او از سال 1380هم بهمدت 4سال رئيس راهنمايي و رانندگي كشور بود. رويانيان پس از خداحافظي از ورزش به بازرسي ستادكل نيروهاي مسلح برگشت و حالا پس از 36سال خدمت بازنشسته شده است. موضوع نصب دوربين در كلانتريها كه از سوي همشهري دنبال ميشود را با توجه به سوابق حضورش در پليس با او در ميان گذاشتهايم.
- قرار است درباره استفاده از دوربين در كلانتريها صحبت كنيم. شما به اين موضوع چگونه نگاه ميكنيد؟
امروز در تمام دنيا دوربين در معابر عمومي تبديل به ابزاري براي مديريت شده است. در جادهها، معابر عمومي، اماكن عمومي و هرجا كه حريم خصوصي نقض نشود از دوربينها استفاده ميشود. استفاده از اين ابزار در برخي كشورها مانند انگلستان و آمريكا شديدتر است. در هر مغازه، هر مجتمع خريد و هر جا كه حوزه عمومي محسوب ميشود، دوربينها بهعنوان چشم ناظر وجود دارند. در اين كشورها هم مردم و هم مسئولان ضرورت استفاده از اين ابزار را درك كرده اما در ايران اين موضوع هنوز بهطور كامل تبديل به يك فرهنگ نشده است.
- چرا؟
يك دليلش اين است كه ما نظامهاي كنترلي ديگري داريم، مثل آموزههاي ديني يا عوامل فرهنگي. باورهاي ما در بسياري از مواقع وسيلهاي براي كنترل رفتارهاست اما بايد بپذيريم كه در وضعيت جديد جوامع اين ابزارها اگر چه لازمند اما كافي نيستند. اگر امروز در هر جا ازجمله ناجا كه موضوع بحث ماست، استفاده از دوربينها فرهنگ نشده، يك دليلش نبود فرهنگ است. البته در سالهاي اخير در برخي بخشها مانند ترافيك هم مردم و هم مسئولان اين ضرورت را درك كردهاند. نصب بسياري از دوربينهاي جادهاي در زمان من انجام شد و مردم آن موقع نسبت به اين ماجرا حساسيت داشتند اما الان ميدانند كه دوربين براي حفظ ايمني و سلامت خودشان و برخورد با متخلفان در جاده لازم است.حالا اين موضوع هم مطالبه مردم است و هم در دستور كار مسئولان قرار دارد.
- در مورد دوربين در كلانتريها مردم چنين مطالبهاي دارند اما بهنظر ميرسد چنين ارادهاي از سوي مسئولان ناجا وجود ندارد.اين موضوع دستكم 3 سال قبل كليد خورده اما هنوز 40درصد كلانتريها دوربين ندارند. البته اين آماري است كه سخنگوي ناجا اعلام كرده است.
معتقدم اين كار حق مردم است. رفتار با مردم در كلانتريها بسيار مهم است.چون قضاوت مردم در مورد كلانتريها به قضاوت آنها درباره كليت نظام منجر خواهد شد. در هر جاي كلانتري كه حوزه عمومي است بايد دوربين وجود داشته باشد.ضرورتي ندارد كه مثلا آسايشگاه سربازان دوربين داشته باشد اما در بقيه فضاها از ورودي تا جايي كه افسر نگهبان نشسته و بازداشتگاه بايد دوربين داشته باشيم. در بازداشتگاه هم بايد حقوق شهروندان رعايت شود، حتي حقوق مجرم.ضمن اينكه هر كسي وارد بازداشتگاه ميشود مجرم نيست.پس بايد اين موضوع را جدي گرفت.اين اتفاق به شهروندان اين اطمينان خاطر را ميدهد كه نظام در همه جا به فكر حمايت از حقوق آنهاست. به كاركنان كلانتري هم اين هشدار را ميدهد كه تحت نظارت هستند. دقت كنيد كه گاهي يك مأمور ممكن است به هر دليلي ازجمله مشغله كاري زياد حواسش به رعايت دقيق قانون نباشد و رفتار نادرستي انجام دهد. اما با وجود دوربين ميداند كه توسط كسي كنترل و نسبت به رعايت قانون حساستر ميشود.در نتيجه در دراز مدت رفتار قانوني تبديل به فرهنگ خواهد شد.كنترل دائمي، رعايت قانون را نهادينه و تبديل به عادت ميكند. همانطور كه يك مأمور وقتي لباس كار پوشيده، رفتارش را كنترل ميكند، در برابر دوربين اين خود كنترلي بيشتر خواهد شد. ضمن اينكه ممكن است كسي ادعاي نادرستي مبني بر برخورد مأموران داشته باشد كه وجود دوربين اين ادعاها را قابل بررسي ميكند. علاوه بر اين دوربين باعث ميشود مردم هم در كلانتري رفتارشان را كنترل كنند.
- چطور؟ رفتار مردم در كلانتري هم نياز به كنترل دارد؟
دقت كنيد كه كلانتري جاي بسيار مهمي است. البته من از ساختار قانوني و نوع ارجاعات به كلانتريها انتقادهايي دارم كه توضيح خواهم داد، اما مسئله اين است كه برخي از مردم هنگام مراجعه به كلانتري چون تعرضي به آنها شده، يا اموالشان را از دست دادهاند يا كسي با آنها درگير شده عصباني هستند و رفتار تندي دارند.اين رفتار تند وقتي در برابر مأمور كمتجربه، خسته يا كمظرفيت قرار ميگيرد، موجب حاشيهسازي ميشود. دوربين كه باشد مردم هم قانون را رعايت خواهند كرد.
- آيا ميپذيريد كه با وجود همه خدماتي كه ارائه ميشود، رفتار با مردم در كلانتريها چندان قابلقبول نيست و عموم مردم هنگام مراجعه به كلانتريها ناراضي هستند؟
بله، اوضاع در كلانتريها اگر چه بهتر شده اما خيلي تغيير نكرده است. برخي رفتارها باعث نارضايتي مردم ميشود.اين نارضايتي دلايل زيادي دارد.يكي از دلايل اين است كه برخي از مردم هنگام مراجعه به كلانتري فكر ميكنند مأمور بايد پاسخگو باشد و بنابراين رفتار تندي دارند، درحاليكه مأمور پيگير كار آنهاست. در مقابل ممكن است مأمور هم براي اينكه از خودش دفاع كند موضع بگيرد. به اين ترتيب همه رفتارها براساس موضع نسبت به هم شكل ميگيرد. مشكل بعدي حجم بالاي كار در كلانتريهاست.در تمام كلانتريهاي ما مأمور كم و كار زياد است، در نتيجه به مأمور فشار ميآيد.بخشي از كارها هم به سربازها سپرده شده است كه نبايد بشود.وقتي فشار كار زياد باشد و مأمور هم بيتجربه يا بيحوصله باشد، احتمال بروز رفتار خطا زياد ميشود.
- سابقه دوربينها در كلانتريها را از چه زماني بهخاطر داريد؟
اين ماجرا به زمان حضور آقاي قاليباف بر ميگردد.پس از راهاندازي پليس110قرار شد اين موضوع در مرحله بعدي دنبال شود. ايشان كلانتريهاي تهران را بين معاونان خود تقسيم كردند و گفتند هر كدام از معاونان همه اشكالات اين كلانتريها را رصد كنند.در مرحله بعد 110راهاندازي شد كه شما ديديد ساختار پليس كشور را متحول كرد. قرار بود موضوع دوربينها در گام بعد دنبال شود كه اگر ميشد به اندازه همان 110، پليس كشور را متحول ميكرد. بعدا سردار احمديمقدم هم اين موضوع را پيگيري كردند و نگاه درستي هم به حقوق مردم در اين زمينه داشتند. ايشان هم دنبال همين اصلاحات بودند اما هزينههاي سنگين و كمبود منابع و مواجه شدن پليس با اولويتهاي ديگر باعث شد همه كلانتريها صاحب دوربين نشوند و اين طرح نيمه كاره ماند.
- مشكلات مالي هميشه بودهاند و خواهند بود. به اين ترتيب هرگز دوربينها اولويت نخواهند داشت؟
بالاخره پليس اين كمبودها را داشته است.طبيعي است كه پليس حفظ مرزها را از نصب دوربين مهمتر بداند. اما بهنظر من بايد جور ديگري به ماجرا نگاه كرد. اگر نصب دوربينها را مصداق توجه و احترام به مردم بدانيم چون موضوع حقوق مردم مورد توجه جدي ناجاست، آن وقت دوربينها هم اولويت پيدا خواهند كرد. يعني در كنار مرز و امنيت داخلي در اولويت اول قرار ميگيرد. چون دوربين ابزار تحقق احترام مردم است. من معتقدم حفظ امنيت مرزها نبايد به قيمت از دست رفتن اعتماد مردم به ناجا باشد. براي همين بايد موضوع حفظ احترام مردم و به تبع آن موضوع دوربينها در كنار همه مسائل مهم ديگر در اولويت ناجا باشد. مقام معظم رهبري بارها به مسئولان ناجا تأكيد كردهاند كه مردم بايد شما را اميني قوي، مقتدر با رافت ديني و ملزم به رعايت قانون بدانند. اعتماد به پليس بايد آنقدر قوي باشد كه وقتي پليس كسي را دستگير ميكند، مردم به كمك پليس بيايند. بهنظرم اين شاخص اعتماد مردم به پليس است.
- اگر دوربينها در همه كلانتريها نصب شوند، گام بعد نحوه استفاده از اين ابزار است.اين اتفاق چگونه بايد بيفتد؟ تحت نظارت رئيسكلانتري باشد، سر كلانتر يا فرمانده؟
حتما بايد مكانيسم متمركز باشد و بهعنوان يك سامانه تحت نظارت عاليه فرماندهي؛ دقيقا مثل 110.چون قبلا درخواستهاي مردم از كلانتريها گم بود اما با راهاندازي 110، اين مردم هستند كه به كلانتري ماموريت ميدهند و فرماندهي هم ميتواند بهصورت سيستماتيك همه كارها را كنترل كند.در موضوع دوربينها هم بايد مستقيما به فرمانده نيروي انتظامي گزارش داده شود كه مثلا مردم امروز اين ميزان از اين مراكز ناراضي بودهاند. حساسيت در اين ماجرا و در اولويت قرار گرفتن رسيدگي به مشكلات مردم اهميت دارد، وگرنه سيستم دوربين بهتنهايي فايدهاي نخواهد داشت.