صدای قایق در گوشم میپیچد. بوی دریا تمام وجودم را پر کرده است. تابستان از این شیرینتر؟
شقايق شوكتپور، 17ساله از مشهد (رتبهي اول)
تابستان خود را چگونه گذراندید؟ در پی پیداکردن قاصدکهایی که خدا فرستاد تا مردمش غصههایشان را با قاصدک فوت کنند. اگر قاصدک نبود، مردم زمين از غصه دق میکردند.
وجیهه جوادی، 14ساله از نجفآباد (رتبهي اول)
روي فرش چمن، زير نور خورشيد، در محاصرهي طبيعت، امتداد گرداليهاي رنگي را روي خامهي خنك، توی گرما دنبال كن تا به افق تابستان برسي.
نگار جعفريمذهب، 15ساله از تهران(رتبهي اول)
دقیقههای گرم تابستان کنار خنکای دریا خوش میگذرد، چه با دوستانت باشی، چه تنهایی غروب خورشید را تماشا کنی و چه عکاس این دقیقههای گرم تابستان باشی!
زهرا عبدالملكي، 16ساله از تهران(رتبهي اول)
[بدون شرح]
زهرا فيضاللهي از قزوين (رتبهي اول)
عکس تابستانی.
زهرا اميربيك، 16ساله از شهرري (رتبهي دوم)
در دل تابستان، در اعماق تابش خورشید، در تکانهای جذاب قایق و در دریاچهای لبریز از نیلوفرهای صورتی، معنای دوستی را فهمیدم. اینکه نیلوفرها چه اندازه به مرداب وفادارند.
ماجده پناهيآزاد از تهران(رتبهي دوم)
[بدون شرح]
غزل تاجداري، 14ساله از تهران(رتبهي دوم)
[بدون شرح]
زهرا خورشيدي، 14ساله از تهران (رتبهي دوم)
چه چیزی بیشتر از یک بستنی یخی پرتقالی در ظل گرمای تابستان میچسبد؟
آتوسا درويشي، 15ساله از كرج(رتبهي دوم)
[بدون شرح]
دريا اخلاقي، 14ساله از تهران(رتبهي سوم)
[بدون شرح]
محمدرضا دادگستر، 14ساله از تهران (رتبهي سوم)
من و تابستان و پروانه و گل و نیمکت یهویی!
نفيسه پاكدين، 14ساله از تهران (رتبهي سوم)
تابستان رو همه به گرمي ميشناسيم و به اينكه سه ماه بيشتر با ما نيست. اما تابستان من كمي متفاوت بود و همراه بود با لمس طبيعت....
تابستان رو به اتمامه، اميدوارم با آب مهربونتر باشيم. سپيده طاهرخاني، 16ساله از تهران (رتبهي سوم)
به تو فکر میکنم که میآمدی، مینشستی روی همین صندلی، فکر میکردی، می نوشتی، میخواندی، گلها را آب میدادی و همیشه از دور تماشايت میکردم، اما حالا سالهاست ما ماندهایم و جای خالی تو...
مرضيه اعتباري، 16ساله از بوشهر (رتبهي سوم)