كتاب «ويپلالا»، نوشتهى «آنى ام. خى. اشميت»، نويسندهى معروف ادبيات كودك و نوجوان هلند هم يكى از همين كتابهاست كه ماجراى آدمكوچولوى عجيب و بامزهاى را تعريف مىكند كه قدرتهاى جادويى جالبى دارد. شخصيت ويپلالا يكى از قهرمانهاى زندگى «تيم اولىهوك»، كارگردان ۳۶ساله بوده و هميشه دوست داشته او را از نزديك ببيند. او در نهايت به آرزويش مىرسد و فيلم «ويپلالا» را مىسازد. حالا فيلم ويپلالاى او با نام «ويپلالاى شگفتانگيز» ميهمان بخش بينالملل جشنوارهى فيلمهاى نوجوانان است.
- چه شد که تصمیم گرفتید كتاب ويپلالا را به تصوير بكشيد؟
وقتی بچه بودم، با خواندن این کتاب، حسی آمیخته از هیجان، ماجراجویی و شادی در من پديد آمد. حالا من ۳۶سال دارم و این کتاب ۵۸ساله است. به شما حق میدهم کنجکاو باشید چرا با این سن کم، سراغ داستانی اینقدر بزرگ و درخشان رفتهام. واقعاً هم کارگردانی فیلمی برگرفته از چنین کتابی جرئت، جسارت و البته عشق میطلبد و من همهى اینها را بهاضافهى همان هیجان دوران کودکی با هم داشتم.
در همان عالم کودکی، تصور میکردم من هم یک «ویپلالا» دارم و او دوستم است. وقتی «بورنی بوس»، تهیهکنندهى اين فيلم، دربارهى کارگردانی آن با من صحبت کرد، افتخار بزرگی به من داده شد. رؤیای دوران کودکیام به حقیقت تبدیل شده بود. اعتراف میکنم که در ابتدا کمی ترسيدم. نسلهای زیادی در هلند با این کتاب بزرگ شدهاند و «ویپلالا» قهرمانشان است. این یک چالش بود و من پذیرفتم که بخشی از آن باشم.
- با توجه به اينكه ويپلالا شخصيتى شناختهشده است و هر تغييرى در آن به چشم هوادارانش مىآيد، چهقدر به متن كتاب وفادار بودهاید؟
خب، وقتی قرار است داستانی مکتوب بر پردهى سینما جان بگیرد، نمیشود تمام داستان را کلمه به کلمه به تصویر كشيد. «تامارا بوس»، فیلمنامهنویس ويپلالا، تا حد امکان به داستان وفادار ماند، اما لایههایی را هم به داستان اصلی اضافه کرد تا شخصیتپردازیها و گرههای داستانی بهتر و باورپذیرتر شوند.
ویپلالا، فیلمی دربارهى خانواده است. در فیلم ما، ویپلالا به سراغ خانوادهى «بلوم» میرود و به آنها کمک میکند که مفهوم خانواده را از نو درک کنند.
ویپ لالا اولین فیلم خانوادگی شماست. تصميم داريد باز هم در اين قالب كار كنيد؟
مسلماً هر فیلمى اگر خوب از کار درآید، فرصتهای بیشتری برای کارگردانش پيش میآورد. راستش معتقدم موضوع تمام آثار من یکی است. البته برای فیلمی که مخاطبان آن کودکان و نوجوانان هستند، تغییراتی در کارم داشتهام. در همهى فیلمهایی که من ساختهام کمی شوخطبعی و امیدوارى دیده میشود. فکر میکنم متأسفانه اغلب فیلمهای خانوادگی، تا حدی ناامیدکنندهاند و فضایی تاریک دارند. این چیزی است که سعی کردهام همیشه از آن دوری کنم. بهنظرم مخاطبان کودک و نوجوان خيلى باهوشاند. در مقام کارگردان با خودم عهد بستهام که همواره در فیلمهایم برای همهى مخاطبانم، چه پدربزرگ و مادربزرگها، چه پدرها و مادرها و چه کودکان و نوجوانان، حس امید و شادی را به همراه داشته باشم.
- مىشود گفت كه یکی از دلایل انتخاب شما برای هدایت این پروژه، آشنایی و تسلطتان به نرمافزارهای جلوههای ویژه بوده؟
شاید بشود به این سؤال، پاسخ مثبت داد. ویپلالا دربارهى گمشدن آدمكوچولوها در شهر آمستردام است. مسلماً برای چنین داستانی باید از جلوههای تصویری کمک گرفت. اگر کارگردان به نرمافزارها مسلط باشد بهتر میداند که هر ابزاري، چه امکاناتی در اختیارش قرار میدهد. جلوههای ویژه به کارگردان فرصت میدهد که جهان تخیلی خود را بسازد. این همیشه برایم بخش دوستداشتنی و سرگرمکنندهى کار بوده است. من برای هر صحنه، مدتها فکر میکردم و در نهایت بهترین گزینه را با استفاده از امكاناتى كه نرمافزارها در اختیارم میگذاشتند، انتخاب میکردم. البته من در این مسیر تنها نبودم. ۷۰درصد این فیلم به کمک جلوههای ویژه ساخته شده است. گروه تولید این فیلم برای ماهها دور میز مینشستند و دربارهى آن بحث میکردند. در نهایت هم متخصصهای کامپیوتری ما بايد آنچيزى را مىساختند كه بهعنوان طرح تأیید میشد و این اصلاً فرآيند آسانی نبود. همهى اینها برای ساختن فیلمی نو و بدیع بود. به نظرم اگر مخاطب، جهان خیالی کارگردان را قبول کند، آنزمان است که باید گفت خوش به حال آن کارگردان! چون مشخص مىشود كه در کارش موفق بوده است.
- فکر میکنید چرا بايد مخاطبان به تماشای ویپلالا بروند؟
من معتقدم موضوع این فیلم متعلق به همهى فرهنگهاست. مفهوم خانواده و ارزش آن، چیزی نیست که در کشورهای مختلف، متفاوت باشد. در ویپلالا، داستانی دربارهى عشق، ماجراجویی، تلاش و امید را در جهانی جادویی با حس تعلیق و آمیخته به شوخطبعی به مخاطب نشان میدهیم. ما در مراسم افتتاحیهى اكران فیلم، از پسر «آنی ام. خی. اشمیت» دعوت کردیم فيلم را تماشا كند. بعد از پایان فیلم، هنگام ترک سالن، او با چشمانی خیس به من گفت: «اگر مادرم اینجا بود به شما تبریک میگفت.» این بهترین تعریفی بود که من دریافت کردم و فکر میکنم توانستم ارزش و اعتبار این کتاب دوستداشتنی را حفظ کنم.
- به نظر مىرسد به اقتباس از كتابهاى محبوبتان علاقهمنديد؟
بله، در واقع ويپلالا، دومین اقتباس ادبى من است و البته این کاملاً اتفاقی است. به نظرم داستان است که اهمیت دارد. داستان باید انگیزه و پىرنگ لازم را داشته باشد، چه در یک فیلمنامهى فانتزی و چه یک داستان اقتباسی از کتاب.
- در آینده قرار است چه خبرهایی از شما بشنویم؟
هنوز هیچ برنامهای ندارم. دربارهى طرحهای زیادی صحبت كردهام، اما هنوز هیچکدام قطعی نشدهاند. من اصلاً به کارنکردن عادت ندارم؛ اما وقتی دو سال از عمرتان را درگیر ساخت یک فیلم میشوید، بعد از پایان آن کمی طول میکشد تا به مسیر برگردید. تنها چیزی که مىتوانم با قطعیت بگويم این است که حتماً فیلم خواهم ساخت، چون سکون در طبیعت من جایی ندارد.