شعاري كه معترضان انتخاب كردهاند «بوي گندش بالا آمد» در ظاهر ارتباط با بحث زباله دارد اما اتفاقا بحث اصلي بوي گند مفاسد سياسي و زدوبندها در لبنان است كه مردم را اذيت ميكند. دولت لبنان در حال حاضر واقعا ناكارآمد است، مردم در خدمات عمومي ازجمله آب و برق با مشكل روبهرو هستند و به اين شرايط اعتراض دارند.
سهمخواهي موجود در لبنان براساس گروههاي مذهبي از شيعه، سني، مسيحي و دروزي هم براي مردم ديگر غيرقابلقبول است. چون اين سهمدهي براساس شايستگيها نيست و تنها براساس مذهب صورت ميگيرد. علاوه بر اين لبنان يك سال و نيم است كه رئيسجمهور ندارد. دوران فرماندهي ارتش بهتازگي تمام شد و آن را تمديد كردند.
مهلت پارلمان 2سال است به پايان رسيده، انتخابات برگزار نشده و فعاليتش تمديد شد. تمام نهادهاي لبنان دچار مشكلاتي هستند و مشروعيت لازم را ندارند. تمام اين مسائل دستبهدست هم داده و باعث ورود مردم به صحنه شده است. عمدهترين نيروي وارد شده به اين ماجرا نيروهاي جريان آزاد به رهبري ميشل عون هستند. درست است كه بحثهاي اجتماعي اكنون مطرح شده اما يكي از اعتراضهاي جدي معترضان اين است كه چرا رئيسجمهور لبنان انتخاب نميشود و دولت چرا بايد اختيارات رئيسجمهور را تصاحب كند. اعتراضها حالا در لبنان بهخاطر مجموع اين شرايط تبديل به حركتي فرامذهبي در اين كشور شده است.
لبنان داراي خلأهاي متعددي است. درصورت استعفاي دولت هم اين خلأها بيشتر خواهد شد. تمام سلام نخستوزير تهديد به استعفا كرده. اما اگر او استعفا كند بارديگر خودش مسئول تشكيل دولت بهعنوان دولت سرپرست ميشود. دولت سرپرست در مقابل مردم پاسخگويي ندارد اما عملا قدرت را در اختيار ميگيرد. جامعه لبنان ميان جريانهاي 14مارس و 8مارس دوقطبي شده و چون در عمل امكان توافق وجود ندارد تمام سلام درصورت استعفا هم بدون پاسخگويي در مقام خود باقي ميماند.
لبنان حالا اسير ديكتههاي خارجي است. ميشل عون رئيس بزرگترين فراكسيون مسيحي مجلس است. چون رئيسجمهور لبنان از مسيحيهاي ماروني است طبق عرف بزرگترين فراكسيون مسيحيهاي ماروني نامزد رئيسجمهور را معرفي ميكند. عربستان اما موافق به قدرت رسيدن ميشل عون بهخاطر همپيماني او با حزبالله نيست و به همينخاطر نظام سياسي در لبنان قفل شده است. گسترش خلأها در فضاي سياسي لبنان ميتواند باعث شود كه اعتراضهاي كنوني به يك شورش عمومي غيرقابل كنترل تبديل شود.
لبنان متحمل ضربههاي پيدرپي در ماههاي گذشته شده است؛قطببندي داخلي سياسي، انعكاس حوادث سوريه در اين كشور، فلج شدن توريسم كه يكي از پايههاي اقتصاد لبنان است و علاه بر اين نبود يك دولت پاسخگو همه باعث بهوجود آمدن يك بحران شده است.
در دولت سهامي هر گروهي تنها پاسخگوي مقامهاي خودشان هستند و كسي پاسخگوي ملت نيست. اين سهمخواهيهاي سياسي آفتي است كه به جان لبنان افتاده است. مردم لبنان تا همين قدر توانستهاند اين شرايط را تحمل كنند و در مقابل مشكلاتي مثل نرخ بيكاري بالا، تورم، تعطيلي صنعت گردشگري و بحران در ارائه خدمات عمومي بيشتر از اين نميتوانند ساكت باشند.
هيچ كشوري در دنيا مانند لبنان نيست كه 17ميليون جمعيت داشتهباشد اما فقط 5/3ميليون نفر از اتباع آن در داخل كشور باشند. خروج لبنانيها بهصورت عمده به مشكلات اقتصادي و امنيتي بازميگردد و حالا مردم بهدنبال راهحلي هستند. قطببندي مذهبي، طايفهاي و سياسي در لبنان قويتر از احساس وفاداري ملي در ميان گروههاي سياسي لبنان است. در اين شرايط لبنان تنها درصورتي ميتواند بحران را پشت سربگذارد كه وفاداري حزبي به وفاداري ملي تبديل شود.
- كارشناس مسائل خاورميانه