صداوسيما ميگويد از آگهيهاي فوتبال استفاده ميكند، اسپانسر دور زمين هم براي مسابقاتش ميگيرد اما حاضر نيست پولي براي اين درآمدش پرداخت كند. البته كه دولت بودجهاي به صداوسيما ميدهد و آگهيها را هم بهعنوان قسمت ديگري از بودجه ميلياردياش پاي صداوسيما حساب ميكند؛
روشي كه يك چرخه باطل ايجاد كرده است. دولت پول آگهيها را جزو بودجه حساب ميكند، صداوسيما پول آگهيها را به فوتبال نميدهد و دولت مجبور ميشود پولي با حسابوكتاب كم را از يك طريق ديگر در فوتبال هزينه كند. اين سيكل باطل فقط درصورتي مفيد ميشود كه هم صداوسيما، هم دولت و هم فوتبال خود را ملزم به حل مشكل بدانند. جلسات هم كه برگزار ميشود، صورتجلسه هم مشخص است اما بعيد است كه نتيجهاي داشته باشد.
2-اتفاقات غيرمعمول در فوتبال ايران كم نيست. كافي است سايتها و خبرگزاريها را در هر ساعت از روز مرور كنيد تا به اين نتيجه برسيد. آخرين مدل اين شاهكار، قرعهكشي ليگ برتر با دو نام است. تا يك هفته ديگر ليگ برتر آغاز ميشود اما همچنان معلوم نيست كه كدام تيمها در ليگ شركت ميكنند. تيمهاي راهآهن و پيكان هر دو مدعي حضور هستند و هركدام دلايلي دارند كه بايد در اين مسابقات حاضر باشند. پروسه پرونده حضور اين دو تيم در ليگ برتر هم به اندازه حضور 17تيم در ليگ 16تيمي خندهدار و عجيب است. اما مهمترين نكته اين است كه يكي از 4ليگ حرفهاي آسيا - ليگ برتر بخواهيم و نخواهيم اين عنوان را دارد - در سال2015 يك هفته قبل از برگزاري 16تيمش را نميشناسد.
3-«محسن قهرماني دوباره در ليگ برتر سوت ميزند». اين جمله خبر از يك ظلم بزرگ ميدهد. ظلمي به محسن قهرماني يا فوتبال و عدالت رواشده. 2سال قبل پرونده فساد در فوتبال بهخاطر اشتباهات داوري در بازي سپاهان و پرسپوليس كه برعهده محسن قهرماني بود باز شد؛ پروندهاي كه بسيار شاخ و برگ پيدا كرد و هنوز كميسيون اصل90 مجلس شوراي اسلامي هم گزارشش را در اين مورد ارائه نكرده. تنها اتفاقي كه پس از آن همه ماجرا رخ داد محروميت غيرشفاف قهرماني بود و اين عين ظلم به محسن قهرماني است. يعني هيچكس نگفت كه به چه اتهامي، با چه مداركي و طي چه زماني اين داور محروم شده است.
بعد از 2سال حالا قهرماني به فوتبال بازميگردد و اين ميتواند ظلم بزرگي به فوتبال هم باشد چون اگر محسن قهرماني جرمي مرتكب شده و آن جرم اشتباه عمدي در داوري يك بازي بوده طبيعي است كه همه انتظار داشته باشند ديگر در فوتبال حاضر نشود.اين رفت و برگشت اما ظلم بزرگتري به عدالت است وقتي يك متهم بدون اتهام ميرود و البته دوباره برميگردد.