جمعيتهاي مسلمان كه در كشورهاي ديگر زندگي ميكنند يا جزئي از مهاجران هستند، از ديدگاه كشورهاي ميزبان بهنظر شبيه هم ميآيند و تفاوتهايي كه خودمان ميشناسيم براي آنها ناشناخته است به جز يك اتفاق؛ هرسال زماني كه محرم فراميرسد و در روز عاشورا، ميتوان شيعيان اباعبدالله(ع) را ديد كه براي شهادت امام در 14قرن پيش عزاداري ميكنند.
عاشورا يك هويت است كه ما را از ديگران جدا ميكند و مجلس عزاداري براي امام سوم باعث ميشود كه احساس كنيم هويتي جداگانه و متفاوت داريم. محرم آنقدر در بين شيعيان ارزشمند است كه مهمترين فعاليت اجتماعي سالانه آنها را ميسازد و به ديگر شعائر مذهبي آنها همرنگ مشخصي بخشيده است. هويت، بخش مهمي از كاركرد اعتقادات است. معمولا اعتقاد و باور را نتيجه ارتباطي ميان فرد و يك « منشأ » بزرگ به شمار ميآورند؛ تلاش براي تماس با دنيايي ناديدني كه ميتواند زندگي انسان را تحتتأثير قرار دهد و براي او سعادت يا بدبختي بهوجود آورد. از اين منظر دين ارتباطي فردي است تا به سؤالات مشترك انسانها درباره جهان پاسخ دهد.
زماني كه بشر مقهور طبيعت بود ميخواست بداند كه جهان چگونه ساخته شده است و چگونه اداره ميشود. او از صاعقه ميترسيد و دليل جاري شدن سيل و گردش خورشيد را نميدانست. در دوراني كه انسان اسرار و رمز و راز گردش هستي را دريافته است ميخواهد بداند كه خودش در اين جهان چه جايگاهي دارد و پس از زندگي چه سرنوشتي خواهد داشت؛ پاسخي كه در دانش بشري آن را پيدا نميكند.
در تمام اين دوران دين روشي براي راه پيدا كردن به دنياي ديگر بود. اما دين كاركرد ديگري هم دارد؛ انسان هميشه بهدنبال يافتن هويتي بود كه او را از ديگران جدا كند يا به آنها پيوند دهد. سادهترين راه اين است كه با زبان و نژاد بشود هويتي فراهم كرد اما آدمها بهدنبال افتخار هم هستند؛ چيزي كه باشكوه باشد و بتوان با پيوستن به آن نشان داد كه ميراثي بزرگ يا امانتي گرانقدر به آنها سپرده شده است. عاشورا از قرنهاي متمادي گذشته است. زماني بود كه كربلا را به آب بستند تا اثر گناهي را كه در حق خانواده پيامبر كرده بودند، محو كنند. زماني هم حكم به تكفير زائران حرم دادند تا راه هركس كه شوقي براي بركت گرفتن از مزار پيشوايش داشت را ببندند. امروز هم سرزمين حرمهاي مقدس شيعيان عرصه جنگي وحشيانه شده است و روزي را بدون كشتار به شب نميرساند. اينجاست كه دين از عبادتي شخصي به هويتي جمعي بدل ميشود و باورمندان به آن صاحب افتخاري ميشوند كه آنها را با نسلهاي پياپي به واقعهاي بزرگ وصل ميكند. كساني كه صاحب نخستين حلقههاي اين زنجير افتخار بودند يك روز از سرورشان اجازه گرفتند كه جان خود را فدا كنند و شمشير در دست به ميدان جنگي رفتند كه ميدانستند از آن زنده باز نخواهند گشت. اينك ما خادم و زائر مجلس يادبود آنها هستيم؛ ما كه هويت محرم را در سينه داريم.