براساس گزارش نيويوزك تايمز، اختلاف زماني در كشورهاي مختلف جهان باعث شده تا تماسهاي تلفني كميته نوبل براي اطلاعرساني اخبار به برندگان جايزه نوبل هربار در ساعتي متفاوت از شبانهروز رخ دهد، به ويژه در كشورهاي آمريكاي شمالي كه با سوئد 9 ساعت اختلاف زماني دارند، اين به آن معني است كه دانشمنداني از آمريكا كه شانس برنده شدن دارند، زماني تماس تلفني را دريافت خواهند كرد كه در خواب به سر ميبرند.
در ادامه روايت هشت دانشمند از روزي را ميخوانيد كه كميته نوبل به آنها خبر بردشان را اطلاع دادهاست:
- مارتين كالفي، دانشگاه كلمبيا، برنده نوبل شيمي سال 2008 :
وقتي كار خوبي انجام دهي، اطرافيانت نسبت به آن واكنش ميدهند و اين ظلم را در حقت انجام ميدهند كه دائم بگويند: هي احتمالا جايزه نوبل را تو ميبري! پس از آن در هفته اول اكتبر بيخوابي به سراغت ميآيد. اكتبر گذشته در شب قبل از اعلام نتايج نوبل پزشكي من اصلا خوب نخوابيدم اما كسي با من تماس نگرفت. نوبل شيمي دو روز بعد اعلام ميشد. در آن شب من صداي زنگ تلفن را از دور شنيدم و فكر كردم تلفن همسايهاست. ساعت 6:10 بامداد از خواب بيدار شدم و فكر كردم نوبل به فرد ديگري اختصاص يافتهاست. لپتاپم را بازكردم و وارد صفحه نوبل شدم تا ببينم كدام احمقي نوبل را برنده شده و در نهايت شگفتي نام خودم را در كنار نام اوسامو شيمومورا و راجر تسين مشاهده كردم. آن احمق من بودم!
- كارول گريدر، جان هاپكينز، برنده نوبل فيزيولوژي يا پزشكي در سال 2009:
من معمولا لباسهايم را سر صبح نميشورم اما آن روز سحرخيز شدهبودم و همه لباسهاي كثيفم به من زل زدهبودند. چند ساعت بعد بايد دو نفر از دوستانم را ملاقات ميكردم تا به كلاس اسپين (نوعي ورزش) برويم. اطرافيانم حدس و گمان ميزدند كه تا پنج سال ديگر جايزه نوبل را خواهم گرفت اما تا آن روز كه چنين اتفاقي نيافتادهبود. رويترز هم پيشبيني كردهبود كه اينبار جايزه را خواهم برد. اما خودم هرگز تصورش را هم نميكردم، شايد هرگز اتفاق نيافتد زيرا هميشه كشفيات بزرگ و مهمي بودهاند كه هرگز جايزهاي نبردهاند. پس از اينكه كميته نوبل با من تماس گرفت به دوستانم ايميل زدم و گفتم ببخشيد من ديگر نميتوانم ورزش كنم، من نوبل را بردم!
- پيتر آگره،موسسه مطالعات مالارياي جانهاپكينز،برنده نوبل شيمي سال 2003:
نشانههايي از وقوع اين اتفاق را ديده بودم، مثلا از من براي سخنراني در سوئد دعوت شدهبود. اما در آن صبح اكتبري تلفن ساعت 5:30 زنگ زد: سلام پروفسور آگره، من از استكهلم تماس ميگيرم. شما برنده نوبل شيمي شديد. تا 10 دقيقه ديگر كنفرانس خبري برگزار شده و تمام دنيا از اين برد خبردار خواهند شد، پس بهتر است از روز خود به خوبي لذت ببريد. من به سرعت رفتم تا دوش بگيرم و همسرم به مادرش خبر داد و او گفت: خيلي خوب است، اما مراقب باش باعث نشود زيادي مغرور شود.
- پائول گرينگارد، دانشگاه راكفلر، برنده نوبل فيزيولوژي يا پزشكي در سال 2000:
من خواب بودم. ساعت 5:15 بامداد به من زنگ زدند. در آن سالها كسي مستقيما به دانشمندان زنگ نميزد و بايد از طريق روزنامهها و اخبار و يا از ديگران خبر را ميشنيديم. جولي اكسلرود يكبار به من گفت كه وقتي روي صندلي مطب دندانپزشكي نشسته بوده به او خبر دادند. آن روز كميته نوبل تصميم گرفتهبود كه 45 دقيقه پيش از اعلام عمومي به برندگان خبر دهد. شوخي مزاحمتهاي تلفني مخصوص نوبل نيز از همينجا آغاز شد، دوستان به شوخي به يكديگر زنگ ميزنند و ميگويند شما برنده جايزه نوبل شدهايد. ساعت 5:15 صبح آن روز تلفن ما زنگ خورد و دخترم گوشي را برداشت. پس از مدتي شنيدم كه ميگفت او خواب است، واقعا ميخواهيد كه او را از خواب بيدار كنم؟ بعد شنيدم كه فرد آنسوي خط گفت نام من هانس ژورنوال است و من منشي كميته نوبل هستم؛فرياد زدم قطع نكن!
- ليندا باك، مركز مطالعات سرطان فرد هاچينسون، برنده نوبل فيزيولوژي يا پزشكي سال 2004:
نزديك به ساعت 2 بامداد سياتل بود كه آنها تلاش كردند با من تماس بگيرند. كميته شماره تماس من را نداشت اما تلاش كردند تا شماره خانهام را از مسئول مستقيم من در دانشگاه به دست آورند. آنها به وي گفتند كه از سوئد تماس گرفتهاند و شماره من را ميخواهند. از آنجايي كه من عضو كميته تحقيقاتي هيات علمي بودم، رئيسم فكر كردهبود فردي از سوئد براي يافتن موقعيتي در هيات علمي تماس گرفتهاست اما متوجه اختلاف ساعت نبودهاست. با اينهمه به وي گفته بود اگر به دنبال شغل است، تماس گرفتن با من بهترين راهي نيست كه در پيش رو دارد. فرد پس از آن دليل تماسش را اعلام كردهبود و مديرم به او گفته بود، خوب اين خبر ميتواند شغل خوبي را در اينجا برايت تضمين كند.
- اريك كاندل، دانشگاه كلمبيا، برنده نوبل فيزيولوژي يا پزشكي سال 2000:
من در نهم اكتبر سال 2000 خبر نوبل را شنيدم. تلفن آنسويي از تخت بود كه به همسرم تعلق داشت از اين رو زماني كه تلفن زنگ زد،من را تكان داد و گفت اين تماس از استكهلم است، بايد براي تو باشد نه براي من. گوشي را برداشتم و هانش ژورناوال منشي كميته نوبل خبر برنده شدنم را اعلام كرد. تماس تلفني برايم غيرواقعي بود و من در كمال ناباوري به سر ميبردم. ژورنوال به من گفت كه تا چند ساعت آينده درباره اين خبر با هيچكس صحبت نكنم. زماني كه به دنيس، همسرم گفتم او گفت كه خوابش ميآيد و دوباره به خواب رفت. اما من به اندازهاي هيجانزده بودم كه ديگر خواب برايم بيمعني بود از اين رو زماني كه آن چند ساعت به پايان رسيد شروع به زنگ زدن به اين و آن كردم ، كودكانم را از خواب بيدار كرده و با همكارانم در كلمبيا تماس گرفتم.
- كارل ويمن، دانشگاه استنفورد،برنده نوبل فيزيك در سال 2001:
قطعا آن روز خواب بودم. در حقيقت دليل بيداريام تماس تلفني كميته نوبل نبود، بلكه تماس برادرم من را از خواب بيدار كرد. سوئديها نتوانسته بودند شماره تلفن من را بيابند، اما برادر به شدت خوشبين من نيمه شب از خواب بيدار شدهبود تا نتايج نوبل را در اينترنت چك كند، پس از ديدن نتايج بلافاصله به من زنگ زد و بيدارم كرد. از آنجايي كه خبر را برادرم به من داده بود، اولين واكنشم به شنيدن خبر قطعا اين بود كه گفتههايش را در اينترنت بررسي كنم تا مطمئن شوم من را به بازي نگرفتهاست.
- اريك بتزيگ، موسسه پزشكي هاوارد هاگز، برنده نوبل شيمي سال 2014:
در مونيخ بودم تا در كنفرانسي سخنراني كنم كه كميته به من زنگ زد تا خبر برنده شدنم را بدهد. نوبل آْخرين چيزي بود كه به ذهنم ميرسيد. وقتي موبايلم زنگ خورد با خودم فكر كردم كدام احمقي ساعت 5:30 صبح به من زنگ زده؟ اما بلافاصله نگران شدم كه نكند در خانه مشكلي پيش آمدهاست. كميته ابتدا به همسر سابقم زنگ زدهبود، اما فرزندم به آنها گفته بود كه كجا ميـوانند من را بيابند. پس از 20 ثانيه لرزش و 20 ثانيه "بله" گفتن پي در پي گوشي را قطع كردم. بهترين تفسيري كه ميتوانم از حس آن زمان بكنم اين است: حسي شبيه به تصادف با يك اتوبوس. ميداني كه رويدادي كاملا غيرمنتظره و متحول كننده را تجربه كردهاي،اما دقيقا نميداني قرار است چگونه بر زندگي و نقشههاي آيندهات اثر بگذارد.