ترافيك انتهاي خيابان اگر اجازه دهد، سحرگاه پانزدهم رمضان را زودتر پاي سفرههاي سحر در خانهشان مينشينند. ساعت از دو و نيم بامداد گذشته و قلب پايتخت آهسته آهسته از جمعيت خالي ميشود. برنامه مذهبي مسجد ارك درماه مبارك رمضان به روال تمام سالهاي قبل شبهاي بازار را در چنين شبهايي زنده كرده است.
- جريان زندگي
خبري از سكوت و سكون هميشگي خيابان پانزده خرداد نيست؛ سكوتي كه از اول غروب سفرهاش را پهن ميكرد اين روزها بساطش را جمع كرده است. خيابانهاي ناصرخسرو و پانزده خرداد شلوغ شدهاند، پر از خودروها و موتورهاي پارك شده و شلوغ از تردد زنان و مردان پير و جوان كه با صداي خنده دختربچهها و چرخهاي سهچرخه پسركي همراه شده است. همهشان به دل روشن و تاريك پياده راه زدهاند با خيالي آسوده و لبهايي كه به آهستگي دعايي را زمزمه ميكند. 15دقيقه از نيمهشب گذشته است و مقصد آنها مسجد ارك است.
سبزه ميدان را كه به طرف ميدان ارك رد ميكني پياده راه 2قسمت ميشود؛ شمالش عابران تردد ميكنند و جنوبش در چند رديف پر از موتورهاي پارك شده است. نيروي انتظامي، بسيج و انتظامات مسجد با كارتهايي روي سينهشان كه همه را به حضوردر مهماني خدا دعوت كردهاند ميان پياده راه در رفتوآمدند. زنان و كودكان با كاسههاي آش نذري نيمكتهاي مقابل ميدان ارك را براي نشستن انتخاب كردهاند. پسر جوان با جعبهاي پر از باميه ميان مردم ميچرخد و تعارف ميكند «قبول باشد.»
آنطرف پياده راه بساط فروش فلافل و آبميوه و چاي و شربت مشتري دارد. اول كوچه منوچهرخاني هم غلغله است از آنهايي كه فلافل داغ و تازهشان را تبليغ ميكنند تا پسركي كه آب معدني خنك ميفروشد و جلوتر نواي مدح و نوحهاي كه سي دي فروش آن را پخش كرده و با بلندگوي مسجد ارك كه تلاوت قرآن از آن به گوش ميرسد همراه شده است.
دستفروشهايي كه ديگر روزها نبايد در بازار تهران كاسبي كنند، شبهايماه رمضان و ميدان ارك را فرصت خوبي ميدانند و بعضيهاشان مثل آقا يدالله كه روزها در چهارراه سيروس لباس مردانه ميفروشد، اين شبها براي دومين بار، تجربه سال قبلش را تكرار ميكند. شربت فروش دوره گرد هم با شربت بهارنارنج تگرياش 3سال است در نيمهشبهاي گرم بازار آنقدرمشتري دارد كه آن را قابل مقايسه با روزهاي بازار در ديگر ماههاي سال نميداند.
معصومي هم فروش روزانه خشكبار را با بستني و آبميوه شبهاي رمضان همراه كرده با چاشني از خاطرات 20سال پيش وشبهاي قدر مسجد ارك و شيريني تجربهاي از برپايي جشنوارهاي محلي درعمارت گلستان كه مغازههاي نزديك ارك را هم در آن شبها پر رونق و زندگي را تا پاسي از شب براي پانزده خرداد به همراه آورده بود.
«اي كاش دوباره اين اتفاق بيفتد.» چهار راه گلوبندك همچنان ترافيك است حتي بيشتر از روزهايش. دوطرف خيابان پر از خودروهاي پارك شده است و جمعيتي كه به سمت ميدان ارك ميروند. پانزده خرداد غربي هم همان حال و هوا را دارد، حسينيه كربلاييها پر از آمد و شد است و خودروهاي ترميم آسفالت شهرداري در همين هياهوي شبهاي زنده، خيابان را ميكند و جلو ميرود. صداي سخنران حسينيه با بوي جگر و كباب و فلافل داغ و غباري كه از آسفالتهاي خورد شده به هوا بلند شده، در هم پيچيده. چيزي تا ساعت 3 بامداد نمانده است.
- بازار گرم كتابفروشي در شبهاي بازار
غرفه فروش كتاب مقابل ميدان ارك هم مشتري دارد؛ غرفهاي كه درطولماه مبارك رمضان از صبح تا پايان مراسم مسجد ارك برپاست و به قول مسئولش شبها قرآن و ادعيهاش فروش دارد و روزها، ديگر كتابهايش. پلههاي دادسراي انقلاب پر از جواناني است كه دسته دسته در كنار هم نشستهاند با ليواني شربت و كتاب دعايي در ديگر دستشان.
روحانيون در مكاني مشخص به سؤالات شرعي جواب ميدهند و خيريهها بهدنبال حامي براي كودكان بيبضاعتند. ميدان ارك پر از روزه داراني است كه سالهاست شبهايشان را با دعا و نيايش و وعظ مسجد ارك، به سحر گره ميزنند. دور تا دورميدان و فضاي سبز زنها باهم يا با همسر و فرزندانشان روي زمين نشستهاند.
يكي دعاي مجير ميخواند، آن يكي با هر ذكر، دانههاي تسبيحش را ميغلتاند و سخنران مسجد، از كريم اهلبيت(ع) ميگويد. در معبر ميان مسجد و كاخ گلستان، زنها نشستهاند. نگهبانان عمارت گلستان هم، كشيك شبانهشان را با دعا ومولودي و شيرينيهاي تعارفي همراه كردهاند. ميدان ارك اين شبها چهره ديگري دارد. نيمكتهايي كه تا 2هفته پيش جاي خواب بيخانمانها و معتادها بودند حالا فضاي ديگري را تجربه ميكنند؛ پراز حضور، پر از آرامش و مردمي كه با لبخند آهسته آهسته مسجد و ميدان ارك را ترك ميكنند، با شاخه گلي در دست. ساعت از 2.5 گذشته است.