بنا بر اصل اعتبار در علم سنجش يادگيري(Testing) نبايد مثلا در امتحان رياضي غلط املايي گرفت. حال اگر در امتحاني زمان كمي داده شود و سؤالها پيچيده و مبهم باشند، آن امتحان علاوه بر اندازهگيري دانش فرد، سرعت عمل و هوش او را هم ميسنجد كه اين صحيح نيست. ولي زمان 4 ساعته آزمون خود بسيار زياد است، پس بايد از پيچيدگي و وقتگيربودن سؤالها كاست.
مثلا در درس زبان فارسي ميخوانيم: «كارگر واژهاي مشتق است متشكل از2تكواژ «كار» و «گر» و از 6 «واج» ك، ا، ر، گ، اَ، ر. حال اگر بخواهيم سؤالي در اين زمينه طرح كنيم كافي است كه يك يا 2 واژه مشتق را بدهيم تا تعداد تكواژها و واجهاي آنها را تعيين كنند. اكنون ببينيد مفهومي به اين سادگي چگونه در سازمان سنجش مورد سؤال واقع شده است: سراسري 89، رياضي:
در عبارت«بيهقي، تنها مورخي امين و بلندپايه نيست، كه نويسندهاي توانا و زبردست است و امانتداري و دقت وي، كتابش را بهصورت داستاني گيرا و دلچسب كرده است.»
- بهترتيب چند تكواژ و چند واژه وجود دارد؟
1- 28-48 2- 29-48 3- 28-49 4- 29-49
دانشآموز بايد در حدود 80 مورد را درمجموع، شمارش و گزينهاي را با اختلاف تنها يك عدد انتخاب كند. حال فرض كنيد چنين پيچيدگيهايي در درس رياضي و فيزيك و فلسفه و منطق و معارف و عروض و قافيه باشد. ضعف ديگر آزمونهاي سازمان سنجش اين است كه منطبق بر جزئيات كتاب است نه اهداف آموزشي. براساس اصول آموزشي، محتواي يك كتاب درسي شامل محتواي واقعي و محتواي حامل است. محتواي واقعي براساس اهداف آموزشي تعيين شده تدوين ميشود و محتواي حامل شامل جزئياتي براي درك بهتر و ايجاد جذابيت و شيريني كتاب است.
مثلااگر نويسنده جزئياتي از زندگي خصوصي دانشمندي را آورده باشد، قرار نيست سؤالي از آنها طرح شود. سازمان سنجش فكر ميكند كه درباره هرآنچه در كتاب آمده است بايد سؤال طرح كند. گاه از اين هم بدتر، سؤال بهگونهاي طراحي ميشود كه فقط درصورت حفظ كردن تكتك كلمات كتاب ميتوان آن سؤال را پاسخ داد. بنا بر اصل ديگري در علم «سنجش يادگيري»، «ميزان دشواري آزمون بر كارايي آن آزمون تأثير ميگذارد»؛ يعني هرگاه آزموني آنقدر آسان باشد كه همه دانشآموزان بتوانند آن را به درستي پاسخ دهند و 20 بگيرند، يا آنقدر دشوار باشد كه همه «صفر» بگيرند آن آزمون نتوانسته است تفاوت علمي دانشآموزان را مشخص كند و كارايي خود را از دست داده است. براي حل اين مشكل از سؤالهاي يك امتحان درصد گرفته ميشود. مثلا سؤال اول را 74درصد دانشآموزان صحيح پاسخ دادهاند، سؤال دوم را 68درصد و الي آخر. سؤالهايي كه همه درست يا همه غلط جواب داده باشند حذف ميشوند و نمودار دشواري سؤالها به شكل «توزيع نرمال» درميآيد؛ به اين معنا كه اقليت كوچكي نمره بالا و پاييني گرفتهاند و اكثريت بزرگي نمره متوسط. اما در آزمون سراسري ميانگين عملكرد دانشآموزان در بعضي از درسها صفر و حتي گاهي منفي و در بسياري از درسها زير20درصد است؛ يعني كمتر از 4 از 20نمره ! اين آزمون ديگر كارايي خود را از دست داده است. ميانگين منفي و صفر و 10و 20يعني چه؟ آيا سواد خيل عظيمي از دانشآموزان پس از 12سال تحصيل صفر است درحاليكه ميانگين معدل 3 سال آخر دبيرستان دانشآموزان در حدود 14/5، يعني بيش از 70درصد است؟ آيا امتحانات وزارت آموزش و پرورش بيپايه و اساس است؟ سازمان سنجش در يك امتحان 4ساعته زحمات 12ساله دانشآموزان و عملكرد وزارت آموزش و پرورش را با ارائه نمرات ضعيف زير سؤال ميبرد. اين در حالي است كه اصلا براي سازمان سنجش فرقي نميكند كه نمرات داوطلبان چه باشد زيرا امتحان كنكور رقابتي است. به اين معنا كه اگر نمرات همه شركتكنندگان بالاي 90درصد باشد، آنها مطابق ظرفيت خود تعداد مشخصي را ميپذيرند و اگر ميانگين نمره شركتكنندگان زير 20درصد باشد هم باز همان تعداد را خواهند پذيرفت. پس انگيزه واقعي سازمان سنجش از مشكلجلوهدادن كنكور چيست؟!