رسيدگي به اين پرونده چند روز قبل با شكايت مردي 64 ساله در كلانتري103 گاندي آغاز شد. شاكي كه از ناحيه شكم و پهلو مجروح شده بود درباره آنچه اتفاق افتاده بود به افسران تجسس گفت: چند ساعت قبل زنگ خانهام در خيابان جلفا به صدا در آمد و در را باز كردم اما ناگهان 3پسر نوجوان كه چهرههايشان را پوشانده بودند با لگد به در كوبيدند و وارد شدند.
آنها چاقو داشتند و با تهديد من را روي صندلي نشاندند و دستوپايم را بستند. آنها را نميشناختم و از نيتشان اطلاعي نداشتم. يكي از آنها كه جثه بزرگتري داشت با چاقويش چند ضربه به پهلويم زد. فكر كردم ميخواهد من را بكشد. گفتم هر چيزي كه بخواهيد به شما ميدهم اما مرا نكشيد ولي او چند ضربه ديگر هم زد. آنها در ادامه سراغ پولهايم رفتند و حدود 3ميليون تومان برداشتند و بعد سوئيچ خودروي هونداآكورد را برداشتند و با آن فرار كردند. شاكي ادامه داد: خون زيادي از من رفته بود و چون دست و پايم را بسته بودند قادر نبودم حركت كنم اما چند دقيقه بعد چند نفر از همسايگان به كمكم آمدند و من را به بيمارستان رساندند.
- آغاز تحقيقات
با ثبت اين شكايت تحقيقات براي دستگيري زورگيران ناشناس آغاز شد. در نخستين اقدام مشخصات خودروي مسروقه در اختيار واحدهاي مختلف پليس قرار گرفت و دستور توقيف آن صادر شد. در همين حال شاكي جزئيات بيشتري از ماجرا در اختيار پليس قرار داد و گفت: 3زورگير لهجه خاصي شبيه افغانها داشتند. اين در حالي بود كه سرايدار ساختماني كه شاكي در آنجا زندگي ميكرد افغاني بود و ممكن بود او با اين سرقت در ارتباط باشد.
با ادامه تحقيقات در اينباره كارآگاهان به اطلاعاتي دست يافتند كه نشان ميداد پسر سرايدار با همدستي 2دوست ديگرش نقشه اين زورگيري را طراحي و اجرا كرده است. در چنين شرايطي گروهي از افسران تجسس راهي مخفيگاه متهمان در منطقه جوادآباد ورامين شدند. آنها با زيرنظر گرفتن متهمان خيلي زود توانستند پسر سرايدار و 2همدستش را دستگير كنند. مأموران در بازرسي مخفيگاه متهمان 3ميليون تومان پول مسروقه را كشف كردند اما از سرنوشت خودروي مسروقه خبري نبود تا اينكه متهمان در بازجوييهاي مقدماتي اعتراف كردند خودروي هوندا آكورد شاكي را در بيابانهاي اطراف ورامين به آتش كشيدهاند.
- ميخواستم به خارج بروم
3متهم كه همگي آنها 16ساله هستند در بازجوييها بهدست داشتن در اين زورگيري اعتراف كردند. يكي از آنها به نام حميد گفت: من و بصير و نذير در مدرسهاي در اطراف ورامين همكلاسي هستيم. من و بصير اصلا تهران را بلد نيستيم اما نذير كه پدرش سرايدار ساختماني در بالاي شهر بود همه جا را بلد بود. او يك روز بعد از مدرسه سراغ مان آمد و گفت فرد ثروتمندي را ميشناسد كه اگر به خانهاش دستبرد بزنيم پول زيادي نصيبمان ميشود. ما هم قبول كرديم و به خانه پيرمرد رفتيم. آن روز نذير با چاقو چند ضربه به پهلوي او زد و در ادامه سوئيچ خودروي صاحبخانه و مبلغ 3ميليون تومان از او گرفتيم و سوار بر خودروي او فرار كرديم. در بين راه نذير يك ميليون تومان به من داد و گفت ميخواهد با بقيه پولها به خارج فرار كند. من ديگر او را نديدم تا اينكه دستگير شديم.
نذير نيز در اعترافاتش گفت: چون پدرم سرايدار بود گاهي به محل كارش رفتوآمد ميكردم. همه آدمهاي آنجا پولدار بودند و من وسوسه شدم تا از آنجا سرقت كنم. ميخواستم بعد از اين سرقت به خارج بروم اما دستگير شدم. او درباره انگيزهاش از آتش زدن خودروي شاكي گفت: اول فكر ميكردم ميتوانم خودرو را بفروشم اما در ادامه منصرف شدم و آن را به بيابان بردم و آتش زدم تا ردي از خودم بجا نماند. براساس اين گزارش متهمان در بازداشت بهسرميبرند و تحقيقات از آنان ادامه دارد.