نوروزي فوتباليستي بود كه بدون حاشيه زندگي كرد. زندگي سالمي داشت، پيش از اينكه فوتباليست شود هم كشتيگير بود و كشتي ميگرفت. اما واقعا 30سالگي سنِ مرگ نيست؛ اينكه فردي خانوادهدوست با بچههايي كوچك بدرود بگويد و برود، قابل هضم نيست. واقعيت اين است كه در فوتبال ما تاكنون كسي مانند هادي نوروزي نبوده است؛ كسي كه همچنان بازي ميكرد و كاپيتان پرسپوليس بود. جزو بهترينهاي اين تيم بود و نميتوان باور كرد كه هادي نوروزي در چنين شرايطي رفته است. پيش از او، نفراتي چون كورش باقري، كه زماني سرمربي تيم ملي وزنهبرداري بود، يا احمدرضا عابدزاده با مشكلات جدي روبهرو شدند و به نوعي تا پاي مرگ رفتند و خوشبختانه برگشتند، اما نوروزي نماند. ديروز در تشييع پيكر اين عزيز حضور داشتم و آنچه من متوجه شدم، اينكه تا انتقال نوروزي به بيمارستان زمان زيادي صرف شده است. يعني با تأخير اين اتفاق افتاده و من بازهم مجبور هستم از مسئولان ورزش گلايه كنم كه چرا براي ورزشكاران و قهرمانان خود تشكيلات منسجمي درنظر نميگيرند. آنها كاري نميكنند كه مثلا دپارتمان پزشكي ورزشي در خدمت ورزشكاران فعاليت كند. يا كاري نميكنند كه به لحاظ پزشكي ورزشكار تحت كنترل باشد.
الان هادي نوروزي نزديك به يك ميلياردتومان از باشگاه پرسپوليس و نفت طلبكار است ولي معلوم نيست اين مبلغ بهدست همسر و فرزندانش برسد. مشخص نيست كه در نبودِ نوروزي چهكسي به وضعيت همسر و فرزندانش رسيدگي خواهد كرد. درحاليكه هنوز مسئله مرحوم سبزي پابرجاست. همسرش بيمار است و فرزندانش آينده نامشخصي دارند. متأسفانه ما در چنين شرايطي مانند ديروز دور هم جمع ميشويم، شعار ميدهيم ولي بعد خيلي زود همهچيز را فراموش ميكنيم. براي رسيدگي به وضعيت ورزشكاران يا خانوادههاي آنها در شرايط سخت بهتر است سنديكاي ورزشي شروع بهكار كند. درغير اينصورت وضعيت آنها اسفناك خواهد ماند. اكنون چيزي كه درباره مرگِ هادي نوروزي دردآور است اينكه او بسيار اخلاقمدار بود. با اينكه كاپيتان پرسپوليس بود و ديگر بازيكنان بايد به او احترام ميگذاشتند، اما رفتار متواضعانهاي داشت. هيچگاه هم در مسائل ديگر باشگاه دخالت نميكرد و در زندگي هم الگو بود. چنانكه ميتوان از خصوصيات اخلاقي نوروزي براي زندگي الهام گرفت. نوروزي روحيه آرامي داشت و آرام هم رفت.