سال گذشته جزوهای از نگرش مکتب ذوالفنون به دستم رسید که در جریان کنسرت گروه ذوالفنون در تالار اندیشه (1385) در اختیار علاقمندان قرار داده شده بود.[جلال ذوالفنون در نقد و بررسی کتاب گل صدبرگ] در آن خواندم که استاد جلال ذوالفنون مخاطب خود را " یک علاقمند متفکر و صاحب نظر" دانستهاند و در جایی دیگر در قسمتی از جزوة مذکور به نام «موسیقی در مکتب ذوالفنون» گفتهاند:
"چون اشاعة موسیقیِ خوب، امری ضروری و یکی از ارکان فرهنگ جامعه است؛ لذا چارهای نداریم جز اینکه بگوییم این حرکت در بستر بخش خصوصی و با حمایت هنر دوستان و فرهنگ دوستان باید انجام گیرد. یعنی موسیقیدان و مخاطب موسیقی که شما عزیزان باشید باید با کمک به یکدیگر این مهم را به انجام برسانیم. بنده سالهاست که این مطلب را در کنسرتها و مقالهها و در هر فضای مناسب مطرح کردهام که اعتلای موسیقی و تحول آن امری ضروری و اجتناب ناپذیر است ولی نباید انتظار داشته باشیم که این کوشش کلا بر دوش موسیقیدان باشد، بلکه شنوندة موسیقی هم باید خود را در این حرکت سهیم بداند. شنوندة موسیقی از دو طریق میتواند با فضای موسیقی همگام شود؛ یکی از راه بالا بردن آگاهی خود و نقد موسیقی و دیگری همکاریهای مستقیم (استاد جلال ذوالفنون - موسیقی در مکتب ذوالفنون صفحات 2 و 3 )".
یا در جای دیگری از همین کتابچه دوباره چنین نوشتهاند:
"مخاطب و شنونده موسیقی چنانچه دغدغة سالمسازی و تعالی فضای موسیقی را داشته و هدف او بهرهگیری از موسیقی خوب و مطلوب باشد از دو طریق میتواند به بهبود فضای موسیقی کمک کند:
1. کسب آگاهی بیشتر و ارزش گذاری آنچه میشنود (نقد موسیقی)
2. همکاری مستقیم (جلال ذوالفنون- صفحة10)"
چنین میتوان گفت که مطالب فوق به نوعی این اجازه را به ما و عاشقان موسیقی و نوازندگی ایشان داده است تا برای بهرهگیری از موسیقی خوب و مطلوب، این اجازه را داشته باشیم تا با نگاهی عمیقتر به فضای موسیقی ایجاد شده توسط ایشان در کنسرتهای اخیرِ گروه، قلم نقدی بر آخرین اجرای گروه ذوالفنون در فرهنگسرای نیاوران (29-28 مرداد 1386) داشته باشیم.
من یکی از هزاران علاقمند موسیقی سنتی در کشورمان هستم که باور دارم هنرمندان حقیقی، براستی عاشقانند.
بعد از تماشای چندین اجرای قوی و هماهنگ از گروه ذوالفنون در سال گذشته این بار همراه با گروه و اعضای جدیدش به فرهنگسرای نیاوران رفتم. آنچه که از لحظه نخست دیدن پوستر این کنسرت، مرا بیش از پیش علاقمند به دیدار برنامه می ساخت حضور نامی بلندآوازه در کمانچه نوازی، آقای هادی منتظری بود که بدون شک میتوانست بداهه نوازیهای زیبایی از کمانچه و سه تار استاد ذوالفنون برای مخاطبین به ارمغان داشته باشد.
اعضای گروه در این کنسرت متشکل بودند از: جلال ذوالفنون (سه تار)، استاد هادی منتظری (کمانچه)، سهیل ذوالفنون (تار، خواننده، همخوان)، سروش قهرمانلو (سه تار، دکلمه، همخوان)، مهدی نظام دوست (دف، تنبک)، مرتضی فلاحتی (بامداد) خواننده
برنامه در چند بخش اجرا شد.
در ابتدا گروه به روی صحنه رفتند و به اجرای قطعاتی در دستگاه نوا و آواز بیات ترک پرداختند. پس از استراحتی کوتاه، نوبت به دو نوازی دف و تار رسید و به تدریج با اضافه شدن سایر اعضا، قسمت سوم برنامه با تک نوازی استاد ذوالفنون در مایة افشاری آغاز گردید. این برنامه در دستگاه شور با همراهی اعضای گروه ادامه یافت و در نهایت با آهنگ «دولت عشق» برنامه به اتمام رسید.
تکنوازی دلنواز و روح انگیز استـاد ذوالفنون کـه توانایی ایشـان را در بـداهـه نـوازی به رخ میکشاند و از چینشی بسیار زیبا و استادانه برخوردار بود از نقاط قوت این کنسرت به حساب میآمد.
حضور کمانچه، آن هم به نوازندگی استاد هادی منتظری، انگیزة حضور بسیاری از همراهان آن شب کنسرت بود که با شوق و هیجانی وصف ناپدیر جوابهای هوشمندانة کمانچة ایشان را به ساز استاد ذوالفنون دنبال میکردند اما چه بسیار حیف که کوتاه بود و زودتر از تصور همگان این بخش پایان یافت. بخشی که از نظر من میتوانست با تکیه بیشتر بر سوال و جوابهای بداهه، تاثیرگذاری فضای کنسرت را برای شنوندگان بیش از هر زمان بالا ببرد.
در زمینه آواز باید گفت که صدای خواننده بسیار گرم و دلنشین است و بدون شک با روند خوبی که اکنون در پیش دارند در آینده از وی بیشتر خواهیم شنید. کارهای هنری آقای فلاحتی (بـامداد) را در چـندین کنسـرت گـروه ذوالفنـون، همچنین در آلبـوم «بـاز باران» و دی وی دی « در این خانه بگردیم» دنبال کردهام. رشد هنری و پختگی صدای ایشان به وضوح قابل درک است، شاهد این ادعا از نگاه من، بیان صحیح کلمات و حروف توسط ایشان، و نیز رعایت دقیق تر ضرباهنگ اشعار است که نسبت به اجراهای گذشته با ظرافت قابل تقدیری همراه بود.
البته در تصنیف «دولت عشق» شاید بسیار زیباتر میبود چنانچه خواننده، ضربِ کوبندة این آهنگ را در حین خواندن حفظ میکرد و از تحریرهای اضـافه در انتهـای هـر جمـله پـرهیز مینمود. صلابت این تصنیف زیبا که به کرات نیز از رادیو و تلویزیون پخش شده، از نظر نویسنده و آنچه که از اصل آهنگ در ذهن داشت منوط به حفظ ضربهای کوتاه و سریع آهنگ بود تا اثربخشی بیشتری از خود برجای بگذارد.
سروش قهرمانلو (نوازنده دوم سه تار) ضمن اجرای آهنگها، بـا یک پرداخت ملودیک قوی و نوایی متفاوت - و البته هماهنگ بـا آنچه استاد ذوالفنون می نواخت - گروه را همـراهی میکرد. ترکیب سه تار استاد با ضربه های خراسانی سه تار سروش قهرمانلو، بویژه در بخش دوم برنامه، یکی دیگر از خلاقیتهای زیبای این گروه محسوب میشد که ثابت میکرد موسیقی ایرانی بر پایه حرکات طولی به راحتی میتواند جذاب و قابل رجوع برای همگان باشد.
اجرای دکلمه در میان یک فضای موسیقیایی و رعایت ظرافتهای بیانی هر کلمه در اشعار خوانده شده یکی از نوآوری های خاص این گروه است که نویسنده همواره آن را بعنوان قدمی نو در اجرای کنسرتهای زنده مورد تقدیر قرار میدهد.
انتخاب اشعار دکلمه با فضای موسیقی سنتی هماهنگ بوده و تلاش میشود تا در بیان واژه ها، احوال درون شاعر و حس پنهان هر کلمه با تسلط بر اصول صداسازی به خوبی ادا گردد.
بعنوان مثال، نوع بیان در دکلمة شعر پر ابهت مولانا:
نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم
در این سراب فنا چشمة حیات منم
وگر به خشم روی صدهزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم...
کاملاً مطابق با حس حاکم بر شعر بوده و مفهوم قدرت، اطاعت امر و سرزنش پیر مراد را به شاگرد به زیبایی به شنونده منتقل میسازد.
و یا لحن سکوت طولانی و عمیقی که در اجرای شب دوم با شعر استاد عبدالله کوثری:
"پایان خواب توست این،فردا دنیا تو را در خواب خواهد دید" همراه گشت فضاسازی بسیار ظریف و هنرمندانهای بود تا این اجازه را به نوازندگان و خواننده گروه بدهد که با شروع آهنگ «در این خانه بگردید» طوفانی از هیجان و شادی در میان مخاطبین به راه اندازند.
و اما نکاتی چند که از نگاه نویسنده شاید اگر دقت بیشتری در رعایت جوانب آنان میگشت میتوانست در جمع، کنسرتی بینقص را در خاطره و اذهان شنوندگان برجای گذارد:
گذشته از برنامههای ذکر شده در بروشور کنسرت که مطابق بر آنچه اجرا شد نبود ،اولین مشکلی که به وضوح اعتراض و همهمة حاضرینِ در مجلس را برانگیخت اشکالاتی بود که در خوانندگی عضو جدید گروه - سهیل ذوالفون - و همنوازیهای تار بویژه در بخش نخست رخ داد.
آهنگهای زیبا و دلنشین هدهد، وقت طرب،... خود، نشان از آن دارد که پسر استاد، همواره بعنوان یک آهنگساز توانسته به خوبی ایفای نقش کند و هنر و قدرت موسیقیاییِ خویش را بیش از زمانی که در نقش نوازنده یا خواننده ظاهر شده به نمایش بگذارد.
زمزمههای قضاوت مندانه ای که در بخش دو نوازی، لحظاتی پس از شروع آواز و سولوی تار از میان ردیفهای تماشاچیان برخواست میتوانست گواه بر این مطلب باشد که مضرابهای خشن و پرهیاهوی تارِ پسر استاد، مورد اعتراض مخاطبین قرار گرفته است.
زمانی که ایشان با وارد آوردن فشاری زیاد و غیر متعارف به فضای محدود حنجرة خود سعی در اجرای قطعات آوازی داشتند بی اختیار به یاد نوشتة استاد ذوالفنون (20 بهمن 1385) افتادم که گفته بودند: "یک خواننده نمیتواند هم صدای بم و هم صدای متوسط و هم صدای زیر را اجرا کند و اگر گاهی میبینید که چنینکاری انجام میشود مطمئن باشید که قسمتی از آن که از حدود طبیعی حنجره خارج است ناقص اجرا میشود".
بعنوان یک هنرجوی موسیقی که تلاش خود را در درک بهتر گوشههای ظریف این هنر دارد باورِ این مطلب سخت بود که آیا به راستی مِلاک زیبایی شناسی مخاطبین تغییر یافته یا تنها این من هستم که لرزشهای بیوقفه صدای سهیل ذوالفنون و تحریرهای ناقص و اشتباه ایشان را میشنوم؟
اشکالاتی که وقتی از نگاه مخاطبین عام به دور نمیماند چگونه میتواند از نگاه سرپرست گروه و تدبیرهای حرفهای استاد جلال ذوالفنون دور باشد؟
ورود سرزده در میان آواز، جوابهای طولانی و ناهماهنگ با ریتمِ آن،... همه از جمله عواملی بود که پیوستگی و چینش زیبای ملودی آهنگ را از بین میبرد و همین باعث میگشت تا هیچ مجالی برای هنرنمایی استاد منتظری و جوابهای ساز کمانچه در میان باقی نماند. هرچند کمانچه با لطافتی خاص تلاش داشت تا اشتباهات تار را پوشش دهد و سرضرب آهنگ را یکبار دیگر به گروه ، بویژه ساز دف بازگرداند.
بعنوان مثال، در جایی از آهنگ «دولت عشق» قسمت
گفت که سرمست نه ای
رو که از این دست نه ای ....
در قسمتی که کلیه اعضای گروه در اوج خواندن بم بودند تا تاثیر و زیبایی مصرع
رفتم و دیوانه شدم
وز طرب آکنده شدم
که یک اکتاو بالاتر (زیرتر) خوانده میشود دو چندان گردد، سهیل ذوالفنون آن را چنان با صدای زیر میخواند که کاملاً قسمت "رفتم و دیوانه شدم وز طرب آکنده شدم..." تحتالشعاع صدای زیر ایشان قرار گرفت و از زیبایی آهنگ کاسته شد. اتفاقی که اگر نه همه، اما بیشتر حضار آنرا درک کرده و واکنش نشان دادند.
اگر زندگی در خارج از کشور و دور ماندن از چگونگی اجرای مراتب گروه نوازی و بداهه پردازی در ایران یکی از عواملی است که میتواند فرد را از فضای موسیقی تا این مقدار دور سازد، باید این ایراد را بر سرپرست گروه دانست که افرادی را بسیار ضعیفتر از حد سایر اعضا به میان دعوت میکنند و نام قدرتمند این گروه را در اجراهای بداهه و تک نوازی های خلاق و بدیع به زیر سوال میبرند.
بخش دیگری که جدا از نوازندگی تار مورد اعتراض همگان قرار گرفت ریتمهای خارج از آهنگ نوازندة دف بود که به دور از هر نوع خلاقیت، زیبایی و نوآوری، تنها، صدایی خشک و خشن را نصیب مخاطبین میساخت.
برای مثال در اجرای روز نخست در آهنگ « بی همگان به سر شود» نوازندة دف کاملا سر در گم بود و در چندین مورد ریتم آهنگ را از دست داد تا شاید اشارات سر نوازنده دوم سه تار دوباره او را به فضای گم شده بازگرداند.
پس از دهها اجرای قدرتمند گروه با نوازندگیهای قابل تقدیر دف، تصور میشود آقای مهدی نظام دوست هنوز بعنوان نوازنده جدید دف در گروه، توانایی همراهی استادان بزرگی چون استاد جلال ذوالفنون و استاد هادی منتظری را نداشته باشند.
به هر جهت آنچه که بر قلم رفت جز از سر تعصب زیاد نسبت به موسیقی سنتی ایرانی و آرزوی بهتر شدن آن نبود. اجرای زیبای گروه ذوالفنون در هر دو شب بویژه در شب آخر که با حضور بزرگانی چون استاد احمد ابراهیمی، عبدالله کوثری و آقای امین الله رشیدی برگزار شد جز یکی از خاطره انگیزترین شبهای موسیقی برای هر بیننده ای رقم خورد و امید است که این گروه همچنان در طی مسیرهای پیشرفت برای جاودانه ساختن بیش از پیش این هنر اصیل ایرانی موفق باشند.