او كه بارگذشته بعد از 66 روز مبارزه با گرسنگي، ضعف و اقدامات رواني صهيونيستها، آنان را مجبور به آزادياش كرده بود اين بار با 10روز كمتر و طي 56 روز به اين مهم نايل شد و نام خود را بهعنوان سردار مبارزه معدههاي خالي فلسطيني در تاريخ اين ملت به ثبت رساند. عدنان، ليسانس خود را در رشته اقتصاد و فوق ليسانسش را در رشته رياضيات از دانشگاه بيرزيت گرفت. او ازجمله شخصيتهاي بارز جنبش جهاد اسلامي فلسطين در كرانه باختري محسوب ميشود كه به نوعي سخنگوي آن هم به شمار ميرود. تا پيش از اين، 7بار توسط صهيونيستها بازداشت شده بود و اينبار نيز در 8/7/2014 (تقريبا يك سال پيش) در حاشيه غائله اختفاي 3 نظامي صهيونيستي در الخليل بازداشت و بدون آنكه اتهام يا جرمي به وي تفهيم شود صرفا با توجه به درخواست سازمان اطلاعات رژيم صهيونيستي در حبس احتياطي قرار داده شد و بعد از آنكه روز 18دسامبر 2014 بازداشت احتياطياش براي سومينبار پياپي تمديد شد دست به اعتصاب غذا زد و تأكيد كرد مرگ را به بقا در اسارت صهيونيستها ترجيح ميدهد. او متاهل و داراي 6 فرزند به نامهاي معالي، بيسان، عبدالرحمن، محمد، حمزه و علي است. براساس توافق صورت گرفته بين وكيلمدافعش با مسئولان امنيتي رژيم صهيونيستي و چراغ سبز نتانياهو، نخستوزير رژيم صهيونيستي و وزير جنگش مقرر شد وي در مقابل پايان دادن به اعتصاب غذا روز 21تيرماه از زندان رژيم صهيونيستي آزاد شود. چند روز قبل از آزادياش همشهري با همسرش همصحبت شد تا او بازگوكننده بخشي از مشكلات خانواده اسراي فلسطيني در بند رژيم صهيونيستي باشد. «رنده موسي» (ام عبدالرحمن) همسري است كه به همراه 6فرزندش كه بزرگترين آنها 7 ساله و كوچكترينشان سه قلوهاي يكسالونيمه هستند تمامي 56 روز را پابهپاي همسرش با صهيونيستها مبارزه كرد. او كه از يك سو دغدغه سلامت همسر و از سوي ديگر مسئوليت نگهداري از 6كودك و در ضلع سوم اين مشكل چند وجهي مجبور به مقابله با جنگ رواني سازمانهاي اطلاعاتي رژيم صهيونيستي بود، در آخرين روزها وساعتهاي اين اعتصاب غذا اعلام كرد كه خود و حتي فرزندان شيرخوارش نيز در حياط بيمارستاني كه عدنان در آن بستري شده دست به اعتصاب غذا زدهاند و اگر قرار است بلايي بر سر همسرش بيايد بهتر است آنها نيز به همان سرنوشت دچار شوند. او در حالي با ما به گفتوگو نشست كه ميگفت براي آزادي همسرش نهتنها روزشماري بلكه دقايق و ثانيهها را هم ميشمارد زيرا آنچه در 56روز اعتصاب غذاي خضر عدنان متحمل شد از تمامي مشكلاتي كه طي 35سال عمرش به چشم ديده سختتر، طولانيتر و دشوارتر بوده است.
- خانواده يك اسير مبارز فلسطيني در بند رژيم صهيونيستي، آن هم در حال اعتصاب غذا چگونه وضعيتي ميتواند داشته باشد؟
حداقل توصيفي كه براي اين وضعيت ميتوانم بگويم اين است كه ما در شرايط و وضعيت اسفناك وفاجعهباري قرار داشتيم؛ شرايطي آميخته با نگراني، وحشت و ترس؛ شرايط بيثباتي و دلشورگي مستمر كه تمام وجودمان را سراسر شبانهروز در بر گرفته بود.
اينكه تصور كني كسي كه او را خوب ميشناسي، بسيار دوستش داري و ميداني از چه غذايي خوشاش ميآيد و چه غذاهايي را نميخورد، چندين روز مستمر لب به غذا نزده شرايط بسيار وحشتناك و طاقتفرسايي را رقم ميزند.
من تمامي اين شرايط را لحظه به لحظه و ثانيه به ثانيه زندگي كردم، هر زمان زنگ تلفن به صدا در ميآمد موجي از نگراني تمامي وجودم را فرا ميگرفت و بهخود ميگفتم نكند قرار است خداي ناكرده خبر ناگواري به من بدهند، اين در حالي بود كه من در آن روزها هر لحظه منتظر اين خبر ناگوار بودم.
اين وضعيت بر تمامي خانواده حكمفرما بود و براي من كه همسرم با مرگ دستوپنجه نرم ميكرد بسيار بدتر، ناگوارتر و دشوارتر ميگذشت.
- در 56 روز اعتصاب غذاي پدر خانواده، دقيقا بر شما و 6 فرزندتان چگونه گذشت؟
ببينيد! من از خدا 35سال عمر گرفتهام و اگر بخواهم تمامي سختيهاي تمام عمرم را در يك كفه و اين 56 روز را در كفه ديگر بگذارم بايد بگويم سختيهاي هر يك روز از اين 56 روز برايم سختتر ودشوارتر از تمامي دشواريهايي بود كه در تمامي زندگيام تجربه كرده بودم.
شرايط آنقدر دشوار و سخت بود كه اصلا قابل توصيف نيست نه روز ما روز بود و نه شب ما شب، نه كسي ميلي به غذا در خود احساس ميكرد و نه اصولا غذايي از گلوي كسي پايين ميرفت، درحاليكه مجبور بوديم تلاش مضاعفي را براي رساندن پيام مظلوميت وي انجام دهيم و روزانه با بسياري از رسانهها سخن بگوييم. فشار رسانهها از يك سو، فشارهايي كه بهدليل وضعيت خضر عدنان از اعضاي خانواده به يكديگر منتقل ميشد و انتشار برخي اخبار دروغ و شايعات مربوط به شهادت وي و اذيت و آزارهاي سازمانهاي اطلاعاتي رژيم صهيونيستي براي فشار رواني بر ما از سوي ديگر، زندگي ما را به يك جهنم تبديل كرده بود.
سازمانهاي اطلاعاتي رژيم صهيونيستي بارها نيمههاي شب با ما تماس ميگرفتند و خبر ميدادند كه همسرم شهيد شده است. هر يك از اين فشارها بهخودي خود ميتوانستند يك فاجعه بسيار بزرگ و ويرانگر برايم محسوب شوند. كودكانم هم شرايط بسيار سختي را گذراندند همه آنها كم وسن سال هستند. بزرگترينشان 7سال دارد، يكي 4 سال ونيمه است و بعدي 3ساله و سهقلوهايم هم يك سال ونيمه هستند. آنقدر بر آنها هم سخت گذشت كه وقتي پدرشان اعتصاب غذاي خود را پايان داد گويي آنان مجددا به دنيا آمده و عمر دوبارهاي گرفتهاند، بهخصوص فشارهايي كه بر من وارد ميشد فرزندانم را هم تحتتأثير خود قرار داده بود.
- خضر عدنان كيست؟ از منظر يك همسر به اين مبارز فلسطيني چگونه مينگريد و او را چگونه براي خوانندگان ما توصيف ميكنيد؟ در مورد مبارزات وي چه نظري داريد؟
من صرفا به خضر بهعنوان يك همسر نگاه نميكنم، او را همواره يك رهبر مبارز فلسطيني ديده و ميبينم، با وجود تمامي فشارهايي كه به من وارد شده لحظهاي در اينكه وي بر حق است و راهش را صحيح انتخاب كرده شك نكردهام. او را يك آزاده ميبينم كه هرگز حاضر به زانو زدن در برابر زيادهخواهيهاي صهيونيستها نشده. از اينرو نپذيرفته كه در مقابل خواست صهيونيستها در زنداني كردنش كرنش كند و با جسم و جانش به رويارويي با آنان پرداخته است.
او آزادمردي است كه ميخواهد آزادانه و بدون قيدوبندهاي اشغالگران زندگي كند، گرچه خارج از زندان هم اشغالگران صهيونيست بازهم قيد و بندهايي را بر تمامي فلسطينيان اعمال ميكنند اما او آزادمردي است كه هرگز فشار دژخيم را نميپذيرد و از حق و حقيقت دفاع ميكند؛ حتي اگر به ضررش هم تمام شود.
خضر عدنان بهخاطر رويكرد حقطلبانهاش بارها و بارها توسط صهيونيستها بازداشت شده و من بهعنوان كسي كه با او زندگي كردهام ميبينم كه در مبارزهاش هراسي از بازداشت شدن ندارد، تنها مسئله مهم و محوري برايش دفاع از حق و حقطلبي است كه دفاع از اسراي فلسطيني جزو اين مبارزه محسوب ميشود.
ايشان در دفعات متعدد، رهبري تظاهرات ضدصهيونيستي را در كرانه باختري بهعهده گرفتهاند؛ راهپيماييهايي كه بسياري از آنها در دفاع از اسراي فلسطين سامان داده شده بودند تا نشان دهد لحظهاي از دفاع و حمايت از آنها دست نميكشد.
يكي ديگر از ويژگيهايش توكل كاملش بر خداست. وقتي به وي در مورد اقدامات صهيونيستها هشدار ميدادم همواره پاسخ ميداد كه خدا خود حافظ و نگهدار همگان است از اينرو به وعده پيروزي كه خداوند داده است هم اعتقاد كاملي دارد.
او همچنين بارها به من توصيه كرده كه «اصل آن است كه آزادگي پيشه كنيم، اگر روزي روي زمين هم جايي براي ما نباشد، بهطور حتم نسلهاي بعدي در آنجا راه ما را ادامه خواهند داد».
- با توجه به آنچه گفتيد، ظاهرا توافق صورت گرفته با مسئولين صهيونيستي درباره آزادي خضرعدنان بهمعناي پايان مبارزهاش نخواهد بود و وي به محض آزادي اين مبارزه را ادامه خواهد داد؟
اين دقيقا همان رويكردي است كه خضر عدنان در پيش گرفته و ادامه هم خواهد داد زيرا هيچ آزادمردي حاضر نخواهد شد سرزمينش تحت اشغال باقي بماند و ميهنش زير چكمههاي اشغالگران باشد، حال اگر اين اشغالگران صهيونيستها باشند كه ديگر وضعيت بدتر هم ميشود. اين تنها نظر همسر من نيست بلكه بسياري از مردم فلسطين هم همين نظر را دارند. هر انساني كه به خدا ايمان داشته باشد ميداند كه مبارزات ما مبارزهاي برحق است و سلول به سلول بدن ما بايد براي مبارزه با صهيونيستها آماده باشد. من زماني كه با خضر عدنان ازدواج كردم او تازه از اسارت صهيونيستها آزاد شده بود و وقتي از برنامههاي زندگياش با من سخن ميگفت همواره مبارزه عليه صهيونيستها بخش مهمي از سخنانش را تشكيل ميداد. بارها تأكيد ميكرد كه تا آزادي فلسطين هيچ فشار و مشكلي وي را متوقف نخواهد كرد. او هر بار كه با صهيونيستها مواجه شده بهشدت بر افروخته شده و با آنها هرچند از طريق زبان به مبارزه پرداخته است. ما فلسطينيان همواره خود را در صف اول صحنه رويارويي با صهيونيستها ميدانيم و تمامي انواع مبارزه را هر كس به قدر وسع خويش، بهعنوان راهكاري جهت آزادي سرزمينمان قرار دادهايم.
- روز 26ماه مبارك رمضان (21تيرماه) روز آزادي همسر شماست، شما شخصا و خانوادهاش ازجمله مادرش چگونه در انتظار اين روز نشستيد؟
بايد بگويم كه از زمان انتقال خضر عدنان به بيمارستان كه بهدليل وخامت وضع جسمانياش صورت گرفت، من با كمك صليبسرخ خود را به بيمارستان رساندم. آخرين باري كه در بيمارستان با او ملاقات كردم وضعيت او بسيار وخيم شده بود. وقتي چشمام به او افتاد از وخامت وضعيتش كاملا اطمينان حاصل كردم. با صراحت بايد بگويم كه در آن لحظه او بين مرگ و زندگي دست وپا ميزد. يعني دقيقا ميتوانم بگويم لحظاتي بيشتر با مرگ فاصله نداشت. اينجا بود كه ديگر طاقت نياوردم و از اتاق او خارج شدم و در حياط بيمارستان به همراه 6 فرزندم ايستادم و اعلام كردم من و اين بچهها از اين لحظه براي همبستگي با همسرم دست به اعتصاب غذا ميزنيم. تمامي وساطتهاي صليب سرخ و برخي از عوامل و حتي فشار سازمان اطلاعات رژيم صهيونيستي هم نتوانست مرا از اين تصميم بازدارد و تنها اعلام ميكردم تا زماني كه مسئله شوهرم حل نشود من هم سرنوشت او را دنبال خواهم كرد. من به تمامي كساني كه براي مذاكره با من ميآمدند اعلام ميكردم كه همسرم چيز زيادي از شما نميخواهد. او تنها آزادي خود را ميخواهد. او به شما ميگويد 12ماه بدون هيچ دليل و اتهامي مرا بازداشت كردهايد، ديگر بس است، مرا آزاد كنيد، همين. اگر اتهامي به من وارد است مرا محاكمه و اگر اتهامي نداريد مرا آزاد كنيد. آيا حضور پدر ميان اعضاي خانوادهاش جرم است؟ چرا همسرم را از حضور در كنار خانوادهاش در ماه مبارك رمضان محروم كردهايد؟ چرا بايد بدون هيچ دليلي همسرم از حضور در شبهاي قدر در كنار ما و نيز ما از ديدن او محروم باشيم. بعد از اين اقدامات بود كه شكر خدا تلاشها شدت بيشتري بهخود گرفتند تا آنكه وكيل مدافع همسرم ساعت 12/30 شب به من خبر داد كه صهيونيستها با درخواست آزادياش موافقت كردهاند. در اين لحظه بود كه من براي بار دوم به اتاقي كه در آن بستري شده بود رفتم تا با دست خود به او غذا بدهم و بدينشكل اعتصاب غذاي او را با تنها يك قاشق كوچك از سوپ كه در دهانش گذاشتم به پايان برسانم.
- شرايط شما در آن لحظه چگونه بود، چه احساسي داشتيد؟
با وجود آنكه تنها چند ساعت بين اين دو ديدار فاصله بود اما تفاوت بسيار زيادي بين اين دو ملاقات وجود داشت. در واقع 2 شرايط و 2احساس كاملا متفاوت و متضاد با يكديگر را زندگي كردم. نخستين بار كه به ملاقات خضر عدنان رفتم او در اعتصاب غذا بود، شرايط جسماني بسيار بدي داشت و بهدليل اعتصاب غذاي طولاني خون استفراغ ميكرد اما در بار دوم كه وارد اتاقش شدم، اين بار پيروزمندانه و با ابهت وارد شدم او ديگر پيروز شده بود. او را در جايگاه يك قهرمان بزرگ ميديدم كه توانسته بود صهيونيستها را به زانو درآورد. تا آن لحظه او حاضر نبود حتي پزشكان صهيونيست وي را مورد معاينه قرار دهند زيرا معتقد بود هيچ نفعي براي وي نخواهد داشت و صرفا صهيونيستها از اطلاعاتي كه از وضعيتش بهدست ميآوردند سوءاستفاده خواهند كرد. او همچنين تأكيد ميكرد كه برايش تفاوتي نميكند در چه وضعيت جسمانياي قرار داشته باشد زيرا فقط به يك هدف فكر ميكرد و آن پايان دادن به ظلم و اجحافي بود كه در حقش روا شده است. واقعا در آن شرايط من از خوشحالي و شعف در پوست خود نميگنجيدم، خود را يك پيروز واقعي ميديدم. احساس همراهي با يك قهرمان، بسيار غرورآفرين است؛ قهرماني كه با دست خالي ساختار عريض و طويل رژيم صهيونيستي را شكست داد و رژيمي را به بن بست رساند كه بسياري از مردم در اين كره خاكي تصور ميكنند قدرتي شكستناپذير است. اما اين خضر عدنان بود كه با ياري و مدد خداوند موفق شد صهيونيستها را براي دومين بار شكست دهد و بايد اعتراف كرد كه او بدون ياري خداوند هيچ قدرت و تواني نداشته و ندارد؛ پس هزاران بار شاكر خداوند هستيم.
- بعد از پايان اين اعتصاب آيا با هم ديدار و گفتوگويي داشتيد؟ آيا او در مورد روزهاي اعتصاب غذا، آن هم در شرايطي كه حدود 2ماه بدون غذا سپري شد به شما چيزي گفته است؟
وقتي از وي در مورد وضعيت آن دوره پرسيدم بهطور كوتاه به من گفت كه باور كن روزهايي گذشت كه من هيچ نوع احساس گرسنگي نميكردم، گويي كه خداوند در من توان مضاعفي را قرار داده بود يا حتي خودش مرا سير ميكرد و در شرايطي احساس ميكردم كه گويي تازه از سر سفره غذا بلند شدهام. اما در عين حال روزهايي هم بر من گذشت كه مرگ را در يك قدمي خود ميديدم. آنگونه كه برايم توصيف كرد، احساسهاي متفاوتي در روزهاي مختلف اين اعتصاب غذا داشت اما احساس پيروزي، تمامي سختيهاي آنرا به بوته فراموشي سپرده است. او همچنين از تمامي افرادي كه برايش دعا كردند تشكر كرد و تأكيد كرد كه دعاي خير آنها در افزايش روحيه و ادامه راهش ياريگرش بود.
- به تازگي ماه مبارك رمضان به پايان رسيده و راهپيمايي روز قدس برگزار شده است. شما بهعنوان يكي از اعضاي خانواده اسراي فلسطيني، حمايت جهان اسلام را در پيشبرد مسائل بر حق خود و دفاع از حقطلبي ملت فلسطين چگونه توصيف ميكنيد؟
من بهعنوان يك زن خانهدار فلسطيني كه اغلب اوقات همسرم در اسارت زندانهاي رژيم صهيونيستي قرار داشته بايد به صراحت خدمتتان بگويم با توجه به رخدادهايي كه در منطقه شكل گرفته و ميگيرد، حتي بسياري از فلسطينيان نيز از مسئله خود غافل ماندهاند. من اين مسئله را به وضوح در زماني كه براي ايجاد همبستگي با مشكل همسرم تلاش ميكردم با پوست و گوشت خود احساس كردم. وقتي ملت فلسطين را هم به مسائل و مشكلات جانبي بسياري مشغول كرده و آنان را از مسئله اصلي خود غافل ميكنند، چه توقعي از كشورهاي ديگر ميتوان داشت. امروز به وضوح شاهد آن هستيم كه توطئههايي براي دور كردن مردم از مسئله قدس و ديگر مقدسات اسلامي و اينكه فلسطين كشوري تحت اشغال است در حال اجراست. بااين حال ما از ملتهاي عربي و اسلامي توقع داريم با وجود تمامي مشكلاتي كه در پي انقلابهاي اخير گريبانشان را گرفته، نيمنگاهي هم به مسئله فلسطين داشته باشند، به ما در امر آزادي كشورمان كمك كنند و با انجام تظاهرات و راهپيماييها همبستگي خود را با ملت فلسطين اعلام كنند. در دوره اعتصاب غذاي خضر عدنان وقتي ميشنيديم يا ميخوانديم كه در كشوري تحصني يا تظاهراتي در حمايت از وي برگزار شده، روحيهها ما براي ادامه مبارزه صدچندان ميشد. بهطور حتم هر نوع تظاهراتي در هر كشور عربي يا اسلامي و حتي غيراسلامي در حمايت از مسئله فلسطين و مقدسات اين سرزمين بهويژه مسجدالاقصي و قدس شريف صورت بپذيرد بهطور حتم بازخورد مثبت خود را بر مبارزات ملت فلسطين خواهد داشت و به پويايي فعاليتهاي ما كمك شاياني خواهد كرد. در نهايت اميدوارم كه مشكلات منطقه بهزودي حل شده و بار ديگر مسئله فلسطين و قدس شريف به جايگاه اصلي خود بهعنوان محوريترين دغدغه و مسئله ملتهاي عربي و اسلامي بازگردد.