رسيدگي به اين پرونده چندي قبل با شكايت يك كارگردان كه سابقه بازيگري و نويسندگي نيز دارد، آغاز شد. وي وقتي پيش روي قاضي مدير روستا بازپرس شعبه ششم دادسراي جنايي تهران قرار گرفت چنين گفت: چند روز پيش يكي از همكارانم با من تماس گرفت و اصرار داشت تا مرا ببيند.
او در فيلمي كه من كارگردان آن بودم بهعنوان يكي از عوامل فيلم با گروه من همكاري كرده بود و بر سر موارد مالي اختلاف داشتيم؛ با اين حال مشكلمان جدي نبود. عصر بود كه همكارم خيلي زودتر از ساعتي كه قرارمان بود به خانهام آمد. او با خودش غذاي خانگي (باقاليپلو) آورده بود. من هم از همه جا بيخبر غذا را خوردم و پس از آن دچار سرگيجه شدم و به خواب رفتم.
وقتي بيدار شدم همكارم را ديدم كه با 2مرد سياهپوش وارد خانه شدند. آنها ادعا كردند كه پليس هستند و به بهانه بازجويي مرا با خودشان بردند. آنها گفتند كه اگر ميخواهي آبرويت حفظ شود بدون سر و صدا با ما بيا. نميدانستم ماجرا از چه قرار است. آنها مرا به خانهاي در وردآورد بردند و در يك اتاق زندانيام كردند. روز بعد متوجه شدم كه آنجا يك كمپ ترك اعتياد است. 27روز در آنجا زنداني بودم و در اين مدت چند ناشناس مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند.
درحاليكه فرياد ميزدم معتاد نيستم اما آنها دست از سرم بر نميداشتند. مردان ناشناس چند كاغذ مقابلم گذاشتند و تهديد كردند كه زير برگهها را امضا كرده و اثر انگشت بزنم. تا اينكه پس از تحمل 27روز حبس در كمپ، به يكي از افرادي كه در كمپ بود شماره موبايل برادرم را دادم و خواستم تا با او تماس گرفته و خبر بدهند كه مرا از اينجا نجات بدهند كه خوشبختانه با تماس او برادرم به آنجا آمد و نجاتم داد.
- شروع تحقيقات
اين شكايت كافي بود تا تيمي از كارآگاهان تحقيقات خود را در اين خصوص آغاز كنند. مأموران بعد از شناسايي كمپ مورد نظر دريافتند كه اين مركز داراي مجوز فعاليت است اما شب حادثه معتادان كه در كمپ بودند فريادهاي مردي را شنيدهاند كه ميگفت «اعتياد ندارم چرا مرا به زور اينجا آوردهايد.» در چنين شرايطي قاضي مدير روستا دستور احضار نويسنده فيلمي كه شاكي كارگردان آن بود را صادر كرد.
- ادعاي تازه
صبح ديروز فيلمنامه نويس جوان كه در برابر اتهام آدمربايي قرار گرفته است در شعبه ششم دادسراي جنايي تهران حاضر شد اما ادعاي تازهاي را مطرح كرد. وي گفت: من و كارگردان خيلي با هم رابطه صميمي داشتيم و از دوستان قديمي هستيم. او چند وقت پيش نزد من آمد و مدعي شد كه به تازگي در دام اعتياد گرفتار شده است.
او گفت كه خانواده و حتي نامزدش از ماجراي اعتياد او چيزي نميدانند. براي همين از من خواست تا او را به كمپي ببرم تا اعتيادش را ترك كند. من هم با خواسته او، وي را به كمپي بردم و نزد خانوادهاش ادعا كردم بهخاطر اختلافاتي كه با شخصي درخصوص يكي از فيلمهاي در حال ساختش داشته او را به جاي امني بردهام تا وقتي آبها از آسياب افتاد او را برگردانم.
او وقتي اين ادعا را مطرح كرد نامزد شاكي گفت: همسرم به هيچ عنوان اعتياد نداشت. يك شب قبل از ناپديد شدنش با او صحبت كردم و او گفت كه همكارش(متهم) ميهمانش است و پس از آن بود كه او ناپديد شد. به گزارش همشهري، در حالي كه رسيدگي به اين پرونده ادامه داشت شاكي از شكايت گذشت و به بازپرس گفت كه متهم را بخشيده است. با رضايت او، رسيدگي به اين پرونده وارد مرحلهاي تازه شد و بازپرس دستورات قضايي در اين خصوص را صادر كرد.