امروز با وجود شوراهاي شهر اما تشكيل پارلمانهاي محلي به آرزويي براي دستاندركاران امور شهري تبديل شده است؛ پارلماني كه بهصورت نظاممند و محله به محله بر امور مردم مديريت داشته باشد.از ابتداي تشكيل شوراهاي شهر موضوع تشكيل شوراياريها حداقل در تهران مورد توجه قرار گرفت و اعضاي شوراي شهر تهران تلاشهاي بسياري براي شكلگيري آن انجام دادند. با اين همه مسيري كه شوراياريها از ابتداي تشكيل در سال 1379تاكنون طي كردهاند دست كمي از شوراهاي شهر نداشت وبسيار پر پيچ و خم و پرچالش بود و باعث شد تا هم شوراي شهر و هم شوراياريها با ايدهآل خود فاصله معنا داري پيدا كنند.
قدر مسلم جايگاه رفيع شورا و شوراياريها ميتواند در انعكاس سريعتر و قدرتمندانهتر درخواستها و مشكلات مردم به سطوح بالاتر حاكميت منجر شود اما در شرايطي كه ارتباط مؤثري ميان دولت با شوراهاي شهر وجود ندارد و مديريت يكپارچهاي بر شهر و دستگاههاي خدمات رسان آن حاكم نيست و حتي بدنه اجرايي شهرداريها هم در برابر وظايف نظارتي شوراهاي شهر مقاومت ميكنند و اهتمام جدي به همكاري با شوراياريها نشان نميدهند نميتوان انتظار بالايي از نهادينه شدن مردم سالاري داشت. از همه بدتر اينكه مردم نيز هنوز اطلاعات كافي از حيطه وظايف و اختيارات شوراها و شوراياريها ندارند و هنگام مراجعه به آنها درخواستهايي مطرح ميكنند كه اغلب ربطي به شوراها ندارد.
واقعيت اين است كه وقتي 70درصد جمعيت كشور ايران شهرنشين هستند چارهاي پيشروي مديران اجرايي باقي نميماند جز اينكه براي اداره شهر و پاسخگويي به مطالبات مردمي مسئوليتها و وظايف را هرچه بيشتر خرد كنند و اداره امور در ابعاد محلي را مورد توجه قرار دهند تا سرعت پاسخگويي و حل مشكلات بالاتر برود.
اما تفكر سنتي حاكميت و مقاومت در برابر واگذاري برخي از اختيارات و عدمتفكيك امور ملي از محلي به همراه ساختار غلط شكلگيري شوراها در بحث مدلسازي محلي روند تحقق پارلمانهاي محلي را كند ميسازد. حداقل در بحث تشكيل شوراها بهتر بود كه تجربه فعاليت شورايي ابتدا از محلات آغاز ميشد و بعد به سطح شهر ميرسيد.