از سابقهي ورزشیِ من پرسید
«بازیکن مار و پلّه هستم قربان!»
یکهو ترکید و بعد، تا شد خندید!
دوم
هرچند که هیکلم درشت و خفن است
قدّ پدرم تا دَمِ بازوی من است
تا آخر عمر، نوکرش میمانم
این شیوهي پهلوانِ عالم شدن است
سوم
با بیل و کلنگ و تیشه گل میکارد
اندازهي دشت و بیشه گل میکارد
مامان من آقای گلِ خانهي ماست!
در باغچهمان همیشه گل میکارد
چهارم
از چنگ پلنگ، طعمه را کش رفتن
بیکله به جنگ تیر و ترکش رفتن
سخت است اگر چه، باز هم سادهتر است
از چنگ پلنگ، طعمه را کش رفتن