بهتر است از اولِ اول شروع كنم. روز پانزدهم دي 1379 بود؛ روزي كه دوچرخه متولد شد. بنابراين امروز روز بسيار بسيار خاص و غيرطبيعي و اسرارآميز و مرموزي است! نه، اشتباه نكنيد، روز تولد دوچرخه نيست! چهقدر شما كم طاقت تشريف داريد! عرض كردم كه تولد دوچرخه پانزدهم دي است و حتماً آنروز هم با يك ويژهنامهي تپلمپل و شنگولمنگول خدمتتان خواهيم رسيد و از خجالتتان در ميآييم!
امروز، در واقع روزي است كه دوچرخه به شمارهي 800 رسيده است. يعني به عبارتي از انتشار اولين شمارهي دوچرخه تا امروز، 164 ماه، يا 763 هفته، يا پنجهزار و 341 روز، يا 128هزار و 184ساعت، يا هفت میلیون و 691هزار و 40دقيقه، يا 461میلیون و 462هزار و 400ثانيه، يا 461میلیارد و 462میلیون و 400هزار ميليثانيه از انتشار دوچرخه گذشته است! و حالا دوچرخه اينجا ايستاده است؛ در صفحهي 14هزار و سيصد و چهل و سومش!
بله! اين صفحه، 14هزار و سيصد و چهل و سومين صفحهي دوچرخه از اول تا حالاست! باوركردنش كمي سخت است، چون اين عدد، فقط يك عدد خشك و خالي نيست. شما را نميدانم، اما براي ما كه يك عمر است! عمر نوجوانهاي قد و نيم قد پنج دوره؛ از متولدهای دههي شصت و نيمهي اول دههي هفتاد، كه از همراهان اوليهي دوچرخه بودند و حالا بعضيهايشان اينروزها همكار دوچرخهاند، بگيريد تا متولدهای نيمهي دوم دههي هفتاد و دههي هشتاد كه از مخاطبان اصلي امروز دوچرخه هستند.
دوچرخه تا امروز (با احتساب 9 صفحهي بعدي اين شماره!) 14هزار و سيصد و پنجاه و دو صفحه براي دوچرخهايها و دوهزار و چهارصد و هشت صفحه براي سهچرخهايها چاپ كرده است. از ميان صفحههاي دوچرخه، صفحههايي بودند كه الآن نيستند، يا صفحههايي هستند كه قبلاً نبودند. مثلاً صفحههاي خبر، خانهي فيروزهاي، چراغراهنما، چشمهها، گردون، هزار و يك شب، سينما، ورزش، نامهها، هنر، چرخسبز، راهدانش، چرخفلك و دور دنيا با دوچرخه، از جمله صفحههايي هستند كه از اول همراه دوچرخه بودند و بعضيهايشان هيچ وقت كمرنگ نشدهاند. از طرفي صفحههايي مثل دوخرچه، جزيره، كتوني، لوح نقرهاي، دماسنج و پنجره، صفحههايي هستند كه در ميانهي راه به دوچرخه اضافه شدند و تا به امروز همراه دوچرخه هستند. يا حتي صفحههايي مثل كولهي سردبير، خبرنگار افتخاري، تكچرخ، خورجين سردبير، مدرسه، پوشه، گزارش، جهان، 16+8، 16+16، تلويزيون و هنر روز، صفحههايي بودند كه زماني متولد شدند و امروز ديگر وجود ندارند.
دوچرخه، در اين سالها، همه شكل و اندازهاي به خود ديده است؛ هشت صفحهاي، 16 صفحهاي، 24 صفحهاي، 32 صفحهاي و 36 صفحهاي، حتي 8 صفحهاي كلهپا و حتي 8 صفحهاي قطع روزنامهي همشهري هم بوده است. جلددار و بيجلد يا با كاغذهاي متفاوت چاپ شده است. ويژهنامههاي جامجهاني، جام ملتهاي اروپا، بازيهاي المپيك، هري پاتر، جشنوارهي فيلم فجر، جشنوارهي فيلمهاي كودك و نوجوان، آثار نوجوان، طنز و سرگرمي، نوروز و ويژهنامههاي تابستاني سايهي خيس، پنكه، فارنهايت 104، ظهر تابستان، موضوعي و... را تجربه كرده است.
اما واقعيت اين است كه دوچرخه هرچه كه بوده يا هرچند صفحه كه داشته، هميشه دوچرخه بوده و هميشه دوچرخه است. هر كس اسم آن را ميشنود، يا امروز خوانندهي دوچرخه است و نام آشنايي را شنيده و ذوق ميكند، يا در دوران نوجواني دوچرخه ميخوانده و امروز با خاطرهي آنروزها از اين نام لذت ميبرد.
ما امروز با شما اينجا ايستادهايم؛ در صفحهي 14هزار و سيصد و چهل و سوم در هشتصدمين شمارهي دوچرخه. تا شمارهي هزارم دوچرخه، حداقل چهار سال باقي مانده و شايد شما كه امروز نوجوانيد، آنروز مخاطب دوچرخه نباشيد. يا آنهايي كه امروز كودكند، آنروز مخاطب دوچرخه خواهند بود.
پس بياييد يك قرار كوچك بگذاريم. قرارمان چهارسال بعد، همينجا، در هزارمين شمارهي دوچرخه. مهم نيست چند سالتان باشد يا مهم نيست مشغول چه كاري باشيد. چهار سال بعد، هزارمين شمارهي دوچرخه را همه با هم ورق ميزنيم و به ياد هزار شماره دوچرخه ميافتيم. پس قرارمان را گذاشتيم. يادتان نرود ها...!