همشهری‌آنلاین: دیدگاههای شهید دکتر محمد جواد باهنر در عرصه اجتماع، سیاست و فرهنگ حاکی از مواضع اصولی وی در مورد انقلاب و نظام اسلامی است.

به گزارش خبرگزاری فارس، مجموعه‌ای زیر نگاهی کوتاه و گذرا به دیدگاه‌های دکتر محمد جواد باهنر نخست وزیر شهید دارد که مطالعه و تامل در مورد هر کدام از فرازهای آن می‌تواندنکات درس‌آموزی را برای مخاطبان داشته باشد.[مظلومیتی ‌که همچنان ‌ادامه دارد]

رسالت وسایل ارتباط جمعی:
هر کسی که خبری می دهد، قضاوت می کند، تحلیل می کند، اول باید رسالت و مسئولیت خود را دربرابر انقلاب احساس کند ، ما نباید آن خفقان ها، نکبت ها و خواری ها را در رژیم گذشته فراموش کنیم.

نسل جوان:
امروز هم انتظار از این نسل پاک و معصوم می رود که خودش را از آلودگی حفظ کند و بداند که سم پاشیهایی در جامعه وجود دارد . در جبهه های محروم کوشا باشند و خود را بسازند و آماده کنند برای اداره آینده جمهوری اسلامی، که آینده تاریخ نگران این نسل هوشیار انقلابی است.

رسالت مقام معلم:
معلم ِ مکتبی ، کسی است که خوب تدریس کند، نظم وانضباط را دقیقاً رعایت کند و در انجام وظایف خود، کوتاهی نکند وبرخوردش با دانش آموزان ازنظر اخلاقی، برخوردی اسلامی باشد. درعین حال باید فکر و اندیشه اش در جهت اسلام و معیارهای ارزشی اسلام باشد. به انقلاب ، مؤمن باشد و انقلاب اسلامی را که خون بهای هزاران شهید است، پذیرفته و از مفاسد اخلاقی ، پیراسته باشد.

قانون:
چیزی که مهم است و رعایت آن پیام خون شهیدان را مسجـّل می کند، رعایت شدید مرزهای قانون و حرکت در محدوده اختیارات است نه بیش از آن.

جهاد علمی:
اسلام اصیل برای گسترش علوم و تشویق به اندیشه تحقیق، تفکر و کاوش های بیشتر ، وارد عرصه خواهد شد و ما در آینده محیط بهتری برای تلاش های علمی خواهیم داشت.

تربیت نسل آینده:
آیا وقت آن نرسیده است که بدانیم در مقابل انقلاب ، رسالت بزرگی داریم، مسئولیت هایمان زیادتر شده و وظایف بیشتری داریم. انقلاب و شکوفایی آن، رسالت ساختن و پرداختن و پیراستن فرزندانمان را به عهده ما گذارده است .

روشنفکران:
روشن فکر به اصطلاح اسلام آن انسانی است که اندیشه اش آزاد از هواها و هوس ها و آزاد از کوران های تند ، آزاد از خودباختگی ها در برابر قدرت ها و در برابر رهاوردها، آزاد از هوس بازی ها و سود پرستی های درونی ، آزاد از گرایش های قطبی در محیط ، بتواند بیندیشد . فکر کند وحقیقت را کشف کند و واقعیت را بفهمد.

پیام انقلاب:
انقلاب و پیام انقلاب ما پیام عدالت ، برابری ، برادری ، خداپرستی ، آزادی ، پیام شرف و مبارزه با ظلم و طاغوت و آزادی انسان های مستضعف جهان از زیر ظلم طاغوتیان و استکبار جهانی است.

مدارس:
تا مدارس ما اصلاح نشود انقلاب ما ضمانتی برای تداوم ندارد.

انسان سازی:
این نیروهایی که ساخته می شود به هراندازه که خوبتر ساخته بشود سرمایه جامعه ماست، سرمایه انقلاب ماست، سرمایه راه ماست، هر چه انسان های پاک تر، جدی تر، خالص تر، با ایمان تر و فداکارتر بسازیم، سرمایه خود ماست و سرمایه آینده ماست چون جان ماست، هویت ماست، همه چیز ماست بنابراین این مراقبت ها ، این محاسبه ها ، این تصفیه ها و این تزکیه های درونی لازم است.

دانشگاه:
هدف دانشگاه های ما باید ساختن انسان ها [و] ، بارور کردن فکر و اندیشه آنها باشد، به گونه ای که انسان الهی بتواند در اینجا شکوفا بشود و ساخته بشود و راه برای تکامل و کمال و پرزدنش به سوی فضائل معنوی و کمالات لایتناهی انسان باز باشد. انسان در بـُعد ملکوتیش تجلی کند و آنچه را که اسلام به عنوان معیارهای اصلی انسان می شناسد اینها را بارور کنیم.

امام راحل (ره):
او چنان اوج روحی به انسان می داد که احساس می کردیم دیگر تهی از تمامی این تعلقات مادی می باشیم و پروازی روحی بما دست می داد.

سیاست خارجی:
آنچه مبنای کار ما قراردارد اینست که نوع رابطه ما با کشورهای غربی یا با هر ابرقدرتی ، رابطه سلطه گر و سلطه پذیرنباشد، رابطه ابرقدرت با یک محکوم نباشد. ما در صدد نفی روابط نیستیم ، ما که نمی خواهیم در دنیا منزوی باشیم، این اصلا مسئله ای عادلانه نیست و با هیچ منطقی درست نیست و قطع رابطه یا منزوی شدن برایمان مطرح نیست مگر اینکه در زمینه ای قطع سلطه با قطع رابطه مرتبط باشد.

نفی سلطه:
ما معتقدیم که باید در سطح بین المللی روابطی عادلانه و هماهنگ و متقابل بین کشورها وجود داشته باشد. با رابطه ای که براساس سلطه و دخالت نابجا باشد به شدت مخالفت می کنیم، بنابراین ما با هر ابرقدرتی که بخواهد به غارتگری و نفوذ در نهادهای سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی ما بپردازد، مبارزه خواهیم کرد و در برابر هر قدرت و یا ابرقدرتی که بخواهد رابطه حاکم با محکوم و غارتگر با ستمدیده را داشته باشد به مبارزه برمی خیزیم. برای ما مسئله شرق و غرب مطرح نیست، برای ما مسئله حقوقی ملی وانسانی و آزادی و استقلال مطرح است.

رسانه‌ها:
رسانه های گروهی ، نیروی بزرگی در خدمت یک نظام هستند ونفعشان از ارتش هم برای حفظ یک نظام و گسترش آرمان های آن مهمتر است.

عدالت:
عدالت در هر پست و مقامی متناسب است با آن پست و مقام … مثلاً عدالت قاضی حکم به حق کردن است و عدالت امام و رهبر اجتماعی آن است که هدفش اجرای حقوق عادلانه همه مردم باشد و بسط وگسترش عدالت اجتماعی و اقتصادی و حقوقی در بین تمام امت ، … لذا عدالت حاکم مفهومی بسیار گسترده دارد .

دیدگاه سیستمی در رهبری و مدیریت:
در جامعه‌ای که حکومتش براساس مکتب نباشد ،‌اقتصادش براساس مکتب نباشد، ‌حرکتش براساس مکتب نباشد ، این جامعه جامعه مکتبی نیست . هرچند صدها و هزاران مسجد داشته باشد ؛ هرچند قرآن به صورت های مختلف در آن جامعه چاپ بشود ؛ هرچند ضریح ها و معجرها به صورت های مختلف بر بالای قبر امامزاده ها گذارده شود و هرچند عزاداری های پرشور در مراسم عزا انجام شود . اما جامعه ، جامعه مکتبی نیست ، جامعه ، جامعه اسلامی نیست ، بلکه جامعه سنتی است . آن جامعه ای است آمیخته با رسوم و آداب مختلف . در آنجا ، رهبری آن جامعه متناسب است با همان جامعه و لذا زمامدار اجتماعیش زمامداری است که با فرهنگ حاکم بر جامعه منطبق باشد.

مردم سالاری در مدیریت اسلامی:
شاید بعضی نگران باشند و بگویند ، آیا در حکومت آینده ، سهم مردم چه خواهد شد ؟ بایستی توضیح بدهم که ما در همه فصل های قانون اساسی جای پای مردم و حضور مردم و رأی مردم و حق انتخاب مردم را می بینیم . مردم آزادانه رئیس جمهور انتخاب می کنند . نمایندگان مردم طی چهار سال ، قدرت قوه مقننه را در دست دارند . این هم یک مورد از حضور مردم در نهادهای حکومتی باز مردم در شوراها برای انتخاب نمایندگان خود در شهر ، در روستا ، بخش و حتی نمایندگانش در مجلسی که بین ایالات استانها تشکیل خواهد شد ،‌مستقیماً رأی می دهند و نمایندگان خودشان را انتخاب می کنند.

اصلاح:
اگر ما نتوانیم مردم را راه بیندازیم و جامعه را اصلاح کنیم ، چگونه می توانیم خود را مصلح قلمداد نماییم . در عین حال ، باید چشم داشتی هم از مردم نداشته باشیم . اگر ما این توقعات را نداشته باشیم و اگر ما برای رضای خدا قدم برداریم ، اگر به ما چیزی ندهند و از خدا طلب کنیم ، خدا به ما کمک خواهد کرد و این بهتر است از آن که از مردم توقع و انتظاری داشته باشیم ، و در این صورت ، حرفها و کارهایمان بهتر اثر می گذارد و می توانیم موفق تر باشیم.

رهبری و مدیریت در اسلام:
بعد از آن که مسئله امامت و رهبری حل شد دیگر کافران از رخنه در صفوف شما مأیوس می شوند. مسئله رهبری و امامت چنان نقشی برای یک جریان مکتبی و ایدئولوژیک دارد که تنها با پایان پذیرفتن مسئله رهبری و تعیین تکلیف مسئله خلافت و امامت، این حرکت اجتماعی مبتنی بر مکتب و ایدئولوژی تکمیل می شود. دکتر باهنر براساس آیه " الیوم اکملت دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا" نتیجه می گیرد، ‌مادام که در یک حرکت مکتبی مسئله امامت و رهبری حل نشده، این حرکت کامل نیست. یعنی صرف وجود یک برنامه، یک ایدئولوژی ، یک نظام فکری و اجتماعی و عقیدتی برای آن که جامعه ای را تکان بدهد، ملتی را حرکت دهد ،‌نظام فاسدی را واژگون کند و نظام دیگری را جایگزین کند کافی نیست، ‌مادام که این نظام فکری و ایدئولوژیکی با مسئله رهبری و امامت پیوند نخورد و از میان همه امت ، امام برنخیزد و امت را بر مبنای عقیده و بر مبنای مکتب رهبری نکند. تا مدیر نباشد هیچ سازمانی به هدف خود نمی رسد