یک بچهی پرسروصدا دارد که نامش مدرسه است و از روز اول دست او را میگیرد و با خودش به همهجا میبرد! اول مهر، روزآغاز مدرسه و اولین روز پاییز است. نوجوانها در این روزها حال و هوای خاصی دارند. بعضیها هیجانزدهاند و بعضی ترس مبهمی دارند. تو در کدام دسته هستی؟
برای اینکه خودت را بهتر بشناسی و بدانی رابطهات با مدرسه چهطور است، ميتواني به این پرسشها پاسخ بدهي:
1. به نظرت کدام یک از این جملهها درست است؟
الف) تکالیف مدرسه بخش ناخوشایند ماجرا هستند!
ب) صدازدن معلم برای درسپرسیدن، دلهرهآور است!
ج) زنگ تفریح باید طولانیتر باشد!
2. بیدار شدن صبح زود...
ب) وای نه!
ج) چارهای نیست!
الف) از صدای زنگ بیدارباشِ ساعت، هیچ خوشم نمیآید!
3. چند معلم جدید...
ج) چه عالی! امیدوارم معلمهای خوبی باشند.
الف) اصلا ًخبر خوبی نیست. با معلمهای قدیمی راحتترم!
ب) معلم، معلم است دیگر، جدید و قدیمش که خوشحالی ندارد!
4.کتاب ریاضی عوض شده و زمین تا آسمان با سال قبل فرق دارد...
الف) وای نکند سختتر شده باشد؟!
ب) اوف، این را دیگر کجای دلم بگذارم!
ج) شاید روشهای بهتری برای یادگیری ریاضی تدوین شده باشد!
5.اولین کاری که به محض ورود به مدرسه انجام میدهی...
ب) یک راست به سمت بوفه میروی تا یک نوشیدنی بخوری!
الف) یک جای خلوت پیدا میکنی و يك نفس عمیق میکشی!
ج) کلاست را پیدا میکنی و آن را با کلاس سال قبل مقایسه میکنی، چهقدر دلت برای این فضا تنگ شده بود!
6. در راه مدرسه، در اولین روز، یکی از همکلاسیها را میبینی...!
الف) راهت را عوض میکنی، نکند بخواهد دربارهی برنامهی تحصیلی سال پیشِ رو سؤال کند؟!
ج) چه شانسی! صدایش میزنی و با او دربارهی مدرسه و درسهای پیشرو صحبت میكنی!
ب) سلام و علیک کوتاهی میکنی و راهت را ادامه میدهی، هنوز برای تعامل با همکلاسی زود است.
7.کدام یک از این جملهها، شب قبل از شروع فصل مدرسه را توصیف ميکند:
ج) کیف و کتاب و حتی خوراکیهای روز بعد آماده هستند. شب هم باید زودتر از همیشه خوابید!
ب) نهایت استفاده را از این آخرین شب آزادی خواهم برد.
الف) شبی ترسناک، فردایی نامعلوم!
8. بعد از تعطیلی مدارس اولین کاری که انجام میدهی...
ب) تا غروب میخوابم، حسابی خسته شدهام!
الف) نگاهی به برنامهی درسی فردا میاندازم، نکند معلم فردا سختگیر باشد؟!
ج) کلی ماجراهای خندهدار از روز اول مدرسه برای خانواده تعریف میکنم!
٩. هنوز چند روزي از بازشدن مدارس نگذشته كه يكي از معلمها براي هميشه از مدرسه ميرود...
الف) اي واي، فاتحهي اين درس هم خوانده شد، بايد معلم خصوصي بگيرم!
ج) تنوع در معلم خيلي هم بد نيست!
ب) اگر معلم بعدي بهتر باشد، خيلي خوب است.
١٠. حوصلهات سر رفته و درحال ورقزدن يك تقويم هستي...
ج) روز تولد دوستان و نزديكانم را پيدا ميكنم.
ب) تعطيلات رسمي را ميشمارم.
الف) روزهاي مهم و پركار را علامت ميزنم.
ب: يك شروع پايكشان!
تو همانی هستی که روز ورود به مدرسه قدم برنمیداری، بلکه خودت را به زور میکشی و هی به آسمان نگاه میکنی تا شاید سنگی از آن بیفتد و بازهم یک روز دیگر تعطیل شود! همهی این سالها با بیاعتنایی، مدرسه را آغاز کردهای و نسبت به فعالیتهای دانشآموزی قبل از شروع مدرسه، بیاعتنا بودهای. اما امسال این رویه را عوض کن. کمی با چیزهای کوچک برای خودت شادی بخر و هیجان پیداکن. مطمئن باش پشیمان نمیشوی!
الف: يك شروع ترسناك!
شاید اگر اینقدر از اتفاقهاي نامعلوم نمیترسیدی، اولین روز مدرسه برای تو یک روز عادی و حتی شاد بود. اما ترس از احتمالات ناخوشایند همیشه این روز را به کام تو تلخ کرده است. شاید این ترس گاهی به تو انگیزه میدهد تا تلاشت را بیشتر کنی و نمرهها و نتایج خوبی بگیری، اما این را بدان که این ترسها اثر ماندگار و منفیای در وجودت میگذارند که تا آخر عمر، رهایت نخواهند کرد. پس همین حالا با این ترسها روبهرو شو. وقتی ریشهی این نگرانیها را از وجودت بیرون بکشی، خواهی فهمید که تا چه حد بیهودهاند!
ج : يك بازگشت افتخارآميز!
تبریک، تو یک دانشآموز تمامعیار هستی. برای تو شروع مدرسه، شروع یک چالش نیست، بلکه شروع یک اتفاق هیجانانگیز است که باید بیفتد! تو نه تنها از این آغاز، هراسی نداری بلکه آن را جشن میگیری. با خوشوبش با دوستان قدیمی و معلمهای سال گذشته این روز را شاد میکنی.
تو خوب میدانی که یک شروع شاد، تضمین کنندهی پایانی خوب خواهد بود! اما باید بدانی، شادبودن به تنهایی کافی نیست و برای تکمیل این شادی باید تلاش را هم روانهی روزهای مدرسهای کنی!