روزنامه ايران ستون سرمقالهاش را به قلم «لوبومیرزائورالک» وزیر امور خارجه جمهوری چک اختصاص داد و با تيتر«تلاش برای احیای روابط سنتی با تهران»؛نوشت:
امسال ما دو سالگرد- نودمین سالگرد برقراری روابط دیپلماتیک و هشتاد و پنجمین سالگرد امضای پیمان دوستی بین ایران و چکسلواکی- را جشن میگیریم. 90 سال پیش دو کشور روابط دیپلماتیک را برقرار کردند و 85 سال از زمانی که ایران و چکسلواکی(سابق) پیمان دوستی را امضا کردند میگذرد. این واقعیات نشان میدهند جمهوری اسلامی ایران جزو نخستین کشورهای غیر اروپایی است که چکسلواکی روابط خود را با آن برقرار کرد و توسعه داد. به علاوه نشان میدهند که این روابط چقدر عمیقاً ریشه دار هستند و سفر جاری مرا از چشمانداز مناسبی برخوردار میسازند. من نخستین وزیر خارجهای هستم که بعد از سالها از ایران دیدار میکنم. خرسندم که دلیل محکم تاریخی مبتنی بر بازسازی دوستی دیرینه میان دوکشور برای سفرم وجود دارد.
من در طول دوره فعالیت سیاسی خود همیشه معتقد واقعی به یافتن راه حلهای دیپلماتیک برای مشکلات جهان بوده ام. بنابراین خوشحالم که مذاکرات طولانی بین ایران وکشورهای 1+5 نهایتاً منجر به توافق در خصوص برنامه هستهای ایران شده است. این رویکرد اگر به قدر کافی مورد استفاده قرار گیرد راه را برای حل بسیاری از مسائل منطقه هموار میکند و روابط کشورهای منطقه را اصلاح میسازد. با توجه به شرایط جاری منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، ما شدیداً به چنین رویکردی نیازمندیم. اجازه بدهید یادآور شوم در این خصوص مقالهای اخیراً نظر اینجانب را جلب کرد.
این مقاله را همکار و همتای اینجانب جناب آقای ظریف تحت عنوان «ضرورت راهبرد همه جانبه برای مبارزه با افراطگرایی خشن» نوشتند. من به طور ویژه ایده تمایل مشترک جامعه جهانی مبنی بر شکست دادن داعش و همه گروههای افراطی وابسته به آن را و همچنین جلوگیری از تمامی مظاهر خشونتهای فرقهای در همه جای جهان را مورد توجه قرار داده ام. بسیار مهم است که چنین پیام قوی را از جمهوری اسلامی ایران میشنویم مبنی بر اینکه همکاری علیه نیروهای شرارتآمیز که تحت عنوان اسلام عمل میکنند از بیشترین اهمیت برخوردار است. بسیار خرسندم که میتوانم تأکید نمایم به طورکامل با ایران در این زمینه توافق داریم. جمهوری چک فعالانه از تمامی تلاشها که ممکن است به شکست داعش و حکومت وحشیانه آن در بخش هایی از سوریه و عراق منتهی شود حمایت میکند. ما در این راستا در اشکال مختلف اعم از اهدای مهمات به دولت عراق و شرکت در طرحهای غیرنظامی فعال هستیم. ما همچنین تلاشهایی را برای کمک به پناهجویان این دو کشور از طرق مختلف بهعمل آوردهایم. دولت چک همیشه دستیابی به امکانات بیشتر و راههای افزایش حمایت از مردم متأثر از جنگ را مورد عنایت قرار داده است.
همانطوری که قبلاً متذکر شدم من پیوسته از ایده حل اختلافات میان مردم و دولتها با بهرهگیری از راههای دیپلماتیک در هر جایی که ممکن و عملی باشد طرفداری کردهام. این مهم دلیل دیگری است که امیدوارم روابط سیاسی و همچنین روابط دو کشور در سایر ابعاد احیا و تقویت شود. خیلی طبیعی است که دو کشور در قبال همه موضوعات و شرایط، توافق نداشته باشند اما لازم است در خصوص تمامی این موضوعات صحبت کنند و مصالحه صلحآمیز و پایدار را پیدا کنند. یکی از راههای مهم برای ساختن و اصلاح روابط بین کشورهای دنیا و جلوگیری از تضادها و جنگ میان آنها، افزایش و فعال کردن همکاریهای اقتصادی است. ما در اروپا این را مخصوصاً خوب میدانیم. به همین دلیل هیأت اقتصادی - بازرگانی نسبتاً بزرگی مرکب از نمایندگان تقریباً 50 شرکت چکی که تعدادی از آنها دارای شهرت در تاریخ صنعت طولانی چک هستند مرا در این سفر همراهی میکنند. حضور آنها یادآور این است که از قبل همکاری فراوان و مفیدی میان دو کشور وجود داشت و لذا زمینهای برای توسعه همکاری وجود دارد. علاقهمندم در میان زمینههای ممکن همکاری، مخصوصاً حمل و نقل عمومی، حمل و نقل هوایی غیرنظامی، مدیریت و تصفیه آب، دارو، مراقبتهای بهداشتی، لوازم و تجهیزات پزشکی، کشاورزی، ماشین آلات، معادن، ساختمان، علوم و فناوری را متذکر شوم.
مسلماً طیف وسیعی از گزینههای همکاری گشوده خواهد شد و من مطمئن هستم که حداقل تعدادی از آنها باید توسعه یابند. در کنار این جنبههای خیلی عملی، اجازه دهید اهمیت ساخت پلهای فرهنگی میان مردم دو کشور را مورد تأکید قرار دهم. مایلم مراتب قدردانی را از اینکه دولت ایران از کرسی استاد زبان و فرهنگ فارسی در دانشگاه پراگ حمایت میکند بهعمل آورم. امید است این امر، مجدداً سنت دیرینه مطالعات ایرانی را در دانشگاههای چک برقرار نماید. به علاوه امیدواریم این تحول به احیای مطالعات چکی در جمهوری اسلامی ایران کمک کند. همان طوری که در طول این متن متذکر شدم روابط خوب میان جمهوری اسلامی ایران و جمهوری چک مبتنی بر سنت خوب و دیرینه است و من به روشن و درخشان بودن این روابط در آینده خیلی امیدوار هستم و سفر من به تهران به رقم خوردن این آینده کمک خواهد کرد.
- این را تاریخ میگوید
احمد مسجدجامعی . عضو شورای شهر تهران در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
این را تاریخ میگوید اینروزها سرگرم بازبینی تولیدات سینمایی کشور هستم. تلخترین و شادترین صحنهها، همیشه جایی است که پای یک کودک، مستقیم و غیرمستقیم، به میان میآید. حتی در ارزیابی فیلمهای موفق ایرانی، رویکرد منتقدان جشنوارههای داخلی و خارجی، به نحوه تلقی و نگرش پدیدآورندگان به موضوع کودک بستگی دارد. نمونههای آن را در «خانه دوست کجاست»، «رنگ خدا»، «بچههای آسمان» و... شاهد بودیم.
اینها همگی در دنیای خیالی سینما بوده است. اما اگر در صحنه واقعی، جفایی به کودکان شود، طبیعتا تأثیر و تلخی آن هیچگاه از کامها زدوده نخواهد شد. دو، سه روز پیش، جامعه جهانی بهتصادف شاهد یکی از تلخکامیهای دردناک روزگار عسرت انسان و انسانیت بود و در آن، جنازه کودک سهسالهای که کفشهایی مشکی بر پا و لباسی به رنگ قرمز بر تن داشت، در ساحل دریای شوم و شور مدیترانه امروز پیدا شد. این شاید نشانهای نمادین از سیاهدلی جنگافروزان و سرخگونگی خون مظلومان بود که صدها نفر آنها بیآنکه سلاحی در دست گرفته و خونی ریخته باشند، در همین دریای مدیترانه برای همیشه ناپدید شدند. پاسدار حضور معنادار عکاسی باشیم که هیچ راهی جز بیان واقعی این شقاوت فاجعهبار نیافت؛ که اگر او نبود هیچ نشان و نشانهای در هیچ کجای عالم از کودک خردسالی نمیماند که برادر پنجسالهاش نیز، حتی در غربت و تلاطم امواج سیاه مرگ، او را تنها نگذاشت. ستایشگر فضای رسانههایی باشیم که این بیداد را فریاد کردند و جریانی جهانی از لطف و انسانیت در برابر ظلم و شقاوت ساختند.
و نیز اشک بریزیم بر سرنوشت کسانی که قربانی نظامهای متحجر و جریانهای زیادهطلب و تمامیتخواه سیاسی و مثلا دینی شدهاند. آنها که راه زندگی عادی را بر مردم بسته و زمینهساز مرگهای مظلومانه و خاموش در گوشه و کنار عالم شدهاند. بیشک این روند باطل در همین جا متوقف نخواهد ماند و اگر برای پایانبخشیدن به آن فکری نشود، حتی ریشه بهاصطلاح فاتحان امروزین را برخواهد کند. دور و دیر نیست که سوگمندانه شاهد تکرار این رویدادها در گوشهای دیگر از همین جهان کمیتزده باشیم و صورت دیگری از برآمدن ایدئولوژیهای خشونتطلب و خلقالساعه را در همین کشورهای پشتیبان تروریسم امروز ببینیم؛ این را تاریخ میگوید.
- به کدامین گناه کشته شدند؟
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
آیلان؛ نام کودکی است که خانوادهاش پس از اشغال کوبانی سوریه به دست داعش آدمخوار، از شهر خود رانده شدند و خانه و کاشانه رها کرده و برای نجات جانشان راهی کشورهای دیگر شدهاند و آواره. مثل بسیاری دیگر از پناهجویان و خانوادههای جنگزدهای که ترک دیار کردهاند و دل به تقدیر سپردهاند تا شاید بتوانند در ارض واسعه خدا جای امنی برای خود بیابند و بالیدن و بزرگ شدن کودکانشان را ببینند. بدون اضطراب و دلهره و بدون ترس و واهمه. کودکانشان مثل کودکان قصهها، زندگی کنند و از زندگی لذت ببرند. بازی کنند و از ته دل بخندند. قیل و قال کنند و صدای بازیشان در کوچههای خاطره بپیچد. با همسالان خود قهر کنند و آشتی. و بسازند و خراب کنند و کمکم بزرگ شوند و به مدرسه بروند و هزار آرزوی پدر و مادرشان بدرقه راهشان باشد با دعای خیر و سلامتی. و چشمان نگران مادرانه و دل پرامید پدرانه و خدایی که در این نزدیکی است و بچهها را دوست دارد. ولی گرگهای بیابان گمراهی خدا نشناسند و کافر. و از قدیم گفتهاند این بیابان گرگ یوسفخوار بسیار دارد.
آیلان؛ کودکی سه ساله است که به تأسی از همه شهدای سه ساله تاریخ که ظالمان را به مبارزه میطلبند، یک تنه مستکبر را با تمام هیمنهشان به مبارزه طلبیده و در این دو سه روز اخیر به حرف اول و تیتر یک روزنامههای مختلف در سراسر جهان تبدیل شده است. ویژگی لشکر سه سالهها این است که اهریمن غدار را به زمین میکوبند. کاخهاشان را فرو میریزند. دشمنان را رسوا میکنند و مدعیان را به میدان محاجه میکشانند. منافقان را به همگان میشناسانند و خائنان را انگشتنما میکنند. خونهای لخته شده را به جوشش میاندازند و رگهای خشکیده را متورم میکنند و خون تازه بر پیکر اجتماع تزریق میکنند. از مردمان نظارهگر، خونخواهان مظلوم میسازند و سیل اشکها را روانه کاخهای ستم میکنند. از کاخ فرعون گرفته تا کاخ سبز معاویه و کاخسفید اوباما و کاخ سفید اردوغان و برجهای عاج و انحراف. تا مردم ببینند و بدانند که خون مظلوم گم نمیشود و عجب نیست که تا سخن از سه ساله میشود ناخودآگاه بوی محرم رسد ز راه و یاد دختر سه ساله سیدالشهداء(ع) میافتیم. او که آهش کاخ یزید را لرزاند و فروریزاند.
آیلان؛ نام کودکی است که مثل بسیاری از کودکان مظلوم جهان امروز قربانی توحش و قساوتی است که سردمداران مستکبرغربی با پول عربی و خط عبری برای آنان ترسیم کردهاند. آنها که در سودای افکار شیطانیاند و در مکتب او پروریدهاند. در عراق و سوریه و لبنان و فلسطین تا یمن و بحرین و میانمار و آفریقا هر کجا که ثروتی هست و مردمی مسلمان، آتش به راه انداختهاند و مظلوم کباب میکنند. زنده زنده آدم میسوزانند و میخورند. فرعونگونه مردانشان را میکشند و زنانشان را به اسارت میبرند و کودکانشان را مظلومانه سر میبرند. در زمین فساد میکنند و آبادانیها را ویران. مسجد خراب میکنند و قرآن به آتش میکشند. و هر کدام به سودایی چنین میکنند. یکی خیال نیل تا فرات در سر دارد و دیگری خواب امپراتوری عثمانی در سر میپروراند. یکی برای وهابی کردن تمام مسلمانان، یکی به دنبال دزدیدن نفت و دیگری به دنبال فروش اسلحه و هر کدام به نحوی جنایت میکنند مثل جنگل و البته بدتر از آن. گرگ میدرد و شغال میدزدد. لاشخور مترصد غفلت است و کفتار در نوبت و روباه در فکر حیلت. و در این میان دبیر کل سازمان ملل نه میبیند و نه میتواند ببیند، سازمانهای حقوق بشر، دیدهبان حقوق بشر، فعالین حقوق بشر، جایزه صلح نوبل گرفتگان حقوق بشر و... تنها بار و درد گرانی هستند بر گرده بشر. نه به درد میخورند و نه به کار میآیند. تنها نگران حصر خانگی رفقای ایرانی خود هستند و همجنسبازها و بهاییها. فقط.
آیلان؛ نام کودکی است که مثل هزاران کودک مظلوم دیگر قربانی سیاستهای پلید شیطان بزرگ شده است. آنهایی که برای عالم نقشههای وارونه میکشند و آدم میکشند. از حقوق بشر تنها مرگ را برایش به رسمیت میشناسند و سازمانهای حقوق بشری به راه میاندازند. آمریکا که تنها استفاده کننده از بمب اتم است مأمور منع گسترش سلاح هستهای شده است. مار داعش را زائیدهاند و از اجماع جهانی برای مبارزه با او گزاف میگویند و همیشه اشتباهی مواضع مقابل داعش را بمباران میکنند و همیشه اشتباهی برای داعش سلاح هلیبرن میکنند. رژیم غاصب صهیونیست که در گوشه گوشه جهان هولوکاست به راه انداخته را قربانی افسانه هولوکاست معرفی کردهاند. فرانسه را که صدها ایرانی بیگناه را به ایدز آلوده کرده مهدقانون مینامند. انگلیس را که روباه پیر است و کودتاچی سال 32 ایران و معرکه گردان سال 88 است دوباره و در ایام انتخابات موی دماغ ایران میکنند. مذاکره میکنند و همزمان تهدید. فریب میدهند و از صداقت میگویند. قول و قرار میگذارند و به دنبال دبه کردناند و اینان اهل هزار دوز و کلک و نیرنگاند.
آیلان؛ نام کودکی است که رفت و راحت شد ولی نمرد که زنده است و شاهد. برای روزی که از کودکان مظلوم سؤال میشود که به کدامین گناه کشته شدید؟(1) آنان که با ستم شیاطین از زندگی کودکانه و آرام خود محروم شدند و از دنیا بیبهره، به ما گفتند که زندگی در این دنیا با امثال یزید ارزشی ندارد و باید کاری کرد و آزاده را قلمی، قدمی و غیرتی در دفاع از مظلوم باید تا از شر شیطان خلاصی یابد وگرنه باید مهاجرت کرد و چون موسی تن به نیل سپرد. که گاهی حکمت خدا آن گونه است که فرعون موسی را سالم از آب بگیرد و کاخش خراب شود و گاهی چون آیلان جسم بیجانش در سرزمین فرعون عثمانی از آب گرفته شود و کاخ او ویران کند که اردوغان شریک اصلی این جنایتهاست. وقتی که آب، تن سرد و بیروح آیلان را به ساحل آورد و آرام آرام با موجهای آرامش نوازشش میداد و او آرام در ساحل آرمیده بود، آرامش جهان به هم خورد. گویی آیلان خسته از بازی، بیخبر از همه جا در بستر گرم و نرم خود خوابیده بود و منتظر بود تا شب به پایان برسد و صبح شود و با صدای گرم و شاید شعر مهربانانهای که مادرش برایش سروده از خواب ناز برخیزید. بیخبر از خبرنگاران و بیخبر از آنکه او اکنون یکی از نمادهای مظلومان تاریخی است که در چنگال آمریکا، اسرائیل، آلسعود، اردوغان و هر دولتی که از وحشیهای داعشی حمایت میکنند، گرفتار است و سالهاست که جهان پر شده از بینوایانی که حتی یک فیلم و رمان هم برای آنها نوشته نشده و آنها کشته میشوند و تن سرد آنان یا به دار آویخته میشود یا سربریده میشود و یا دریا به ساحل میآورد و همه منتظر صبحاند که نزدیک است... الیس الصبح بقریب؟