اين دزد خوابآلود وقتي چشمانش را باز كرد پليس را بالاي سر خود ديد.ساعت 14يكشنبه، دختر جواني پس از خروج از دانشگاهش در شرق تهران به سمت خانهاش بهراه افتاد. او اما خبر نداشت كه خواستگارش به كمين او نشسته و نقشه شومي در سر دارد. در بين راه بود كه دختر جوان احساس كرد خودروي پرايدي درتعقيب اوست. همين كه سربرگرداند، راننده پياده شد و با تهديد دخترجوان را سوار ماشين كرد و ربود. او كسي جز خواستگار سمج دختر جوان نبود كه با تهديد چاقو دختر جوان را سوار ماشين كرد و با خود به خانهاش برد.
- فرار گروگان
3ساعت از اين ماجرا گذشته بود كه زن جواني به اداره پليس رفت و اعلام كرد كه خواهرش را دزديدهاند و در خانهاي زنداني كردهاند. او گفت: دقايقي قبل خواهرم پيامكي براي من فرستاد و عنوان كرد كه 3ساعت قبل خواستگارش او را ربوده و به خانهاش حوالي شرق تهران برده است. او نشاني خانه را هم برايم ارسال كرده است.
با اين شكايت مأموران راهي خانه مورد نظر شدند. آنها به محض حضور در محل، دختر جوان را ديدند كه در حال فرار از خانه است. او با ديدن پليس گفت كه خواستگارش داخل خانه خوابيده و او از اين فرصت استفاده كرده و پس از ارسال پيامك براي خواهرش توانسته از آنجا فرار كند.
در چنين شرايطي مأموران با حكم قضايي وارد خانه شدند و پسرجواني را ديدند كه روي كاناپه به خواب عميقي فرو رفته بود. مأموران وقتي دستبند به دستان او زدند پسرجوان تازه چشمانش را باز كرد و فهميد كه گير افتاده است.
- روياي ازدواج
با دستگيري پسر جوان پرونده براي رسيدگي در اختيار قاضي سيفي، بازپرس شعبه چهارم دادسراي جنايي تهران قرار گرفت و دختر جوان روز گذشته با سروصورتي كبود وارد شعبه شد. او درخصوص جزئيات ماجرا به قاضي گفت: چندماه قبل از طريق شبكه اجتماعي لاين با متهم به نام سجاد آشنا شدم.
رابطه ما ادامه داشت تا اينكه او از من خواستگاري كرد اما اصلا با هم تفاهم نداشتيم. من بارها از او رفتارهاي عجيب و خطرناك ديده بودم و ميترسيدم به وي جواب مثبت بدهم. بعد از مدتي تصميم گرفتم به اين رابطه پايان بدهم اما سجاد دست از سرم برنميداشت تا اينكه با زور و تهديد مرا ربود و به خانهاش برد.
در آنجا 3ساعت زنداني بودم و او با مشت و لگد به جانم افتاده بود و ميگفت بايد به او جواب مثبت بدهم و با هم پاي سفره عقد بنشينيم. من واقعا وحشت كرده بودم و التماس ميكردم كه دست از ضرب و شتم من بردارد. او درهاي خانه را قفل كرده بود اما خوشبختانه بخت با من يار بود چراكه ناگهان او روي كاناپه خوابش برد.
من ابتدا فكر كردم كه نقشه ديگري در سر دارد اما وقتي صداي خروپفهايش را شنيدم مطمئن شدم كه خوابيده است. در آن موقعيت موبايلم را كه با زور از من گرفته و داخل جيبش گذاشته بودم برداشتم و از ترس اينكه بيدار نشود به خواهرم پيامك فرستادم كه با پليس بيايد و نجاتم بدهد. بعد از آن درحاليكه همچنان وحشت زده بودم جيبهايش را گشتم و كليد خانه را پيدا كردم. پيش از رسيدن مأموران موفق شدم از آنجا فرار كنم كه همزمان پليس هم رسيد.
پس از اظهارات اين دختر جوان، خواستگار سمج و خشن مورد بازجويي قرار گرفت. او گفت: من عاشق اين دختر جوان بودم و همه آرزويم اين بود كه با او ازدواج كنم. اما او به رابطهاش با من پايان داد و چند روز بعد وقتي به مقابل دانشگاه او رفتم او را با يكي از همكلاسيهايش ديدم و وقتي متوجه شدم قصد ازدواج با او را دارد تصميم گرفتم هر طور شده از او جواب بله بگيرم.
وي ادامه داد: روزحادثه مشروبات الكلي مصرف كرده بودم و چون سردردعجيبي داشتم، قرص هم خوردم و پس از آن، سراغ دختر مورد علاقهام رفتم اما خوردن قرصهاي زياد و مشروبات الكلي كار دستم داد و باعث شد كه ناگهان به خواب عميقي فرو بروم و گير بيفتم.به گزارش همشهري، هماكنون متهم با قرار قانوني در بازداشت بهسرميبرد و تحقيقات در اين زمينه همچنان ادامه دارد.