بعد به ابراهیم فرمودند: «آقا ابراهیم! یک کم ما را نصیحت کن!»
شهادت جوانان و نوجوانان دو گردان کمیل و حنظله در عملیات والفجر مقدماتی، در قلب فکه، پس از پنجروز محاصره و تشنگی و تسلیم نشدن حتی یک نفر از این دلاورمردان، از وقايع درخشان دفاع مقدس است که مانند بسیاری از حوادث و مقاطع هشت سال دفاع مقدس کمتر به آن پرداخته شده است.
متن پیش رو سخنرانی حجتالاسلام پناهیان در یادواره 300 شهید نوجوان گردانهای کمیل و حنظله و شهید حاجابراهیم هادی علمدار کانال کمیل است که با محوریت شخصیت معنوی شهید هادی و ضرورت الگوسازی برای نسل امروز بیان شده است
- آقا ابراهیم!یک کم ما را نصیحت کن
حماسه کانال کمیل در میان لحظات سراسر پرنور دفاع مقدس، واقعا برجسته است، اما درعین حال، کانال کمیل به شهید ابراهیم هادی افتخار میکند و این شهید برای گردان کمیل و کانال کمیل یک افتخار جاودانه است.
اگر مردم تهران بخواهند یک نمونه از بهترینهای خودشان را ذکر کنند، خوب است که شهید ابراهیم هادی را مثال بزنند و بگویند: «بچه تهرونی؛ مثل شهید هادی». شما میدانید که مرحوم آقای دولابی(ره) اهل تعارف و مبالغه نبودند.
ایشان وقتی ابراهیم هادی را که یک جوان بیست ساله بود، دیدند، صبر کردند تا جمعیت برود.
بعد به ابراهیم فرمودند: «آقا ابراهیم! یک کم ما را نصیحت کن!» و آقا ابراهیم با شرمندگی سرش را پایین میاندازد که حاج آقا! چه میفرمایید؟!» ولی بهنظر بنده آقای دولابی این سخن را با اعتقاد گفتهاند.
- چرا تندیس «شهید هادی» در زورخانهها نصب نمیشود؟!
بهنظر شما جوان شاخص تهرانی در دهه ۶۰ جز ابراهیم هادی کیست؟! اگر کسی میخواهد یک نمونه از نسل انقلاب را ببیند، باید به پابوس شهید ابراهیم هادی برود.
البته این بر اساس آگاهیهایی است که ما داریم. به آسمان که نگاه میکنید، برخی از ستارهها پرنورترند چون به ما نزدیکترند. البته ستارههایی هم هستند که بزرگترند اما از ما دورترند و ما نورشان را زیاد واضح نمیبینیم.
بالاخره آن ستارههایی که به ما نزدیکترند، راهنمای ما هستند؛ مثل ستاره قطبی و ما راه خودمان را از موقعيت ستاره قطبی تشخیص میدهیم. از کنار شهید ابراهیم هادی عبور نکنید!
من واقعا ماندهام که چرا در تمام گودهای زورخانه در سراسر کشور، تندیس شهید ابراهیم هادی نصب نمیشود؟! البته مرقد مطهر تمام شهدایی که اهل گود زورخانه بودند را متواضعانه میبوسم، ولی شهید ابراهیم هادی یک اعجوبه دیگری است.
- ابراهیم خیلیها را متحول کرد
او یک ورزشکار جوانمرد بود. کسی که آن هیکل ورزشکاری و آن منش جوانمردی را داشته باشد، طبیعتا مورد توجه جوانان دیگر قرار میگیرد.
یکبار که با آن هیکل ورزشکاری و ساک دستی به سمت زورخانه میرفت، رفقایش به او میگویند: «دو تا دختر محل، دنبال تو افتاده بودند و درباره تو حرف میزدند.
ماشاءالله خوب دلبری میکنی!» از فردا دیگر ساک ورزشی برنمیدارد و لباسهای ورزش خودش را داخل یک کیسه میگذارد. یک پیراهن گشاد میپوشد و روی شلوار گشاد و کهنهاش میاندازد.
بهحدی که جوانهای محل حیفشان میآمده و به او میگفتند: همه آرزو دارند هیکلی مثل تو داشته باشند و یک لباسی بپوشند که این هیکل را نشان بدهد!
او گفت: من نمیخواهم عامل انحراف ذهن جوانهای دیگر بشوم. ستادهای امر به معروف و نهی از منکر و جوانهایی که دوست دارند در محلهشان کار فرهنگی کنند، یکی از الگوهای بینظیرشان شهید ابراهیم هادی است؛ روش این شهید را مطالعه کنند.
گویا او از تئوریسینهای روشهای تعلیم و تربیت، به این روش آگاهتر بوده است، او بر اساس غریزه مؤمن که امیرالمؤمنین(عليهالسلام) فرمود: «الْمُؤْمِنُ غَرِیزَتُهُ النُّصْحُ» (غررالحکم/۱۳۰۵) میدانسته که هر کسی را چگونه باید جذب کند؟ داستانهای زیادی از او نقل شده که چه جوانهایی را تغییر داده و از کدام نقطه به کدام نقطه رسانده است؛ از هرزگی به حضور در جبهههای جنگ رسانده است.
- اذان شهید هادی
او حتی توانسته بود عراقیهایی را جذب کند و اینطرف بیاورد که در جبهه مقابل و در سنگر خودشان در حال تیراندازی بودند. در یک سحرگاهی در یک جای بحرانی از جنگ، تصمیم میگیرد اذان بگوید.
همه به او میگفتند: «چه شده که الان میخواهی اذان بگویی؟» ولی او دلیلش را برای هیچ کسی توضیح نمیدهد و با صدای بلند مشغول اذان گفتن میشود. وقتی که اذان میگوید: به سمت او تیراندازی میکنند و یکی از تیرها به گلوی او میخورَد.
همه میگویند: «چرا این کار را انجام دادی؟!» بعد او را داخل سنگر میبرند و در حالی که خون از بدنش جاری بود، کمکهای اولیه امدادی را برایش انجام میدهند.
بعد از مدتی ناگهان میبینند که عراقیها با دستمال سفید دارند میآیند اینطرف. اول فکر میکنند شاید این فریب دشمن است.
لذا اسلحهها را آماده میکنند، اما بعد میبینند که این عراقیها با فرمانده خودشان تسلیم شدهاند. میگویند: چرا تسلیم شدید؟
میگویند: آن کسی که اذان میگفت کجاست؟ گفتند: او یکی از بچههای ما بود که شما به او تیر زدید. گفتند: ما به خاطر اذان او تسلیم شدیم و ماجرای خودشان را توضیح میدهند... این اثر نَفَس یک جوان ورزشکار است که اهل گود زورخانه بود.
- تا حالا باید همه جهان، ابراهیم هادی رامیشناختند
او در دوران دبیرستان در ورزش کشتی، قهرمان بود و میگفت: من همیشه در کُشتی مراقب بودم که روی نقطه ضعفهای حریفم انگشت نگذارم.
در حالی که رسم کشتی این است که طرف مقابل را از روی نقطهضعفهایش به زمین میزنند. این نشان میدهد که ابراهیم هادی فوق قهرمان و فوق پهلوان بوده است.
شهید هادی درعینحال خیلی شوخ بود و شجاعت بینظیری داشت. متاسفانه مدیریت فرهنگی ما کارآمد نبوده و الّا تا حالا ابراهیم هادی را همه جهان میشناختند.
مدیران فرهنگی ما در طول این سی و چند سال غالبا از توانایی و درایت لازم در تولید محصولات فرهنگی برخوردار نبودهاند که اگر بلد بودند، بچههای دبستانی ما شهید هادی را میشناختند.
- توصیه به فیلمسازان و هنرمندان جوان
این شهید عزیز آنقدر داستانهای پرماجرا و جذابی دارد که افسانههای فیلمهای اکشن و جنگی غربی به پایش نمیرسند. ما فیلمهای جنگی و چریکی غربی و شرقی کم ندیدهایم، ولی بسیاری از آنها افسانه هستند.
اگر کتاب «سلام بر ابراهیم» را بخوانید؛ یقینا افسانههایی که به دروغ برای شما ساختهاند و پرداختهاند پیشتان رنگ میبازند.
به علاقهمندان فیلمسازی هم میگویم: اگر هنرتان ضعیف است، بیایید برای شهید ابراهیم هادی کار کنید؛ هنرمند خواهید شد. او خودش شما را هنرمند خواهد کرد.
داستانهای او به شما تکنیک کار خواهد داد. فقط مثل خودش به سمتش بروید؛ او خیلی اخلاص داشت.
در بین ویژگیهای برجسته ابراهیم هادی، اگر بخواهم یک ویژگی برتر او را بگویم، باید اخلاص او را بگویم که دغدغه اصلی او در تمام طول عمرش بود.
او دقت میکرد که «کار برای خدا باشد» و این یکی از تکیهکلامهایش بود و میگفت: «کاری که مخلصانه نباشد به درد نمیخورد.»
- کتاب« سلام بر ابراهیم» را بخوانید
همینجا باید عرض کنم با خواندن یکبار دیگر اين كتاب، همه زیباییهای نهفته در هشت سال جنگ برایم زنده شد.
بنده مبلغ یک کتاب هستم؛ کتاب «سلام بر ابراهیم» که نویسنده محترم کتاب میفرماید: وقتی که کتاب را تمام کردم، استخاره بلد نبودم و تمرین نداشتم، ولی قرآن را باز کردم و نیت کردم که خدایا! اسم کتاب را چه بگذارم؟ اول صفحه آمد: «سَلَامٌ عَلىَ إِبْرَاهِیم» (صافات/۱۰۹)
برای جوانهایی که اهل تفریح و خوشگذرانی هم هستند، پیشنهاد میکنم این کتاب را بخوانند تا ببینند که با کتاب هم میشود تفریح کرد.
این کتاب، کتابی نیست که از زندگی کسی برای ما حرف بزند که اهل ظواهر معنوی یا ادعای حزباللهیگری باشد.
شما بعد از خواندن چند صفحه از این کتاب متوجه میشوید که شهید هادی اصلا اهل این چیزها نبود.
شما با خواندن این کتاب، میتوانید یک آدم حسابی را از نزدیک تجربه کنید.من مطمئن هستم کسانی که به دین ما متدین نیستند و اصلاً مکتب ما را نمیشناسند، اگر با ابراهیم هادی آشنا بشوند، به مکتب ما احترام خواهند گذاشت و به ما خواهند گفت: خوشبهحالتان.
منبع:همشهريپايداري