«اين جعبه جادويي طلاهايتان را مثل روز اول براق ميكند». اين جمله، ترفند مرد كلاهبردار براي سركيسه كردن طعمههايش بود.
طعمههاي او دختران دمبخت و حتي طلافروشاني بودند كه حرفهاي اين مرد را باور ميكردند و طلاهايشان را داخل جعبه ميگذاشتند تا مثل روز اول براق شوند غافل از اينكه كلاه گشادي سرشان رفته و داخل جعبه جز چند ميخ زنگ زده چيز ديگري نيست.
رسيدگي به اين پرونده از 21 تيرماه سال جاري و با مراجعه زن جواني به پليس فتا تهران بزرگ آغاز شد. زن جوان كه كلاه بزرگي سرش رفته بود از ماجراي آشنايياش با مردي گفت كه قرار بود همسر آيندهاش باشد اما در نهايت كلاه گشادي سرش گذاشت.
زن جوان به ماموران گفت: همه چيز از آن روزي آغاز شد كه من با يك سايت همسريابي آشنا شدم. فكر ميكردم ميتوانم در اين سايت با مردي كه شرايط مناسبي براي ازدواج دارد آشنا شوم.
بعد از مدتي جستوجو در سايت با چند نفر آشنا شدم اما در اين ميان مردي بود كه هم از لحاظ سن و سال و هم از لحاظ ويژگيهايي كه مورد علاقهام بود با من همخواني داشت.
او ميگفت طلافروش است و بيشتر سال را در يكي از كشورهاي اروپايي زندگي ميكند و با جواهرفروشان بزرگ آلمان ارتباط كاري دارد و حرفهايش طوري بود كه رفته رفته به او اعتماد كردم.
- ملاقات پس از 7 ماه
7 ماه از آشنايي اينترنتي زن جوان و مرد طلافروش ميگذشت. مرد طلافروش در اين مدت توانسته بود دل زن جوان را به دست آورد و او را متقاعد كند كه در كار طلا و جواهرات، يكي از حرفهايهاي بازار است.
براي همين بود كه بعد از 7 ماه آشنايي اينترنتي، وقتي به زن جوان پيشنهاد ملاقات داد، او هم پذيرفت.
اين زن گفت: وقتي او را در كافي شاپ ديدم خيلي خوشحال شدم. ظاهر مناسبي داشت و بعد از اينكه كلي با هم صحبت كرديم و از برنامههايي كه براي آينده داشتيم حرف زديم، صحبت به طلا و جواهرات رسيد.
آن مرد نگاهي به طلاهايم كه همراهم بود كرد و گفت طلاهايت خيلي قديمي شده و ديگر رنگ و لعاب ندارد اما ناراحت نباش من جعبهاي دارم كه اگر طلاهايت را داخل آن بگذاري، پس از يك هفته دوباره نو ميشود و ميدرخشد.
زن جوان ادامه داد: حرفهايش باوركردني نبود اما به خاطر اطمينان زيادي كه در اين مدت به او پيدا كرده بودم دستبند طلايم را از دستم باز كردم و به او دادم.
آن مرد هم طلا را از من گرفت و داخل جعبه انداخت. حتي صداي افتادن در داخل جعبه را هم شنيدم. آن روز جعبه را از او گرفتم و پس از قرار ملاقاتم به خانه آمدم.
به همه چيز فكر ميكردم جز اينكه آن مرد كلاه سرم گذاشته باشد. در اين مدت هم با آن مرد صحبت ميكردم و او تاكيد داشت كه زودتر از يك هفته طلاها را از جعبه بيرون نياورم چرا كه تاثيرش را نميگذارد.
بعد از پايان يك هفته وقتي در جعبه را بازكردم متوجه شدم به جاي دستبند طلايم چند ميخ زنگ زده داخل آن است. ازآن به بعد هرچه با آن مرد تماس گرفتم ديگر از او خبري نبود و به همين خاطر با مراجعه به پليس درخواست كمك كردم.
ادعاهاي زن جوان و شيوه سرقت طلاها نشان ميداد كارآگاهان با يك كلاهبردار حرفهاي طرف هستند و به احتمال زياد مرد كلاهبردار طعمههاي ديگري را هم از اين طريق به دام انداخته است.
با تشكيل پرونده تيمي از كارآگاهان پليس فتاي تهران بزرگ به سرپرستي سرهنگ كاكوان ماموريت پيدا كردند تا هر چه سريعتر ردي از مرد كلاهبردار پيدا كنند.
- آغاز يك عمليات پليسي
رئيس پليس فتاي تهران بزرگ درباره شناسايي و دستگيري مرد كلاهبردار ميگويد: كارآگاهان پليس فتا توانستند در همان تحقيقات ابتدايي و با بررسيهاي اينترنتي محل زندگي متهم را در شرق تهران شناسايي و با او ارتباط برقرار كنند.
پس از شناسايي محل زندگي مرد كلاهبردار، ماموران صبح 15 مردادماه طي يك عمليات غافلگيرانه پليسي وي را محاصره و دستگير كردند.
متهم به اداره پليس منتقل شد و تحت بازجويي قرار گرفت. بررسيها نشان ميداد كه وي سابقهدار است و پيش از اين هم به جرم كلاهبرداري دستگير شده و به زندان افتاده است.
اين مرد كه چارهاي جز اعتراف نداشت به ماموران گفت: من دانشجوي انصرافي رشته نرم افزار هستم و به خاطر بيكاري و احتياجي كه به پول داشتم نقشه كلاهبرداري از زنان را كشيدم.
سوژههايم را از بين خانمهايي انتخاب ميكردم كه به دنبال پيدا كردن همسر بودند. مدتي با آنها ارتباط داشتم و وقتي اطمينانشان را جلب ميكردم آنها را به سر قرار ميكشاندم.
بعد به بهانه اينكه طلاهايشان قديمي است و با گذاشتن آنها در جعبه جادويي دوباره نو ميشود، طلاهايشان را ميگرفتم و با تردستي طوري وانمود ميكردم كه آن را در داخل جعبه انداختهام.
اما در واقعيت به جاي طلا چند ميخ زنگ زده داخل جعبه ميانداختم و طلا را طوري كه صاحبش متوجه نشود برميداشتم.متهم در ادامه اعترافاتش گفت: طلاهاي سرقتي را به طلافروشيها ميبردم.اما چون طلاها فاكتور نداشت با چرب زباني و ظاهر مناسبي كه داشتم اعتماد طلافروش را جلب ميكردم و طلاها را ميفروختم.
رئيس پليس فتاي تهران بزرگ در ادامه ميگويد: اين مرد به غير از پرونده زن جوان به دو فقره كلاهبرداري ديگر نيزاعتراف كرد اما از آنجايي كه او از كلاهبرداران سابقهدار است ماموران دست از تحقيقات نكشيدند و توانستند در بازرسي از سيستمهاي رايانهاي وي به اطلاعاتي از 64 نفر ديگر دست پيدا كنند كه اين مرد با آنها به صورت اينترنتي رابطه برقرار كرده و سرشان كلاه گذاشته بود.
- كلاهبرداري از طلافروشان
با دستگيري مرد كلاهبردار و انتشار تصوير او در روزنامه، يكي ديگر از افرادي كه طعمه او شده بود نزد پليس رفت تا از متهم شكايت كند.
او به ماموران پليس فتا گفت: مدتي قبل مرد كلاهبردار به طلافروشيام آمد و مدعي شد جعبهاي دارد كه اگر طلاهاي قديمي را به مدت يك هفته داخل آن بگذاريم دوباره درخشندگيشان را به دست ميآورند.
چون قرار بود همه اين كار را در مقابل چشمان خودمان انجام دهد، به او اعتماد كردم و يك دستبند قديمي كه مدتي قبل به مبلغ 15 ميليون تومان از مشتري خريده بودم را به او دادم و مرد كلاهبردار هم آن را به داخل جعبه انداخت و بعد جعبه را تحويلم داد.
قرار شد يك هفته بعد برگردد و در صورت رضايت من دستمزدش را بگيرد اما بعد از 3 روز به گفتههاي مرد شك كردم و در جعبه را باز كردم.آن موقع بود كه متوجه شدم چه كلاهي سرم رفته و به جاي طلا، داخل جعبه چند ميخ زنگ زده بود. به گفته سرهنگ كاكوان، تحقيقات از مرد كلاهبردار ادامه دارد و شاكيان ميتوانند براي شكايت به پليس فتا تهران مراجعه كنند.
منبع: همشهري سرنخ