آب که گلآلود شود بعضیها ماهی میگیرند، اما خیل عظیمی هم از عفونتهایی که وارد آب میشود میمیرند. بزرگترین تشویشی که ممکن است برای هرکس به ذهن برسد آلوده شدن منابع اصلی آب یک شهر بزرگ است، یا یک بیماری مصری خطرناک و فراگیر. مخازن آب شهر از طریق شبکه لولهکشی شدۀ شهری به خانههای فقیر و غنی در یک شهر میرود. تصاویر و صداها نیز به همین شکل از طریق تلویزیون ملی به خانۀ فقیر و غنی، موکل و وکیل، و رئیس و مرئوس میرود. اگر خطری از طریق آب شرب همگانی ما را تحدید کند به سرعت به همدیگر خبر میدهیم، انتظار داریم به سرعت کیفیت آب به وضعیت سالم برسد. اما، آیا این حساسیت را در مورد تصاویر و صداهای ارسالی از طریق امواج به خانههایمان نیز داریم؟
آیا ما میتوانیم بپذیریم که به دلیل اینکه همیشه امکان بروز آلودگی در شبکه آبرسانی وجود دارد بایستی کلاً شیر مرکزی آب شهری را برای همیشه بست؟ آب نیاز روزانه است. بنابراین نمیشود آن را برای همیشه قطع کرد. در سبد مصرف روزانۀ مردم همۀ فرهنگها موسیقی و آواز وجود دارد، صرفنظر از اینکه این هنر با چه نامی در آن فرهنگ نامیده شود. این که چرا تلویزیون ایران نسبت به این مقوله سکوت پیش گرفته است، میزان مصرف آن را پایین نمیآورد. بلکه خطر بهداشتی نبودن منابع تأمین جایگزین را بیشتر میکند.
من در نوشتهای جای دیگر گفتهام «مصرف روزانۀ موسیقی نوجوانان از مصرف مواد لبنی بیشتر است». رسانهها از اینگونه جملات خیلی خوششان میآید چون تیتر جذابی برایشان میسازد، اما از ورود علمیتر به بحث به دلیل آنچه آن را «خستهکنندگی برای مخاطب عمومی» مینامند خودداری میکنند. با کمال تأسف باید عرض کنم، برای عمومی ساختن برخی مقولهها کسب دانش اولیه ضروری است.
به عنوان مثال تا اینکه دانش اولیه در زمینۀ میکروب و چکونگی زیست تکثیر و انتقال آن توسط عموم حاصل نشد، بهداشت عمومی بالا نرفت. حدود شصت، هفتاد سال پیش در جاهایی که به عموم گفته میشد بعد از توالت کردن دستها را با آب و صابون بشویند اصلیترین سوال آنها این بود «آیا این صابون دست ما را نجس نمیکند؟» در مورد عمل کرد ژانرها و گونههای مختلف موسیقی بر ذهن نیز تا زمانی که دانش عمومی و اولیه حاصل نشود، بهداشت گوشدادن به موسیقی عمومیت نمییابد.
من در این نوشتۀ کوتاه یکی از این گونهها را معرفی و عملکرد آن را بر روی فرد شرح میدهم. اما اذعان میکنم که اگرچه این پاره از دانش برای ارتقاء سبدشنیداری و بالا بردن بهداشت گوش دادن به موسیقی مهم است اما، کافی نیست؛ صرفاً مثالی است که موضوع طرح شدۀ در مثال بالا راجعبه تأثیر شناخت میکروب در بالا رفتن استاندارد بهداشت عمومی را مورد تأیید قرار میدهد.
براساس جدیدترین مطالعات انجامشده توسط دانشمندان علوم روانشناسی و رفتاری، موسیقیهایی که به هر نوع در ژانرهای پرخاشگرانه ساخته میشوند به تأثیرات منفی درازمدتی در شنونده منجر میشوند. سه دانشمند به نامهای کریگ اندرسون، نیکولاس کرنگی و جینی یوبانکز در این زمینه تحقیقات دامنهداری انجام دادهاند. براساس این تحقیق، که در پنج فاز مختلف و روی 500 نفر انجام گرفته است، تعداد 7 آواز پرخاشجو و خشونتآمیز و 8 آواز غیر پرخاشجویانه (اجراشده توسط 7 خوانندة مختلف) روی این جامعة آماری مطالعه شد. شیوة کار بدین صورت بود که آوازها برای افراد پخش میشد و پس از آن یک سلسله سؤالات استاندارد روانشناسی جهت تعیین میزان رشد تفکرات درونی تخریبگرایانه و احساسات پرخاشجویانه برای پاسخدهی در اختیار آنها قرار داده میشد. برای به حداقل رساندن خطاهای تحقیقی و آماری، آوازها به گونهای انتخاب شده بود که در سبکهای مشابه و در دو نوع خشونتآمیز و غیر خشونتآمیز توسط خوانندگان مشابه خوانده شده باشند. نتیجه در هر پنج فاز تحقیقی مبین این واقعیت بود که آوازهای پرخاشجویانه و خشونتآمیز به نوعی تحرکات درونی منجر میشود که اساساً از مضامین خشن و لحن ادای خواننده نشئت میگیرد.
در نوع آوازهای خشونتآمیز، خواننده با سرعت زیادتری واژهها را ادا میکند و ذهن نیز برای دریافت واژهها سرعت میگیرد. شکل ایجاد احساس خشونت و پرخاش در شنونده به گونهای ظاهر میشود که علت بروز آن را بهراحتی تشخیص نمیدهد و از چنین پرخاشجویی احساس وحشتی نیز ندارد؛ که این بر اثر تخریبیِ آن میافزاید. در این ارتباط، حتی موسیقیهای خشونتآمیز، که به شکل هجوآمیز نیز اجرا میشوند، هنوز مشمول اثر تخریبی خواهند بود. بنا بر نظر دکتر اندرسون، تفکرات درونی پرخاشجو و خشونتآمیز میتواند تأثیر درخور ملاحظهای بر ارتباطات شخص با جامعة پیرامون وی بگذارد و بهتدریج این پرخاشگری در ارتباطات اجتماعی شخص ظهور عینی مییابد. در ابتدا، شخص رفتاری به دور از ادب در مناسبات اجتماعی خواهد یافت، لیکن در ادامه این رفتار به ارتباطات با خشونت خواهد رسید؛ به گونهای که فرد مقابل را نیز به رفتار خارج از ادب وادار میکند. این خشونت در ابتدا صرفاً به صورت کلامی ظهور مییابد و با پیشرفت آن به خشونت فیزیکی نیز منجر میشود.
از دیگر موضوعات مرتبط با مشکل موسیقیهای خشونتگرا تأثیرات منفی آن در ارتباطات جنسی ِافراد است. افراد در معرض اینگونه موسیقی بیش از سایرین دچار خشونتهای حاد جنسی میشوند. آثار سوء این خشونت به طور مستقیم بر همسر فرد و به صورت غیر مستقیم متوجه خود شخص و جامعهای که وی در آن زندگی میکند میشود. این نوع خشونت، صرف نظر از پایین آوردن بهداشت جنسی، گونهای اضطراب در اشخاص ایجاد میکند که حتی در صورت برطرف کردن علت اولیة آن، زمان مدیدی را برای درمان و بازگشت به وضعیت طبیعی طلب میکند. وضعیت حاصله از موسیقیهای خشونتگرا در مردان و زنان متفاوت است، لیکن در هر دو طرف تأثیری منفی است. این تأثیر در مردانی که همسران آنان دچار این عارضه میشوند به صورتی بروز میکند که زن را در نقش موجودی مرموز و غیر قابل اعتماد میبیند که باید به بهانههای مختلف از نزدیک شدن به وی احتراز کرد.این مشکل در زنانی که همسران آنان تحت تأثیر موسیقی خشونتگرا هستند به شکلی مشاهده میشود که مرد را موجودی متوحّش و خطرناک میبینند که توانایی زیادی در آسیبرسانی جسمی به آنها دارد. در هر شکل، پس از مدتی، ارتباط جنسی از لحاظ کیفی و کمّی نزول مییابد و به بروز مشکلات روحی و جسمی در طرفین منجر میشود که در این مقاله امکان شرح آن وجود ندارد.
در تحقیق دیگری دربارة ارتباط انواع موسیقی و دیدگاه شنوندگان آن با ارتباطات جنسی و خشونت، که مشترکاً از سوی آلن روبین، دانیل وست، و وندی میشل انجام گرفت، نشان داد آن دسته از افراد که به موسیقی هویمتال گوش میکنند، خوی خشونتآمیز و اهانتگرایی بیشتری به زنان دارند و آن دسته از شرکتکنندگان که عادت شنیداری آنها بیشتر شامل موسیقی رپ میشود، دیدگاه خشونتآمیز همراه با عدم اطمینان به زنان دارند.
از دیگر موضوعات مرتبط به آثار هنری خشونتگرای صوتی و تصویری، جهتگیری حافظة شخص در به خاطر سپردن و استفادة روزمره از واژههای خشونتآمیز است. افراد به طور کلی دایرة لغاتی بسیار فراتر از مجموعه لغاتی دارند که برحسب عادت در مکالمات روزمرة خود به کار میبرند. قرار گرفتن در معرض آثار هنری خشونتآمیز تأثیر درخور ملاحظهای در بهکارگیری لغات خشونتآمیز و تند در مکالمات روزانه دارد. تأثیر خشونتگرایی بر حافظة افراد در قرار گرفتن واژههایی که هریک به نوعی جهانبینی متصل است در ذخیرهگاه درازمدت افراد و استفاده روزمره از آنها بهتدریج و طی چند نسل شیوة ارتباطی و تفکّری و احترام اعضای جامعه را از ارزشهای سنتی خود دور میکند؛ به شکلی که، با گذشت سه یا چهار نسل، بازگشت به ارزشهای اخلاقی اولیة جامعه تقریباً ناممکن مینماید.
ذکر این نکته ضروری است که تأثیرات تخریبی انواع آثار هنری خشونتگرا در جوامعی مانند ایران بسیار بیشتر از جوامع صنعتی است. علت این امر آن است که والدین به اعتبار اینکه کلیة آثار تحت نظارت سازمانهای نظارتی دولتی و غیر دولتی تولید میشود، کنترل کمتری بر محتوای شنیداری و دیداری فرزندان خود دارند و چنانچه به هر نحو اثری از فیلترهای یادشده به هر دلیلی گذر کند، بدون مقاومت به مخاطب مستعد خود میرسد و تأثیر خود را میگذارد.
عضو هیات علمی دانشکده موسیقی دانشگاه تهران