پشت او خمیده است
قلبِ او ولی
نرم و تازه
مثل میوهی رسیده است
پلّههای خانه را
می دوم دو تا یکی
میرسم کنارِ او
سلام میکنم
باز هم خریده نان و شیر
میشوم عصای دستِ این پدربزرگِ پیر...
شعر>مهری ماهوتی: مثل شاخههای بید
پشت او خمیده است
قلبِ او ولی
نرم و تازه
مثل میوهی رسیده است
پلّههای خانه را
می دوم دو تا یکی
میرسم کنارِ او
سلام میکنم
باز هم خریده نان و شیر
میشوم عصای دستِ این پدربزرگِ پیر...