ايسنا نوشت: فاجعه غمانگیز کشته شدن حداقل 2000 نفر در سرزمین منا شوک عظیمی به رسانههای سراسر جهان به ویژه کشورهای مسلمان وارد کرده است. در گزارش اخیری که «بی.سی.سی» منتشر کرده، روایت برخی از حجاجی که در زمان وقوع حادثه در منا حضور داشتند را مرور میکنیم.
- «بشیر سعاد عبداللهی»: تا جایی که چشم کار میکرد، جسد بود
«جایی که من ایستاده بودم، مرکز منطقه منا بود. میتوانستم اجساد مردگان را در پارچههای سفید ببینم. پلیس آن منطقه را مسدود کرد و من نمیتوانستم آنها را بشمارم، اما تا آنجایی که چشمم میتوانست ببیند اجساد مردهها افتاده بود.
اطراف این ناحیه خویشان برخی از این اجساد به عزاداری و سوگواری میپردازند. برخی از زائران دیگر که در چادر هستند هم برای دیدن اجساد به این منطقه میآیند و با آنها همدردی میکنند. نیروهای پلیس جلوی مردم را میگیرند تا وارد این منطقه نشوند و آمبولانسها هم در حال رفتوآمد هستند. چون به این منطقه دسترسی نداریم، نمیدانیم آمبولانسها دقیقا چه میکنند. هلیکوپترها هم بالای منطقهای که اجساد نگهداری میشوند، در حال گردش هستند.»
- «اینه بادریانی ارباتی» 74 ساله از اندونزی: مردم داشتند میافتادند
«من به همراه گروه دیگری از زائران صبح خیلی زود راهی شدیم، چون میدانستیم خیلی شلوغ میشود. بعد از انجام رمی جمرات به چادرمان برگشتیم، راه بسته شده بود و حرکت کردن سخت بود، حتی نفس کشیدن هم دشوار شده بود. همهجا پر از آدمهایی بود که تلاش میکردند راه را برای خودشان به زور باز کنند.
مردم داشتند میافتادند. من یک اندونزیایی را دیدم که تحت مراقبت پیراپزشکها قرار گرفته بود. تعداد بیشتری افتادند و پخش زمین شدند، فکر کردم شاید گرمازده شدند، مطمئن نیستم. خدا را شکر ما موفق شدیم حدود ساعت 9 صبح به چادرمان برسیم. چند ساعت بعد درباره این فاجعه شنیدم، وحشتناک است. هنوز شوکه هستم.»
- «فاطمه محمد» از مکه: این یک تراژدی است
من در جمعیت بودم و اکثر مردم شاید بگویم 90 درصد آنها، خیلی آرام بودند. گرما و حضور جوانها کار را سخت میکرد؛ آنها میخواستند اعمالشان را خیلی زود انجام دهند و کارشان را تمام کنند، چون هوا گرم میشد و مردم هل میدادند. نمیتوانم آنچه اتفاق افتاده را باور کنم. این یک تراژدی است. در پایان روز ما باید دستهایمان را بلند کنیم و از خدا طلب رحمت کنیم.»
- «لامیدی بامیدله» در گفتوگو با عکاس روزنامه «ونگارد» نیجریه: پلیس آنجا نبود
«من وسط شلوغی بودم. پلیس سعودی و نیروهای کنترل ترافیک که حرکت جمعیت را کنترل میکردند، آنجا نبودند. در واقع آنها بعد از وقوع حادثه رسیدند. من موفق شدم بدون آسیبدیدگی آن محل را ترک کنم. »
- «شیما ایلا ایسوفو»: مردم روی زمین میافتادند و کمک میخواستند
«جمعیتی برعکس جهت سنگ انداختن حرکت میکردند، در حالیکه بقیه از آن سمت به سویشان میآمدند. بعد ناگهان هرج و مرج شد و مردم شروع کردند به افتادن روی زمین. زائرانی از نیجریه، چاد، سنگال و دیگر ملیتها آنجا بودند. مردم فقط از سر و کول هم بالا میرفتند تا بتوانند به سمت یک مکان امن حرکت کنند؛ اینطور بود که تعدادی کشته شدند.
برخی خدا را صدا میزدند، در حالیکه بعضی دیگر از جمله کودکان و نوزادان گریه میکردند. مردم روی زمین میافتادند و تقاضای کمک میکردند، اما هیچ کس نبود که دستشان را بگیرد. به نظر میرسید همه تنها هستند. این جَو روی بعضی از همراهان من هم تاثیر گذاشته بود. من خالهام را در جریان این هرج و مرج برای مدتی گم کردم و حالا دو زن از کاروان ما، یک مادر و دختر، گم شدهاند. »
- «یوسف ابراهیم یاکاسای»: مثل یک تصادف بود
«شاهدی که از هرج و مرج فرار کرده بود، گفت: آنچه واقعا اتفاق افتاد، این بود که نیروهای امنیتی سعودی حاضر در صحنه یکی از مسیرهای منتهی به جمرات را مسدود کردند. این اتفاقی بود که برای هزاران زائر از کشورهای مختلفی مثل ایران، کامرون، غنا و نیجریه که راهی جمرات میشدند، افتاد. مردم برای رمی جمره از یک مسیر میرفتند و همزمان افراد دیگری از همان مسیر در حال برگشت بودند. یک جور تصادف بین دو گروه از زائران در حال حرکت در مسیر مخالف اتفاق افتاد و آنها که در وسط بودند، بیشترین آسیب را دیدند.»
به گزارش بی.بی.سی، یک دکتر انگلیسی که خواست نامش فاش نشود، هم گفت: «همه میخواستند به یکباره وارد شوند. دیشب من به همراه خانوادهام با قطار داشتیم از مزدلفه به جمرات برمیگشتیم. ما قبل از همه در ایستگاه حاضر شدیم و قطار تاخیر داشت. این باعث شد جمعیت زیادی از مردم در ایستگاه جمع شوند. سرانجام وقتی قطار ساعت 2 رسید مردم برای سوار شدن هجوم آوردند و هرج و مرج ایجاد شد.
در مسیر، قطار حدود نیم ساعت در جایی توقف کرد، مردم داشتند اذیت میشدند و برخی حتی تلاش کردند درهای اضطراری را باز کنند، چون گرما و کمبود اکسیژن به ما احساس خفگی میداد. دست آخر ما به جمرات رسیدیم و بعد از انجام مناسک رمی جمره آنجا را ترک کردیم.
چند ساعت بعد بود که از این اتفاق غمانگیز خبردار شدیم. من فهمیدم که دلیل تاخیر قطار این بود که یک شاهزاده سعودی در حال انجام حج بوده و آنها نمیخواستند کسی وارد مکه شود. آنها قطارها را متوقف کردند، مسیرها را بستند و وقتی که این جریان تمام شد، همه تلاش کردند به یکباره وارد شوند.»