در اين راستا مؤلفههاي اصلي كرسيهاي آزادانديشي ميتواند شامل اين موارد شود:
الف- كرسي آزادانديشي مانند كرسيهاي نظريهپردازي از سنخ يك بستر و جريان علمي- جمعي- اجتماعي است. يعني كرسي، نام محل يا مكان خاصي نيست كه به صرف نسبت دادن آن به جاي خاصي بهوجود آيد بلكه تحقق آن وابسته به تحقق يك جريان پيچيده با 3شاخصة علمي بودن، حركت جمعي و همگاني و نيز حركتي اجتماعي است.
ب- مولفه طرح و نقد ديدگاهها به اين معنا كه در چنين بستري امكان ارائه همه نظرات و نيز نقد آنها وجود دارد و لذا در چنين فضايي انتظار آن است كه انديشهسازي علمي صورت گيرد.
ج- فضاي حاكم بر كرسيهاي آزادانديشي از قوانين و ضوابط تعريف شده علمي پيروي ميكند يعني ساختار اجرايي آن برنامه مند و نظاممند است.
د- نوانديشي بهمعناي بهرهبرداري از طرح نظرات جديد در مسير توليد مكاتب و انديشههاي علمي جديد است يعني تبديل اطلاعات به دانش نوين.
در اين خصوص علاوه بر حفظ فضاي علمي و شئونات پژوهشي كرسيهاي آزادانديشي بايستي بر چند اصل تأكيد ويژه داشت:
اول: آزادانديشي بدون مسئله محوري، جامعه علمي را به هيچ راه روشني رهنمون نخواهد كرد و از اينرو در اين فضا بايستي به تشخيص درست مهمترين مسائل و مقتضيات برآمده از جامعه اسلامي مبادرت ورزيد و حتما در چارچوب يك نظام موضوعات اولويت بندي شده به طرح مسائل و معضلات پرداخت.
دوم: نقش علوم انساني و ضرورت تحول آن و بررسي نسبت مسئله علوم انساني اسلامي و علم ديني با كرسيهاي آزادانديشي ازجمله چالشهاي امروزين ماست كه بايد از آن بيشتر و بيشتر سخن گفت تا اگر نه به يك وفاق و اجماع علمي مناسب كه حداقل به روشني بتوان وجوه تمايز مكاتب و رويكردهاي متعدد موجود را به خوبي، تشخيص و امتياز داد.
سوم :ساختار برنامهريزيهاي آموزشي و پژوهشي مراكز علمي و دانشگاهي بايستي در چارچوب نظام مندي علمي جامعه كشور به يك وحدت رويه منظمي دست يابد و براي اين منظور يكي از مهمترين گامها، يكسانسازي مراكز تصميمگيري، مدلمند كردن آن و نيز شفافسازي تصميمات است.
اما در شرايط كنوني تنها راه براي خروج از اين بن بست و حل گره كور سستي و رخوت در تحقق كرسيهاي نظريه پردازي و نيز كرسيهاي آزاد انديشي، ترويج جريان نقد علمي در مجامع علمي كشور است. نقد علمي متون، كتب و برنامههاي حوزه علوم انساني، بهترين ابزار براي خروج از اين گردنه است.