فاطمه شيري
«انسانيت به گل نشسته»، «تصوير كودك 3ساله سوري جهان را تكان داد»، «تصوير مرگ كودك سوري سوژه رسانهها شد» و... اين عناوين شايد در طول روزهاي گذشته بارها و بارها در شبكههاي اجتماعي رصد شده باشند؛ عناويني كه در پي آن كاربران شبكههاي اجتماعي شاهد تصويري دردناك از واقعهاي ناگوار بودند. عكس مورد نظر، كودكي را به تصوير كشيده بود كه در ساحل شهر بدروم تركيه آرام به خوابي ابدي فرو رفته بود. «آيلان كوردي» كودك 3سالهاي كه همراه خانوادهاش به هواي داشتن زندگي صلحآميز دور از جنگ و خونريزي با همراهي گروههاي ديگري از پناهجويان كوباني سعي داشتند خود را از طريق درياي مديترانه به جزيره يونان برساند اما در ميانههاي راه، قايق آنها در ميان امواج سهمگين دريا در هم شكسته ميشود و آيلان به همراه برادر 5ساله و مادرش و 12پناهجوي ديگر هيچ وقت پايشان به سواحل اروپا نميرسد. آنها در ميان امواج، آخرين نفسهاي خود را در سينه حبس كردند اما ماجرا از زماني شدت گرفت كه امواج دريا، جسد آيلان را به ساحل آوردند.
- جنگرو تموم كنيد
مدت زيادي از انتشار خبر غرقشدن كودك سوري نميگذرد اما هنوز كاربران شبكههاي اجتماعي در حال بازنشر اين خبر هستند. تصويري كه پيكان تيز انتقادات مردمي و بهخصوص كاربران معترض شبكههاي اجتماعي را به سمت رؤسا و دولتمردان غربي نشانه رفته است. فرناز يكي از كاربراني است كه در ابتدا تصوير اصلي اين حادثه ناگوار و سپس طرحهاي خلاقانه هنرمندان از اين فاجعه را منتشر كرده. فرناز پايين تصاوير منتشر كردهاش فقط يك جمله نوشته: «جنگ رو تموم كنيد». البته شمار معترضان پس از بازنشر اين عكس توسط افراد مختلف، بيشتر و بيشتر ميشود. مهدي يكي ديگر از كاربران با انتشار تصوير كودك غرق شده سوري در تختخوابي گرم، در پست خود نوشته است: «خدا بانيان اين جنگ و آواره شدن مردم بيگناه را لعنت كند».
بيش از هزار نفر تصوير را تأييد و جملاتي را براي همدردي پايين پست مربوطه قرار دادهاند؛ «هنوز خيلي كوچيك بود براي تحمل اين درد بزرگ»، «كاش تو اون لحظه به جاي عكاس بودم و محكم در آغوشش ميگرفتم و تا ميتونستم بهخاطر اين فاجعه گريه ميكردم»، «نفسم بند اومده، نميدونم چي بگم»، «كاش هيچ وقت مهاجرت نميكردن، شايد اگه تو كشور خودشون مونده بودن ميتونست سالها بخنده و زندگي كنه حتي با جنگ» و... اينها تنها تعدادي از واكنشهاي كاربران زير عكس آيلان كوردي است. در اين ميان كاربراني هم هستند كه با جملاتي مثل«چهكسي پاسخ اين جنايت را ميدهد؟»، « دل درگير 2انتخاب، آمدن يا نيامدنت»نظرات متفاوتي گذاشتهاند. فاطمه هم با تصويرسازي همزمان جسد آيلان و شوراي امنيت نوشته است: «كودكم آسوده بخواب كه اين جهان وحشي با هيچ زلزلهاي تكان نميخورد». سعي كرده جور ديگر ابراز همدردي كرده و به ديگر دوستانشان دلداري بدهند.
- كودكم آرام بخواب
هر چقدر بيشتر از زمان حادثه غرق شدن آيلان ميگذرد، افراد بيشتري واكنش نشان ميدهند، هنرمندان بيشتري از اين تصوير طرح ميزنند، شاعران شعر ميخوانند و خوانندگان آهنگ غمناكي را در وصف اين اتفاق ناگوار ميخوانند تا سهمي در نشان دادن اعتراضشان و همدردي خود با خانواده آيلان و ديگر خانوادههاي سوري كه هر روز كودكان و عزيزانشان را در جنگ از دست ميدهند، داشته باشند. نصرتالله يكي از كاربران فضاي مجازي با انتشار اين شعر سعي كرده تا همدردي خود را در واكنش به اين عكس نشان بدهد. او پايين يكي از تصاوير نوشته: «كودكم آرام بخواب، گوش به امواج دريا سپار، ديگر هيچكس، تو را از خواب شيرينت، بيدار نخواهد كرد». در ميان پيغامهاي ابراز تأسف و همدردي كاربران ايراني، فردي با مليت افغانستاني نوشته است: «خوبه كه سوري هسته، اگر افغان بود، خو كسي زياد د غصش نبود متأسفانه». كاربر ديگري هم پاي عكس مراسم خاكسپاري آيلان 3ساله نوشته است: «خونه جديدت مبارك عزيزم».
- جوشش شعر
همسو با موج همدردي با آيلان شعرا هم سعي كردند با رديف كردن كلمات، عمق جنايتي كه رخ داده است را نشان دهند. شعراي ايراني در اين راه پيشتاز بودند. امير شفيعي در شعري نوشته است: «دريا مادر توست/ در ساحلش آرام بخواب/ بگذار كمي تن خستهات بياسايد/ كوچ نابهنگام/ براي قامت تو سنگين بود/ تو دل به دريا سپردي و/ ناگهان رفتي...» حسين جنتي هم همدردي خودش را با تصوير آيلان اينطور بيان كرده است: «تورا/ نه كوسه دريد و نه آب دريا خورد / تو آن كنايه ي تلخي/ كه در شبي غمگين / زبان موج، بهتدريج بر لبت آورد؛/ تو چشم بخت مني!/ اينچنين به خواب مرو/ تو آبروي جهاني!/ به روي آب مرو!».
- باز يك عكس جاودانه شد و دنيا را تكان داد
جمشيد بايرامي / عكاس
آيلان عزيز! همه به غيرت و مردانگي تو غبطه ميخورند. تو به ما ياد دادي براي رسيدن به ساحل آزادي بايد از جان گذشت. هيچ كشوري تو را قبول نكرد ولي دريا آغوشش را به روي تو باز كرد و خدا فرشته خود را قبول كرد و از همه بيمهريها نسبت به تو خشمگين شد و تو را به بهشت برد. با ديدن اين عكس ياد نهنگها افتادم كه خود را به ساحل ميرسانند تا بميرند ولي همين انسانها تلاش ميكردند كه آنها زنده بمانند اما تو تنها در تاريكي، مرگ را در آغوش گرفتي و آرام رفتي و دنيا را به هم ريختي و فرشتهها تو را آرام بردند. جنگها را مردها و آدم بزرگها آغاز ميكنند و همهچيز را از بين ميبرند؛ طبيعت، حياتوحش و تاريخ و تمدن را، از همه مهمتر كودكان را و هيچ كاري نميكنند فقط به چند اطلاعيه و تأسف بسنده ميكنند. فقط شاهد كشتار كودكان و زنان بيدفاع هستيم در فلسطين، عراق، افغانستان و يمن و در روزهاي آينده كجا، نميدانم!؟
هر كس به نامي جنگ را شروع ميكند؛ گروهي به نام دين، يكي به نام داعش و طالبان و بوكوحوام و گروهي در غرب به نام دمكراسي و حقوق بشر و آزادي ولي كسي به فرشتهها توجهي ندارد.
باز يك عكس جاودانه شد، باز يك عكس دنيا را تكان داد و به تاريخ پيوست و رفت در موزه تاريخ و آرشيو ذهن بيدار مردم جهان و عكاسان چشمهاي صادق و شاهد بيطرف در بدترين شرايط و در معرض خطر، تلخترين صحنهها را ثبت ميكنند، كشتار كودكان در عراق، در غزه، در يمن، امروز كنار ساحل، فردا !!!!!...
تا ديروز بچهها از مدرسه فرار ميكردند امروز بزرگترها از خانه و كاشانه. تو ميتوانستي طعمه كوسهها شوي ولي خدا از ميان موجهاي سنگين تو را به ساحل رساند تا سندي باشي براي حماقت دنيا و مديران دنيا.
آيلان جان، همه مادرها به مساجد و كليساها ميروند و به ياد تو شمع روشن ميكنند پيشنهاد دارم اي كاش همه برويم بهنام تو و بهنام صلح و باعشق يك درخت بكاريم و اسمش را بگذاريم آيلان! ديروز عكس كودكي روي ريل در حال فرار و امروز عكس كودك سوري كه از جنگ فرار كرده بود كنار ساحل روي بال فرشتگان آرام خوابيده و باز يك عكس، دنيا را دچار شوك كرد و در تاريخ ماندگار شد.طبق گزارشي كه روزنامه ديليميل منتشر كرده، اين كودك ۳ساله اسمش آيلان بوده كه به همراه برادر ۵سالهاش به نام غالب و مادرش در راه يونان بر اثر واژگوني قايق غرق شده اند... . اينها از اهالي كوباني بودند... . حدود 5ميليون آواره سوري بهدنبال پناهنده شدن در كشورهاي اروپايي هستند... از تركيه، مجارستان، سوئد، اتريش، آلمان و... صفهاي طولاني جلوي سفارتهاي كشورهاي اروپايي كه در راه رسيدن به اين صفها، بسياري از اين مردم جانشان را در دريا و خشكي از دست ميدهند....
- تمام چشمان دنيا
حامد هاديان
«از زمان اختراع دوربين در سال 1839، عكاسي دوشادوشِ مرگ قدم برداشته است. تصويري كه با دوربين ايجاد ميشود بهمعناي دقيقِ كلمه رد چيزي است كه پيش روي لنز دوربين قرار داشته، به همين دليل، عكسها يادگارهايي برتر از هر نوع روايت از گذشتههاي رنگ باخته يا عزيزان از دست رفته بودند.»*
كي بود دقيقا؟ در چه حالي بودم؟
- نميدانم؛ ولي اولينبار كه عكس «آيلان» كودك 3ساله سوري را ديدم، سكته كردم. دخترم بهار چند متر آنورتر همان جور، روي شكم خوابيده بود. به شكمش دقت كردم كه با سمفوني دم و بازدم، بالا و پايين ميرفت، خيالم راحت شد ولي طعم تلخي زير زبانم چرخيد. عكس مثل يك كابوس بيرحمانه بود. فقط كسي كه از نظر اخلاقي هيولاست ميتواند اين عكس را ببيند و عذاب نكشد.
اين روزها درد و رنجهايي كه از جنگ در نقاط مختلف دنيا اتفاق ميافتد به زبان تصوير و متن به ما ميرسد. زبان تصوير معمولا براي اين انتقال سريعتر عمل ميكند. اين دردها عمدتا به همان شكلي كه با دوربين ضبط شده ناگهان زبانه ميكشد، افراد بسياري را در آن سهيم ميكند و بعد از نظرها محو ميشود. دوستم احسان ميگفت؛ «اينم يك موجه خيلي زود ميخوابه.» خوابيدن اين موج از آنجا شروع ميشود كه ما شروع ميكنيم به توجيه كردن مثلا ميگوييم حتي خوشبينترين طرفداران صلح هم ميدانند كه جنگهاي دنيا تمامي ندارند. پس اين هم يكي از آنهاست. بعد اين سؤال هميشگي پيش ميآيد كه ما در برابر اين فاجعه بايد چه كار كنيم؟
بهنظر هيچكاري هم از دستمان برنميآيد. بنابراين دكمه شيفتديليت را توي ذهنمان ميزنيم. البته قوه فراموشي در آدمها را نبايد دستكم گرفت. حالا واقعا چه كار ميتوانيم بكنيم. عكسي منتشر شده است و تمام چشمهاي دنيا را به حيرت واداشته است. راستش بهنظر من هم اين موج بهزودي ميخوابد و آتشش فقط در جگر اقوام آن كودك روشن ميماند يا در كلاسهاي فتوژورناليسم بهعنوان يك عكس شاخص. توي ذهنم چند اينتر ميزنم تا چند خط خالي شود. بعد از خودم ميپرسم چرا تمام رسانههاي دنيا فقط به جنازه كودك كرد سوري اجازه نمايش ميدهند، درحاليكه در عراق، يمن و حتي خود سوريه تصاوير تندتري هم وجود دارد ولي رسانهها فقط اين مهاجران را هدف قرار دادهاند؛ مهاجراني كه كمكم براي اروپاييها بار خاطر ميشوند. شايد آيلان اگر در يكي از شهرهاي يمن مرده بود كسي او را نميديد. قلبم براي كودكان سوري، يمني و عراقي ميسوزد. در جواب آن سؤال، هركس پيش خودش ميتواند بگويد كه چه كاري از او برميآيد ولي حداقل اين از دست ما برميآيد كه حاضري خور رسانههاي ديگر نباشيم.
* سوزان سانتاگ/ كتاب نظر به درد ديگران/ ترجمه احسان كيانيخواه/ نشر كمان