در حالیکه دلخوری بین بدنه شریف سینمای ملی اعم از تهیهکننده و کارگردان و بازیگر و صد البته منتقدان و نویسندگان در رسانههای نوشتاری و دیداری و شنیداری به وفور مشاهده میشود؛ در این حال و هوا نه از شوالیه کاری برمیآید و نه از خط شکن.
سينماي ايران در حال حاضر فقط به تزريق خون تازه در بدنه خود نياز دارد. و اين خون تازه با تشويق از سوي پيشكسوتان سينمايي و حمايت بدنه دولتي كارآمد خواهد شد. در اين ميان بخش خصوصي نيز بايد قدر ببيند و ميدان عرض اندام داشته باشد و مورد حمايت قرار بگيرد.
برنامه تلويزيوني هفت ميتواند در شناسايي اين خون تازه و حتي ايجادزمينه تزريق آن به بدنه سينمايي ايران فعال و پيشرو باشد و نقشي تاريخي ايفا كند.
سومين دور از توليد هفت؛ اين بار با شكل و شمايلي خاص به روي آنتن رفت و جاي اميدواري بسيار نشان داد اگرچه برخي قسمتهاي آن باز حرفهاي تلخ و يا حتي از جلوهگري از موضع بالا نسبت به سينما بود.
بهروز افخمي در مقام همه كاره هفت جديد؛ در اولين برنامه توليدي خود كه بي شباهت به يك مستند گزارشي نبود سراغ علیاصغر پورمحمدی معاونت سیمای رسانه ملی، رضا میرکریمی مدیرعامل خانه سینما، فریدون جیرانی مجری و سردبیر سابق برنامه «هفت» رفت. گفتوگوی او با مسعود فراستی و حمید گودرزی و بررسی چیدمان جدید برنامه «هفت» نيز دقيقا مشخص كرد اين برنامه قرار است چگونه هويتي داشته باشد.
صحبت هاي پورمحمدي و انتظارش از برنامه هفت بسيار صريح و گويا بود. او به افخمي گفت:
"دوست داریم که هفتی بسازی که موجب رونق سینمای ایران شود و به صنعت سینما کمک کند و باعث شود که فیلم خوب از سینمای ایران بیرون بیاید. فیلم خوب یعنی اینکه تودههای مردم بروند آنرا ببینند. اگر هفت به تعالی سینما کمک کند؛ میشود همان هفت خوب!
حرفهاي جيراني و فراستي و گودرزي نيز پروسه توليد آتي برنامههاي هفت را بازگو ميكرد. در واقع قرار است هفت آيينه تمام نماي سينماي ايران باشد. يعني فضاي بسته نقد به اصطلاح باز شود و يك سبك واقع گرايي در نقد و بررسي در سينماي ايران آنهم در يك رسانهي ديداري و شنيداري كلان متولد گردد.
هفتهاي قبلي همگي هم سكون داشتند و هم تحرك اما تعادلي در كل برنامه مشاهده نميشد. سينماي روشنفكري عمدتا در هفت مغفول ميماند و سينماي عام و مردم پسند نيز يا له شده يا بيش از حد براي پركردن برنامه بدان پرداخته ميشد. غافل از اينكه برنامهاي مثل هفت نه برج عاج نشين است و نه بايد كف را ترجيح دهد.
هفت بايد جريان ساز باشد. خون تازه و نيروي جوان را از طريق برنامهاش به مخاطبان و سينمايي نويسان و سينماگران بيشتر معرفي كند و يقه تثبيت شدههاي معمولي ساز را بگيرد و همچنين از نقطه نظرات پيشكسوتها سود بجويد.
لزوم توجه به نقد سينماي ايران در بافتاري رئاليسم در برنامه هفت ميتواند ذات و هويت اين برنامه توليدي باشد. اگر چنين باشد يك اتفاق دو سر برد روي ميدهد يعني وقتي واقعيتهاي سينماي ايران بدون غرض گفتمان ميشود و هم بدنه سينماي ايران سود ميبرد و هم بيننده اين برنامه.
هيچ ترديدي نيست كه هفت جديد بايد چند برنامه به روي آنتن بفرستد تا بتوان نقد صحيحي بر آن داشت اما اميدوارم همين پيش برنامه كه به نوعي رونمايي از هفت سينماي ايران بود بتواند متر و معياري قابل اعتماد براي سينماي مليمان باشد.
*مدرس سينما و مطالعات رسانههاي تصويري