي آمريكايي را ميتوان در 3قسم تحليل كرد:
1-گزينه نظامي: اين گزينه با وجود آنچه هميشه اعلام ميكنند و در رسانههاي خود بر طبل تهديد ميكوبند، هميشه نقطه مطلوب آنها نبوده است. آمريكاييها هدفشان در ابتدا براي فشارها بر ايران، از بين بردن قابليتهاي هستهاي ايران بود و اين موضوع را تا همين اواخر هم اعلام ميكردند. شخص رئيسجمهور آمريكا، اوباما، اعلام كرد كه اگر بتواند تمام پيچ و مهرههاي صنعت هستهاي ايران را جمع كند، اين كار را خواهد كرد. البته اوباما اعتراف هم كرد كه نميتواند اين كار را بكند. گزينه نظامي در داخل خود آمريكا بحثبرانگيز بوده و كارشناسان آمريكايي اعلام كردهاند كه اين گزينه به هيچ وجه به نتيجه نميرسد و براي همين است كه تا به حال نتوانستهاند از اين گزينه استفاده كنند و اگر ميتوانستند، استفاده ميكردند.
2-تـحريمهاي گستـرده بـينالمللي: آمريكاييها پيچيدهترين و سختترين تحريمها را براي از بين بردن فناوري هستهاي ايران بهكار بردهاند. نكتهاي كه در بحث تحريمها بايد به آن توجه شود اين است كه در واقع تحريمها عليه ايران صورت گرفت تا جمهوري اسلامي ايران دست از انرژي هستهاي بومي خود بردارد و در اين موضوع وابسته به غربيها باشد. اما بعد از تحريمها در صنعت هستهاي ما نهتنها وقفه ايجاد نشد، بلكه روزبهروز غنيسازي ما و صنايع هستهاي ما رشد كرد و به غنيسازي 20درصد هم دست پيدا كرديم.
3-مذاكره و راهحل ديپلماتيك : تحريم و از بين بردن صنعت هستهاي ايران نه از راه تحكم حاصل شد و نه آمريكاييها قدرت مقابله نظامي با ايران را داشتند و اجازه اين كار را هم پيدا نكردند و اين يعني شكست 2گزينه تحريم و نظامي.
براي آمريكاييها فقط يك راه باقي ماند و آن هم گزينه مذاكره براي رسيدن به توافق با ايران بود. حالا آنها تلاش ميكنند از طريق مذاكره به اهداف خود برسند. تا اينجا به راههاي پيش روي آمريكاييها اشاره كرديم اما بايد توجه كرد كه موضوعات ديگري هم نياز آمريكاييها را به توافق بيشتر كرده و در واقع آنها براي رسيدن به توافق از هيچ تلاشي دريغ نميكنند.:اول) در سطح بينالمللي عدهاي معتقدند كه رقيب آمريكا در منطقه ما چين است. با توجه به روحيه برتريطلبي و سلطهطلب آمريكاييها نيز طبيعي است كه آنها با اين موضوع بهراحتي كنار نميآيند. با اين تفكر آمريكا بايد تلاش خود را براي موازنهسازي با چين بهكار بگيرد و براي اين كار آنها ميتوانند بخشي از ظرفيتها و توان خود را در منطقه خاورميانه آزاد كنند.
دوم) تلاش براي كسب و اعتبار حزبي يكي از نيازهاي اين روزهاي دمكراتهاي آمريكايي به رياستجمهوري باراك اوباماست. دولت دمكرات آمريكا اگر در سالهاي پاياني خود به توافق هستهاي با ايران دست پيدا كنند، بالاترين كسب اعتبار و آبرو را ميان اقشار مختلف مردمي آمريكاييها بهدست ميآورند.
سوم) انتخابات آمريكاييها در سال2016 يكي از حساسترين و مهمترين انتخاباتهاي پيش روي مردم آمريكاست. شكست در مذاكرات هستهاي با ايران، در واقع بهمعناي شكست در انتخابات 2016رياستجمهوري است.چهارم) بسياري متوجهند كه اوباما در پرونده كلان سياست خارجي خود در سطح كلان و در عرصه بينالملل موفقيت چنداني نداشته است. اين موضوع نيز تلاش آمريكا براي رسيدن به يك موفقيت در عرصه سياست خارجي را بيشتر نشان ميدهد.
پنجم) دولت آمريكا از طريق توافق با ايران ميخواهد اعلام كند كه مهمترين كشور انقلابي دنيا را توانسته است شكست دهد. شكست كشور انقلابي ايران نيز در حالي صورت ميگيرد كه ايران از خطوط قرمز خود كه همان غنيسازي هستهاي، تحقيق و توسعه، عدمبازرسيها و برداشته شدن يكجا و همزمان تحريمهاست، عدول كند كه نميكند.در پايان نيز بايد اشاره كرد كه اگر آمريكاييها بخواهند بر سقف خواستههاي خود اصرار ورزند، توافق نهايي امكانپذير نخواهد بود اما اگر بخواهند به قاعده بازي مذاكرات تن بدهند و از سقف خواستهاي خود كوتاه بيايند، بايد منتظر توافق نهايي بود.
- استاد دانشگاه