سيدني پواتيه Sidney poitier زاده 20 فوريه 1927 در فلوريدا است.وقتی یک جامعه تئاتری متعلق به سیاهپوستان به نام تئاتر سیاهان امریکا پس از برگزاری آزمون دوم ، سیدنی پواتیه 19 ساله را پذیرفت ، هیچ کس باور نمیکرد که این جوان نحیف در سالهای بعد به یکی از چهرههای معروف و محبوب سینماي آمريكا و هالیوود تبدیل شود.
پواتیه پس از چند سال کار تئاتری مداوم ، در سال 1955 برای ایفای اولین نقش مهم خود در سینما، در فیلم جنگل تخته سیاه بازی کرد. هدایت و رهبری ریچارد بروکس در این فیلم به پواتیه کمک شایانی کرد تا بتواند در اولین فیلم مهم خود، چهرهای در خور داشته باشد.
بروکس در این فیلم ، فیلمنامه را از کتاب ریچارد هانتر اقتباس کرد و گلن فورد معروف را برای ایفای نقش اول در نظر گرفت . همبازی شدن پواتیه با گلن فورد با تجربه نیز سبب شد او فرصت را مغتنم شمارد و تجارب زیادی را از فورد کسب کند. اما با فیلم ستیزه جویان برای پواتیه تجربه دیگری رقم خورد و این فیلم به نوعی یک سکوی پرتاب به سوی موفقیت و تثبیت برای وی بود.
در این فیلم که استنلی کریمر کارگردان آن بود، پواتیه در نقش یک محکوم زندانی باتونی کریتس همبازی میشود دو محکوم زندانی فرصتی برای فرار پیدا میکنند؛ در حالی که هر دو به هم زنجیر شده اند. جان (تونی کرتیس) که یک سفید پوست است ، بشدت از سیاهپوستان بیزاری میجوید. این در حالی است که هم زنجیرش که حالا با او فرار کرده ، یک سیاهپوست جوان به نام نوا است که تنفر او از سفیدپوستان کمتر از تنفر جان نیست.
زندگی مشترک آنها به رغم تفاوت افراطی در عقاید و دیدگاههایشان به هم گره خورده است و آن زنجیر یک مانع فیزیکی برای خلاصی آنها از یکدیگر به شمار میآید. به هر صورت وقتی آنها موفق به پاره کردن این مانع فیزیکی میشوند، در مییابند که آن نفرت تبدیل به دوستی شده است ؛ به حدی که "نوا" آزادی خود را به بهای این که با "جان " باشد، رها میکند تا در فرصتهای بعدی با یکدیگر به سوی سرنوشت بروند.
تا سال 1963 پواتیه در فیلمهای پورگی و بس ، همه مردان جوان ، کشمکش در آفتاب ، نقطه فشار و دو فیلم دیگر بازی میکند؛ اما سرانجام بازی در فیلم "زنبقهای مزرعه " است که در سال 1963 برای پواتیه اسکار بهترین بازیگر مرد سال را به ارمغان میآورد.
پواتیه در این فیلم شخصیت اصلی و در حقیقت ذات و باطن حقیقی خود را بروز میدهد. صداقت ، سختکوشی و امید برای موفقیت ، شاخصههایی بودند که پواتیه بعینه برای تماشاگر نشان میدهد. پواتیه در این فیلم یک کارگر سیاهپوست آواره و بیجا و مکان است که دست روزگار او را به طرف نیومکزیکو میکشاند و در آنجا بدون هیچ چشمداشتی ، به تعدادی راهبه خارجی کمک میکند تا بتوانند ساختمان نیمه تمام کلیسایشان را تکمیل کنند.
فیلمهای بعدی پواتیه مانند کشتیهای بلند1964 ، حادثه بدفورد1965 و جدال در دیابلو1966 چیز زیادی از توانمندیهای او ظاهر نکردند اما در سال 1927 پواتیه با فیلم تقدیم با عشق ، باز هم چشمها را خیره کرد. پواتیه در این فیلم تجربه بازی در جنگل تخته سیاه را به همراه داشت و آن را به کار گرفت. مارک تکری به رغم تمایلش به سراغ شغل معلمی میرود و شاگردانش جوانانی هستند که پیشتر در مدرسه اجتماع آن هم در شرق لندن رشد کرده اند و خشونت و نزاع دو درسی است که بیش از همه دوست دارند.
پواتیه در نقش این معلم ، با دروس عملی و رفتارهای اجتماعی ، باعث رشد آنها می شود و سرانجام در این کار توفیق مییابد؛ به نحوی که شاگردان طغیانگر او به بچههای دوست داشتنی تبدیل میشوند که از صمیم قلب معلم خود را دوست دارند.
دوسال پس از فیلم تقدیم با عشق و "حدس بزن چه کسی برای شام می آید، پواتیه شرکت فیلمسازی خود را به نام فرست آرتیست پایه گذاری کرد و سه سال بعد در سال 1972 اولین فیلم او به نام باک و واعظ ساخته شد این تجربه در سال 1973 با فیلم دسامبرگرم " و در سال 1974 با شنبه شب در حومه شهر ادامه می یابد.
از سال 1984 به بعد پواتیه در سینما کم کار می شود و به تلویزیون روی می آورد. فیلم تلویزیونی فرزندان بلغار در سال 1995 و قسمت دوم تقدیم با عشق در سال 1996 همچنین فیلم شغال در سال 1997 از مهمترین فعالیتهای تلویزیونی پواتیه به شمار می رود.
سیدنی پواتیه در مقام یک بازیگر سیاهپوست برای تمام تاریخ سینما جزو ده نفری است که در تارک و قله سینما، مکانی ثابت خواهند داشت . بسیاری اعتقاد دارند سینما بدون حضور پواتیه ، یکنواخت ، بی روح ، بی طراوت و یکطرفه میشده زیرا او تنها سیاهپوستی بود که در دهه های شصت و هفتاد در میان خیل عظیم بازیگران سفید که نقش اول به دست می آورند، به عنوان بازیگر اصلی ایفای نقش می کرد و این بهترین و متنوع ترین چیزی بود که پواتیه به سینمای جهان داد.
Lauren Moraski*