اين غم اما تنها از آن آنها نيست، قلب ميليونها ايراني داغدار است.رفتار جمعي ايرانيان در همراهي با عزاداران اين حادثه نشاني از روح شرقي و انساني مردم اين سرزمين است.همه ما به اين ماجرا حساس بوديم و بخشي از اين حساسيت در تلاش براي كسب خبر در مرحله اول و خبررساني در مرحله بعد منعكس شد.فضاي مجازي و شبكههاي موبايلي هم ابزارهاي در دسترسي هستند كه از همه شهروندان، «شهروند خبرنگار» ساختهاند.
در اين رويداد مهم اگرچه جنبههاي اجتماعي فراتر از جنبههاي رسانهاي بود اما همه ما با «بمباران خبري» مواجه بوديم. آنچه در اين ميان اهميت دارد نحوه مواجهه ما با اين اخبار است.يك پرسش ساده درباره اينكه اين تصوير يا خبري كه به ما ميرسد تا چه اندازه ميتواند درست باشد جلوي بسياري از مشكلات را خواهد گرفت. براي نمونه انتشار تصويري كه مدعي بود جنازهها با بيل مكانيكي جابهجا شدهاند تا چه اندازه ميتوانست حقيقي باشد؟ در اينكه رفتار سعوديها ناشايست و غيرمسئولانه بود كسي ترديدي ندارد، اما اينكه پيكر دهها مرده با بيل مكانيكي جابهجا شود هم باور پذير نيست. لحظهاي درباره صحت اين تصوير، نشانه همان چيزي است كه از آن بهعنوان «سواد رسانهاي» ياد ميكنيم. از اينجا ميشود كارهاي ديگري هم كرد، مثلا عكس را «زوم» كنيم و ببينم كه جنازهاي در بيل مكانيكي نيست يا تصوير را در اينترنت جستوجو كنيم و ببينيم كه اصولا مربوط به چند سال قبل و عمليات عمراني در آن منطقه است. از اينجا ما بايد «شهروند خبرنگار مسئول» باشيم و اگر نسبت به جعلي بودن آن هشدار نميدهيم، دستكم از انتشار و تكثير آن خودداري كنيم.
موضوع ديگر اين است كه بعد از دريافت يك خبر از خودمان بپرسيم با چه هدفي منتشر شده است. در همين حادثه حتما ديدهايد كه چه متنها و تصاويري با هدف آب ريختن به آسياب دعواي عرب و عجم منتشر شد.عمده اين مطالب خاستگاه نژادپرستانه دارند و با فرهنگ ما در تقابل هستند.
واضح است كه چنين مطالبي نه با هدف اطلاعرساني درباره اين حادثه كه براي سودجويي، تفرقه افكني و ترديد در باورهاي ديني و فرهنگي توليد شدهاند.
علاوه بر اين هنگام بازنشر هر مطلبي بايد به ياد داشته باشيم كه مخاطب و گيرنده آنچه ما ارسال ميكنيم ممكن است بستگان و دوستان يكي از همين جانباختگان باشد. براي لحظهاي بايد خودمان را جاي آنها بگذاريم و تصور كنيم آنها از مشاهده چنين مطالبي چه احساسي خواهند داشت.همچنين انتشار آنچه بهعنوان «تصاوير و فيلمهاي فجيع» شناخته ميشود هم بايد با رعايت ملاحظاتي باشد.
وقتي فيلمي از انبوه جنازهها منتشر ميكنيم، بايد بدانيم ممكن است دريافتكننده آن در سن يا شرايط مناسب ديدن آن نيست. اضافه كردن عباراتي كه درباره فجيع بودن اين مطالب هشدار بدهد، نشانه درك درست ما از رفتار در فضاي شبكههاي اجتماعي بهعنوان يك شهروند خبرنگار است.
البته كه سواد رسانهاي محدود به شهروندان عادي نيست. خبرنگاران، روزنامهنگاران و بهطور كلي كارگزاران رسانه نيز بايد به اين سواد مجهز باشند.انتشار فيلم آرشيوي از وقايع چند سال قبل در سيما يا چاپ تصاوير و اخبار بدون سند در برخي روزنامهها نمونههاي قابل بررسي و مطالعهاي هستند. حادثه منا با همه تلخيهايش درسهاي بزرگي براي همه داشت و يكبار ديگر نشان داد سواد رسانهاي تا چه اندازه نياز امروز همه ماست.