امروز كه در پي تلاش موفقيتآميز دستگاه ديپلماسي كشور در مذاكرات هستهاي، در آستانه دوره جديد شكوفايي اقتصادي هستيم، ميتوانيم اميدوار باشيم كه فصل تازهاي در فعاليتهاي انساندوستانه NGOها آغاز شده و با رونق اقتصادي، نقش حمايتهاي مردمي و دولتي از اين سازمانهاي مردمنهاد نيز پررنگتر شود.
اما آنچه قصد دارم در اين سطور به آن بپردازم، تاكيد بر تقويت مهارت اين موسسات در جذب و تامين منافع مالي و گسترش سيستماتيك اين منابع است كه بدون اين مهارت، هيچ موسسه خيريهاي نميتواند در درازمدت عملكرد موفقيتآميز پايداري داشته باشد. بسياري از NGOها دقيقا به دليل ضعف در همين زمينه، بهرغم نيات خيرخواهانه و تلاش و كوشش بسيار با مشكلات فراواني دستبهگريبانند كه خود مهمترين عامل در جهت فروپاشي تدريجي اين موسسات است، براي برطرفكردن اين ضعف، نخستين توصيهام به مديران NGOهاست كه كسب مهارتهاي پيشرفته مديريت مالي را سرلوحه امور خويش قرار دهند و سپس در راستاي جذب منابع موثر و پايدار، به مطالعه و آشنايي هرچه بيشتر با مفهوم «مسئوليتپذيري اجتماعي شركتها» بپردازند.
مسئوليتپذيري اجتماعي شركتها كه در كشورمان موضوعي نوظهور است، در كشورهاي پيشرفته دنيا سالهاست كه مورد توجه قرار گرفته و محملي براي حل مشكلات اجتماعي و فرهنگي است. در اين مفهوم، شركتها از ماهيت صرفا اقتصادي خارجشده، با انجام فعاليت اجتماعي مرتبط با فعاليتهاي اقتصادي خويش در قالب وظايف و تعهدات فراسازماني، تبديل به موجوداتي اجتماعي - اقتصادي ميشوند. در حقيقت بنگاههاي اقتصادي هر يك به فراخور نوع فعاليت خويش و در قبال انتفاعي كه از اين طريق كسب ميكنند، ميتوانند با سرمايهگذاري و انجام اقدامات سازنده عامالمنفعه در زمينههاي آموزشي - بهداشتي، ورزشي و زيستمحيطي در حل مشكلات اجتماعي و آسيبهاي موجود نيز مشاركت كنند.
NGOها ميتوانند با شناسايي دقيق شركتهاي مرتبط با زمينه فعاليت خويش، اقدام به ترغيب اين شركتها در فعاليتهاي عامالمنفعه اجتماعي كرده، خود نيز تسهيلگر و بازيگر فعال اين عرصه باشند. بهعنوان مثال NGOهاي فعال در زمينه بيماريهاي خاص ميتوانند با شركتهاي دارويي يا واردكنندگان و سازندگان تجهيزات پزشكي براي پيشبرد اهداف خويش وارد مذاكره شوند و NGOهاي مرتبط با كودكان، ميتوانند شركت هاي توليدكننده لوازم صوتي تصويري يا اسباببازي و سرگرمي را به ارائه خدمات آموزشي فرهنگي عامالمنفعه ترغيب كنند. چنين فعاليتهايي از يك سو موجب اعتباربخشي برند مورد نظر شده و از سوي ديگر بازوي قدرتمندي خواهد بود كه تحقق اهداف سازمانهاي مردمنهاد را در حل معضلات جامعه دستيافتنيتر و آسانتر خواهد كرد.