توليد فيلمهايي اندك از كارگردانان زن خود دليلي بر ادعاي بالاست. طرفه آنكه خون تازهاي كه عمدتا به سينماي ايران تزريق ميشود از سوي خود اهالي سينما و بدنه آن است. دختران سينماگران راحتتر به اين دنيا قدم ميگذارند تا آن دختر شهري و روستايي علاقمند و تحصيلكرده سينما...
نرگس آبيار با پيشينه نويسندگي ادبيات داستاني در اولين تجربه سينمايي خود در سال 91 سراغ مضموني بسيار آشنا رفته است. شرح حال زندگي يك زن معمولي شهري و روزمرگيهاي او. اشياء از آنچه در آينه میبينيد به شما نزديكترند قبل از شيار 143 ساخته شده بود اما ديرتر از آن اكران گرديد. موفقيت شيار 143 بدلايل خاص باعث شد اين فيلم اول آبيار كمتر ديده شود. او در اين فيلم زندگي زني به نام ليلا(با بازي گلاره عباسي) را روايت ميكند كه همراه همسر بيمسئوليت و فرزند خردسالش روزگار مي گذراند. او كه باردار هم هست روزي براي مهيا شدن براي مهماني دادن به مشكلي عجيب بر ميخورد...
آنچه نرگس آبيار در اشياء از آنچه در آينه میبينيد به شما نزديكترند؛ قصد روايتش را داشته دستمايه آثار فراواني در اين چهل سال اخير سينماي ايران بوده است. روزمرگي و غرق شدن در اين باتلاق يك روايت بشدت تكراري است. اما اهميت موضوع آنقدر كلان است كه يك هنرمند ششدانگ ميتواند با زباني تصويري حرف تازهاي از اين روزمرگي دربياورد. كاري كه نرگس آبيار هيچ تبحري در آن نشان نداده است و فيلمش راكد و بدون هيچ تحركي فقط تصاوير پشت سرهم جلوه گري ميكند.
فيلم اشياء از آنچه در آينه میبينيد به شما نزديكترند يك زن و شوهر دارد كه هيچكدام براي تماشاگر جذبهاي ايجاد نميكنند. فريد و ليلا مستاجر دو زن مسن هستند كه دست برقضا و برخلاف تصور عمومي جامعه مالكين موجهي تصوير شدهاند. همين زن و شوهر يك فرزند دوساله هم دارند. به اينها قضيه ميهماني ليلا و داستان كذايي شكسته شدن بشقاب را اضافه كنيد. هيچكدام از اينها انگارهاي براي كشش و پرداخت كاراكترها ايجاد نميكند و فيلم اشياء از آنچه در آينه میبينيد به شما نزديكترنداز ابتدا تا انتها فقط و فقط تكرار چرخشهاي يك زن به دور خود است.
در حقيقت در فيلمهاي زن محور تماشاگر بايد با داستانكي خاص ارتباط برقرار كرده و سپس با كاراكتر آشنا شود. نرگس آبيار اصلا ليلا را كالبد شكافي نكرده و در مواقعي حتي تماشاگر نسبت به او بدبين ميشود. در واقع هيچ زنجيرهاي دراماتيك در اشياء از آنچه در آينه میبينيد به شما نزديكترند ديده نميشود و همه داستانكها از هم منقطعند.
ليلاي اين فيلم در مواقعي نماد زن فرمانبردار پنجاه سال پيش است كه حتي از شوهر تنبل و عوپي خويش تمكين ميكند و دلخوشيهاي معدود و جزيي دارد و باردارياش بزرگترين دلخوشي اوست و از سوي ديگر همين ليلا اهل دروغ و دغل است و با همسايهها حتي بر سر چيزهاي كم اهميت رو راست نيست. او حتي پس از شكسته شدن بشقاب چيني طرح دار؛ در نقش يك دزد تمام عيار ظاهر ميشود و قاچاقي وارد اتاق همسايه ها مي گردد.اينها همه تضادهاي ويرانگر در شخصيت ليلاي فيلم اشياء از آنچه در آينه میبينيد به شما نزديكترند ؛ هستند كه باعث ميشوند مدام تماشاگر از شخصيت اصلي فيلم دورتر شود.
تصور كنيد اگر ماجراي شكسته شدن بشقاب چيني طرح دار به گونه اي ديگر مطرح مي شد اصلا ديگر بحراني در فيلم وجود نداشت؟ بارداري ليلا؛ اخلاق مزخرف شوهر او؛ همسايه ها و موارد ديگر داستانك ها دم دست نرگس آبيار بودند با اين همه شكسته شدن يك بشقاب و طرح ليلا براي جايگزين كردن آن حتي با كف رفتن مشابه اين بشقاب از اتاق همسايه راه را بر هرگونه همذات پنداري با وي بسته است.